«ایران» در گفت‌و‌گویی به بررسی شائبه نفوذ در اجرای سند ۲۰۳۰ پرداخته است

دهه از دست رفته؛ از اقتصاد تا تربیت عمومی

بازخوانی ماجرای سند ۲۰۳۰ و آنچه درباره این سند در دولت قبل گذشت، یکی از عبرت‌های تاریخی باقی مانده از دولت قبل است. عبرت اینکه دولت وقت، سند بومی و ملی همچون سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را به کناری گذاشته و همت خود را صرف اجرای سندی خارجی به نام ۲۰۳۰ کرده بود، آن هم سندی که قرار بود تربیت نسل‌های آینده را به دست آموزه‌ها و شیوه‌های مغایر با اصول قانون اساسی بسپارد. اعضای دولت قبل که آن زمان همه توان خود را برای اجرای این سند بیگانه به کار می‌بردند، امروز اما منکر این سند و آن رویکرد خود می‌شوند. همین امر، بازخوانی این ماجرا را ضروری‌تر می‌سازد. در گفت و گو با حجت الاسلام محمد حسین پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش، زوایای دیگری از این پرونده بررسی شد که می‌خوانید.

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در ابتدای دهه 90 تدوین و ابلاغ شد، اما سند 2030 در سال 95 در هیأت دولت تصویب و ابلاغ شد. اما باوجود این تفاوت زمانی زیاد، در دولت نخست آقای روحانی برای اجرای سند تحول کاری صورت نگرفت و در مقابل کار اجرای سند 2030 بسرعت پیش رفت. این تفاوت، یعنی بی‌توجهی به سند تحول و درمقابل توجه ویژه به سند 2030 شائبه‌هایی همچون نفوذ یا نگاه به غرب را مطرح کرد. دیدگاه شما چیست؟
 در سال 1390 سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تصویب و قرار شد یک یا دو سال بعد، نقشه راه آن تصویب شود. قرار بود زیرنظام‌های سند تحول در این مدت تصویب شود، اما می‌بینیم که تصویب زیرنظام‌های اجرایی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش 10 سال طول می‌کشد، ضمن اینکه در این دهه، نقشه راه این سند هم تصویب نمی‌شود.
تدوین زیرنظام یک سند، یعنی جاری کردن سند از سطح بالادستی به سطح عملیاتی. بنابراین، می‌بینیم که این امر 10 سال طول می‌کشد و در این مدت نقشه راهی هم نگارش نشده و ارزیابی ای هم بر مبنای آن انجام نمی‌شود که سند تحول بنیادین به کجا رسید. به این ترتیب سند تحول بنیادین عملاً در کشوی مدیران بایگانی می‌شود. این «رفتن سند به کشو» تعبیر رهبرمظم انقلاب است. می‌دانید که تعابیر ایشان براساس علم و آگاهی است که نسبت به فرایندها دارند. اما در مقابل چه اتفاقی می‌افتد؟ سال 1395 وقتی آقای جهانگیری به عنوان معاون اول رئیس جمهور تصویب و اجرای سند 2030 را ابلاغ می‌کنند، در آن خواسته می‌شود که بسرعت آیین‌نامه اجرایی سند 2030 تدوین و اجرایی شود. کمتر از یک ماه بعد هم می‌بینیم که از این سند در سطح وزرا و اعضای ارشد دولت وقت رونمایی می‌شود و کار به سرعت برق و باد دنبال می‌شود؛ کاری که انتظار می‌رفت حداقل یک تأملی برای اجرای آن صورت بگیرد. اما حتی بدون این عقبه، اجرای سند 2030 دنبال می‌شود. براین اساس است که می‌توان گفت واقعاً غیر از نفوذ، چیز دیگری نمی‌تواند بوده باشد.

