رهاورد «پداگوژی انتقادی» در نظام آموزشی

ساخت جامعه معقول

تکثر را در «سیاست‌ یکپارچگی» چگونه لحاظ کنیم؟

یکی از دغدغه‌های انسان امروز در جوامع مدرن این است که چگونه باید بین «امر عام» و «امر متنوع» تجمیع ایجاد کنند چنانکه هیچ‌کدام به حاشیه رانده نشود تا سرکوب و خشونت را در پی داشته باشد. به دلیل تنوع‌های قومی، دینی، نژادی، فرهنگی و... که در یک جامعه وجود دارد «سیاست‌های یکپارچگی» در قبال امر متنوع چگونه باید باشد که تکثرها نادیده گرفته نشود؟ راهبرد «پداگوژی انتقادی» در نظام آموزشی از طریق تجزیه و تحلیل و گفت‌وگوی نقادانه به فهم روابط معقول در جامعه کمک می‌کند و با بکارگیری این رویکرد در نظام تعلیم و تربیت می‌توان بین امر عام و امر متکثر تجمیع ایجاد کرد. در این گفتار «لزوم پداگوژی انتقادی در نظام آموزشی» تبیین شده است.

دکتر سید جواد میری
جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات‌فرهنگی

لحاظ کردن «امر متنوع» در نظام آموزشی
در برهه‌هایی، توسعه در جامعه بر مبنای «منابع کمی و سخت‌افزاری» ارزشیابی می‌شد بعد به توسعه بر مبنای «منابع کیفی» تغییر پیدا کرد؛ اما اکنون به «توسعه انسانی» ارتقا یافته است. در چنین بستری است که ایده «پداگوژی انتقادی» در نظام آموزشی موضوعیت پیدا می‌کند؛ یعنی نظامی که بتواند «امر متکثر» را بپذیرد و از ظرفیت‌های بالقوه‌اش بهره بگیرد تا سیستمی ایجاد کند که انسان در آن به رشد و تعالی و خودآگاهی برسد. بی‌شک «توسعه انسانی» از مهم‌ترین اهداف تأسیس نظام آموزشی است که به پیشرفت جامعه منتهی می‌شود.
نظام آموزشی در جوامعی موفق ارزیابی می‌شود که مبتنی بر «درک دیگری» و «توسعه امر متنوع» باشد. چنین نظامی «دیگری» را به مثابه فرصت و ظرفیت بالقوه می‌بیند و با لحاظ کردن آن در سیاستگذاری‌های صحیح و متناسب، به ارتقای جامعه کمک می‌کند. اینها در حالی اتفاق می‌افتد که «دیگری» را به مثابه تهدید لحاظ نکنیم تا بخواهیم آن را نادیده‌اش بگیریم یا مهارش کنیم.
«پداگوژی انتقادی» در نظام آموزشی ایران هنوز مهجور است و شبکه معنایی آن‌ شکل نگرفته است، چرا که به اشتباه، گاه به تخریب دیگری یا تخریب نظام آموزشی موجود تفسیر می‌شود. در حالی که پداگوژی انتقادی ظرفیت‌های بسیاری در ارتقای جامعه و نظام آموزشی دارد. دانشگاه و گفتمان آکادمیک می‌تواند نقطه شروع خوبی برای بکار بردن این روش در نظام آموزشی باشد. در گام نخست می‌توانیم در «سطح نظر» این راهبرد را بکار گیریم تا بتدریج به «عرصه عمل» هم در نظام آموزشی وارد شود.
 
شناخت «امر ملی» و نسبتش با «امر جهانی»
از جمله دستاوردهای نظام آموزشی ایران این است که توانسته در کل ایران یک مفهوم عام از «ایرانیت» شکل دهد، چنانکه یک جهان‌بینی و نگاه مشترک ذیل نظام آموزشی در سراسر ایران ایجاد شده است، اما این کفایت نمی‌کند و ما باید به وضعیت برتری ارتقا پیدا کنیم و در این طی طریق «پداگوژی انتقادی» می‌تواند یاری‌گر ما باشد.
یکی از مؤلفه‌های اصلی «پداگوژی انتقادی» این است که به ما این توانایی را می‌دهد که بتوانیم بین «امر محلی» و «امر جهانی» ارتباط برقرار کنیم. به این منظور باید این فهم مشترک را ایجاد کنیم که ایران جزئی از امر جهانی است که در تمدن نوین جهانی جایگاهی دارد. برای این منظور، نظام آموزشی باید «ذهنیت جهانی» را در نسبت با «ذهنیت محلی» ایجاد کند و قادر باشد این تصویر را به دانش‌آموز و دانشجو ارائه دهد که با وجود خطراتی که در بستر جهانی وجود دارد اما امر جهانی فرصت‌هایی را هم شامل می‌شود که می‌توانیم از آن بهره‌مند شویم. در واقع، نظام آموزشی یکی از میدان‌هایی است که می‌تواند تصویری از «امر جهانی» و نسبتش با «امر محلی» و «امر ملی» به دست دهد.
 
