یادداشت

اما و اگرهایی غیرقابل چشم‌پوشی

اکبر صحرایی
نویسنده ادبیات کودک و نوجوان

امسال در حالی سی‌وپنجمین دوره برپایی نمایشگاه کتاب تهران را پشت‌سر گذاشتیم که برای سومین مرتبه طی سال‌های اخیر، شاهد برگزاری همزمان بخش حضوری و مجازی این رویداد بین‌المللی صنعت نشر بودیم. با آنکه این شیوه از برگزاری، طرفداران و البته منتقدان خاص خود را دارد، تأکید دارم که به‌ رغم برخی کاستی‌هایی که می‌توان برای آن برشمرد اما به هر حال شکل پیوند نمایشگاه کتاب با امکانات دنیای مدرن، اتفاقی گریزناپذیر است.
 راستش خود من از طرفداران پروپاقرص تداوم وجود بخش حضوری نمایشگاه کتاب هستم و هر ساله در اردیبهشت‌ماه تلاش می‌کنم به هر طریقی که شده خودم را به پایتخت برسانم و دیداری با ناشران، دیگر دوستان نویسنده و از همه اینها مهم‌تر با مخاطبان آثارم داشته باشم.
البته ناگفته نماند طی این چند سالی که بخش مجازی به نمایشگاه کتاب تهران اضافه شده است، اغلب آثار مورد نظرم را از طریق سایت نمایشگاه خریداری کرده‌ام؛ با وجود این به فراخور شرایط کاری و نیازی که به تعامل با مخاطبان دارم هر سال حتماً سری به تهران و مصلی می‌زنم. اینها را گفتم که بدانید خودم هم چند سالی است از مزایای خرید مجازی کتاب بهره‌مند شده‌ام.
بگذارید قدری دقیق‌تر اشاره‌ای به مزایای بی‌شمار خرید مجازی کتاب داشته باشم؛ از جمله مهم‌ترین دلایل آن می‌توان به دسترسی راحت‌تر به آثاری که در خلال برگزاری نمایشگاه کتاب از سوی ناشران عرضه می‌شود اشاره کرد؛ آن هم تنها با چند کلیک ساده و به سادگی هر چه تمام‌تر.
این مسأله بخصوص برای آنهایی که مثل خود من، هم عاشق کتاب هستند و هم در استان و شهری غیر از تهران زندگی می‌کنند اهمیت بسیاری دارد. حالا بحث هم‌وطن‌های ساکن روستاها و شهرهای دورافتاده که به مراتب متفاوت‌تر است، چراکه این عزیزان برای سفر به تهران ناگزیر به طی مسافت بیشتری هستند. در شرایط اقتصادی فعلی و از آن مهم‌تر گرفتاری‌های امروزی، حتی اگر به فرض بحث مالی هم به عنوان یک محدودیت و عامل بازدارنده در میان نباشد؛ باز هم مشغله‌های زندگی به راحتی اجازه سفر به تهران و مراجعه حضوری به نمایشگاه را نمی‌دهد.
هر چند با همه دشواری‌هایی که برای مراجعه حضوری قائل هستم و از سویی با وجود مزایایی که من هم نظیر دیگر اهالی فرهنگ برای خرید مجازی برمی‌شمارم، اما مدتی است که درباره اشتیاق مخاطبان کم‌سن و سال‌تر به خرید مجازی کتاب احساس خطر می‌کنم. واقعیت این است که شما در خرید مجازی، قادر به جست‌و‌جوی فیزیکی بین کتاب و قفسه‌ها نیستید، دیگر عطر صفحات کاغذی را استشمام نمی‌کنید و روحتان از حس آن سرشار نمی‌شود.
 اگر در دوره‌های آینده نیز همچون سال ‌جاری شاهد رونق همزمان بخش حضوری و مجازی باشیم، خب ایرادی ندارد و جای نگرانی هم نیست، اما با توجه به نفوذ روزافزون امکانات نوین ارتباطی در زندگی نسل امروز باید برای تفهیم اهمیت خرید حضوری کتاب به نوجوانان و جوانان کوشید؛ این هم مسأله‌ای است که آن را فقط به نمایشگاه کتاب تهران محدود نمی‌دانم؛ حتی در خصوص مخاطبانی که دست به خرید آثار مورد نظر خود از سایت‌ها به جای مراجعه به کتابفروشی‌ها می‌زنند نیز چنین خطری را احساس می‌کنم.
نکته مهم دیگری که درباره نمایشگاه حضوری نمی‌توان آن را نادیده گرفت، اتفاقاتی است که منوط به حضور فیزیکی در نمایشگاه هستند. حتی نمایشگاه‌هایی نظیر فرانکفورت که سال 90 امکان حضور در آن را پیدا کردم، مبتنی بر همین تعاملاتی هستند که تنها با مراجعه به نمایشگاه شکل می‌گیرند. این حضور سبب اتفاقات متعددی می‌شود از جمله دیدار ناشران با اهالی کتاب و نتیجه‌اش نیز خرید و فروش حق رایت‌ کتاب‌هاست. ارتباط با مخاطبان امکان بسیار مهمی است که از این طریق شکل می‌گیرد و من نویسنده در صورت دعوت ناشر برای حضور در غرفه‌ها، قادر به صحبت با خوانندگان آثارم و لحاظ کردن گفته‌های آنان در کتاب‌های بعدی‌ام می‌شوم.
بنابراین اگر تعادل میان دو بخش مجازی و حضوری برقرار باشد، وجود همزمان اینها برای قشرهای مختلف مفید است. اتفاقاً طی همین چند روز اخیر یادداشتی از احمد شاکری خواندم، ایشان هم تأکید کرده بود مراقب باشید خرید مجازی به طور کامل جایگزین بخش حضوری نمایشگاه نشود. در صورت رعایت اصول و ملزوماتی که در این رابطه وجود دارد، هر کدام از این دو شیوه خرید فواید خاص خود را دارد. حالا که پایان برپایی دوره دیگری از نمایشگاه کتاب تهران را شاهد بودیم، فرصت خوبی است تا متولیان فرهنگی از همین امروز دست به کار برنامه‌ریزی برای حرکت این رویداد فرهنگی به سوی ارتقای هر چه بیشتر بزنند.