اما آقای روحانی به عنوان رئیس‌جمهور به طور کلی اجرا یا تصویب سند 2030 را منکر شد و در جایی هم گفت از هر کسی که بگذرم، از کسانی که درباره اجرای سند 2030 به دولت من تهمت زدند، نمی‌گذرم. این را چطور می‌توان فهم کرد؟
سند 2030 در دولت یازدهم تصویب شد و آقای جهانگیری هم به عنوان معاون اول رئیس‌جمهور، تصویب‌نامه دولت را برای اجرا ابلاغ کرد، بنابراین چیزی نیست که بتوان گفت اصلاً اتفاق نیفتاده است. در همین مورد که اشاره کردید، جالب است بدانید وزیر سابق آموزش و پرورش به‌تازگی در شبکه‌های اجتماعی نوشته بود که «چرا ما را به اجرای سند 2030 محکوم می‌کنید؟» در حالی که مطابق اسناد و شواهدی که وجود دارد، مثل روز روشن است که اجرای این سند، آن هم با این شتاب و سرعت، یک برنامه از قبل پیش‌بینی شده و یک نفوذ واقعی در بدنه آموزش و پرورش بوده است.
چرا تا این حد به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که درونی بود، بی‌توجهی شده بود؟
درباره اهمیت این سند تحول، می‌توانید به تعابیر رهبر معظم انقلاب مراجعه کنید. گذشته از این، واقعیت دیگر این بود که این سند تحول برای اجرا ابلاغ شده بود و این یعنی دولت مکلف بوده است این سند را اجرا کند، اما دولت وقت آن را اجرا نمی‌کند. هیچ کاغذی از سند تحول بنیادین اجرا نمی‌شود، به این دلیل که بعد از 10 سال تازه زیرنظام‌های این سند نوشته می‌شود. وقتی همه اینها را کنار هم می‌گذاریم به این یقین می‌رسیم که سند تحول بنیادین برای آن دوستان اصلاً اهمیتی نداشته، اصلاً برای آنان آورده‌ای نداشته و بر همین اساس هم اصلاً برنامه‌ای برای اجرای آن نداشتند. اما در مقابل، یک سند وارداتی را که چالش‌های تربیتی و گفتمانی بسیار زیادی با هنجارهای کشور ما دارد، در دستورکار خود قرار می‌دهند.
درباره همین تفاوت توضیح بدهید. اساساً اشکال سند 2030 در چه بود؟
بحث‌های جنسیتی سند 2030 از پربحث‌ترین مسائل آن است. اما گذشته از جزئیات و موارد متعدد مصداقی که در این سند وجود دارد و مغایر فرهنگ ایرانی-اسلامی ماست، باید به یک واقعیت دیگر هم توجه کرد؛ به این معنی که اصولاً واگذارکردن عنان و فرایند تربیت نسل‌های آینده به ترتیبات و سازکارهای خارجی که در بسیاری از شاخص‌ها در مغایرت اساسی با حاکمیت قانونی ما و حاکمیت ارزش‌های ملی ماست، بزرگ‌ترین مشکل این سند بود. زیرا هدفی که سندی مانند 2030 برای تربیت نسل‌های بعدی تعریف می‌کند، اساساً با اهداف فرهنگی ما متفاوت و در مصادیقی متضاد است.
حدود 6 ماه بعد از ابلاغ سند 2030 از سوی دولت و رونمایی از سوی وزرای وقت، رهبر انقلاب نسبت به این سند هشدار دادند و خواستار کنار گذاشتن آن شدند. سؤال ما این است که آیا واقعاً و در عمل هم این سند کنار گذاشته شد یا اینکه تلاش شد به شیوه‌های دیگری اجرا شود؟
با عنوان سند 2030 یا با تابلوی 2030 و اینکه کار نظام‌مندی درباره اجرای این سند انجام شده باشد، به این صورت انجام نشد. اما اینکه برخی تلاش کنند روح آن سند را در برخی مدارس حاکم کنند و بعضی از آن فرایندها را اجرا کنند، واقعیت این است که انجام شد و برخی از مصادیق در این باره وجود دارد. نکته بعدی و مهم این است که به‌رغم هشدار رهبر انقلاب مبنی بر کنار گذاشتن سند 2030، آن افراد بعد از آن سراغ اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم نرفتند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و شصت
 - شماره هشت هزار و چهارصد و شصت - ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