تمایز و نسبت «امرجهانی» با «امر جهانشمول»
رهاورد دیگری که راهبرد «پداگوژی انتقادی» در نظام آموزشی می‌تواند برای ما داشته باشد این است که این خودآگاهی را به سوژه ایرانی می‌دهد که نه تنها بین «امر ملی» و «امر جهانی» تمایز قائل شود و نسبت این دو را درک کند بلکه به تمایز و نسبت «امر جهانی» و «امر جهانشمول» هم آگاه شود.
«امر جهانشمول» به این معناست که کشورهای مختلف، تمدن‌های گوناگون و فرهنگ‌های متفاوت؛ همگی یک «وجه مشترک انسانی» دارند که شیرازه مشترک همه انسان‌هاست و نظام آموزشی در قالب «پداگوژی انتقادی» می‌تواند درحالی که دانش‌آموز را متوجه تهدیدها و ظرفیت‌های امرجهان‌شمول می‌کند، «فهم مشترک انسانی» را به دانش‌آموز و دانشجو القا کند؛ همان امری که علامه جعفری آن را «فرهنگ مشترک بشری» می‌خواند؛ یعنی انسان ایرانی به درجه‌ای برسد که در مواجهه با یک فرهنگ و تمدن دیگر به راحتی در آن حل و هضم نشود و بتواند بین امر ملی و امر جهانی تعادلی ایجاد کند؛ در حالی که تمایزها را می‌بیند اما به ضدیت هم نمی‌افتد.
ما برای اینکه بتوانیم مؤلفه‌های پداگوژی انتقادی را در نظام آموزشی درونی کنیم نیاز داریم که فهم درستی از «فرهنگ مشترک بشری» به دانش‌آموزان و دانشجویان منتقل کنیم؛ چنانکه به نگاه‌های ناسیونالیستی هم گرفتار نشویم. ساحت «ادبیات» یکی از جلوه‌های بازنمایی فرهنگ مشترک بشری است. همان‌طور که علامه جعفری در تفسیر مثنوی‌معنوی یا تفسیر نهج‌البلاغه، از داستایوفسکی و ویکتور هوگو یا از ارنست همینگوی مثال می‌آورد تا بگوید در ادبیات جهانی، مؤلفه‌های مشترکی وجود دارد که همان «ارزش‌های متعالیه» است که می‌تواند در یک افق‌ بالاتر انسان‌ها را به هم ربط دهد.
 
مسلح کردن انسان به تفکر انتقادی
«پداگوژی انتقادی» با تأکید بر «مؤلفه‌های مشترک فرهنگ بشری» به دنبال «ساخت جامعه معقول» است. نظام آموزشی با مسلح کردن انسان به «تفکر انتقادی» باید این خودآگاهی را در دل و ذهن و زبان انسان ایرانی ایجاد ‌کند که به دنبال جامعه معقول با نهادهای معقول، مناسبات معقول و حاکمیت معقول و اساساً «انسان معقول» باشد.
علامه محمدتقی جعفری، معیار جالبی برای ساخت جامعه معقول به دست می‌دهد. او معتقد است جامعه معقول جامعه‌ای است که در آن نظام ارزشی، نظام اقتصادی، نظام آموزشی و... همگی در خدمت ارزش‌هایی باشند که به شیء‌وارگی افراد منتهی نشود، بلکه تفاوت‌‌ها و تکثرها را بپذیرد و به افراد چنان تشخص بدهد که موجب شکوفایی آنان شود.

 

بــــرش

تربیت انسان کرامت‌مند در شیوه پداگوژی انتقادی

آن نظام آموزشی می‌تواند «نظام معقول» و «انسان معقول» خلق کند که به انسان شخصیت دهد و او را به سمت شی‌ءوارگی نبرد تا بتواند ظرفیت‌هایش را متبلور کند و فهم انتقادی از وضعیت و مناسبات موجود و معیاری برای ارزیابی از وضع موجود پیدا کند. چنین نظام آموزشی، تفکر انتقادی را در دانش‌آموزان و دانشجویان پرورش می‌دهد تا «قدرت نقد و انتقاد» پیدا کنند و خودباوری در آنان شکوفا شود.
برعکس، نظام‌های آموزشی غیرمعقول، انسان را به سمت تعبد می‌برند و شیوه‌هایی را ابداع می‌کنند که «انسان مطیع» خلق کنند. ماحصل چنین سیستمی، انسان پرخاشگر و بازتولید خشونت در جامعه خواهد شد که در جاهایی در قالب قیام و در جایی هم ممکن است در قالب شورش یا حتی انقلاب ظهور یابد، اما اگر نظام آموزشی مبتنی بر «پداگوژی انتقادی» باشد مکانیزم‌های تحقیر و سرکوب و استعمار را به فرد نشان می‌دهد و فضایی برای پرورش انسانیت انسان و ارتقای کرامت انسانی او خلق می‌کند تا امر متنوع و امر متکثر را درون «سیاست‌های یکپارچگی» پذیرا باشد و از ظرفیت‌های آن در ساخت جامعه معقول برخوردار شود.
اگر بخواهیم «پداگوژی انتقادی» را به مثابه یک دیدگاه به نظام آموزشی وارد کنیم باید یک ایده‌آل و یک اتوپیا داشته باشیم. آن ایده‌آل می‌تواند این باشد که انسان را از هر سلطه‌ای به غیر از «عقلانیت» و «ارزش‌های متعالی» رهایی دهد و انسان را به خودآگاهی برساند. وقتی نظام آموزشی، فرهنگ متعالی را با نگاه انتقادی بنیانگذاری کند انسان را از حالت تعبد و تمکین و شی‌ءوارگی خارج می‌کند و «انسان‌کرامت‌مند» تحویل جامعه می‌دهد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و پانصد و پنج
 - شماره هشت هزار و پانصد و پنج - ۱۸ تیر ۱۴۰۳