اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای امریکا و اروپا از نگاه «فلسفه فرهنگ»
انتفاضه غرب
جنبشی دانشجویی اخیر در امریکا زمینه ساز تغییرات عمیق سیاسی خواهد شد
این روزها وضعیت بیسابقهای را در دانشگاههای امریکا و بسیاری از دانشگاههای جهان شاهد هستیم؛ بیش از ۱۲۰ دانشگاه معروف جهان در حال اعتراض هستند و تاکنون صدها نفر از اساتید و دانشجویان در این رابطه دستگیر شدهاند. ما امروز شاهد سرکوب «آزادی بیان» در کشوری هستیم که ادعای «صدور آزادی و دموکراسی» را به جهان دارد! در این گفتار، از دیدگاه «فلسفه فرهنگ» اعتراضات دانشجویی در بسیاری از کشورهای جهان را تحلیل خواهیم کرد. بر این باورم که این اعتراضهایی که در دانشگاههای امریکایی در حال وقوع است، زمینهساز تغییرات سیاسی بسیار قدرتمندی خواهند شد.
پروفسور جمیل ابراهیم اسکندر
استاد فلسفه اسلامی دانشگاه فدرال سائوپائولو در کشور برزیل
آزادی، ستون فرهنگ است
«فلسفه فرهنگ» دانش نوپدیدی است که رشد توانایی انسان را مدنظر دارد. در چهارچوب فلسفه فرهنگ، انسان باید به سمت «فرهنگی شدن» پیش برود که سیر این حرکت باید با محیطی که در آن زندگی میکند و ارزشهایی که به آن باور دارد، همخوانی داشته باشد و با حد فطری انسان مطابقت کند. این حد را «آزادی بیان» مینامیم که امروز امریکا این حد را زیرپا گذاشته است.
فرهنگ به انسان اختیار میبخشد و از نگاه فلسفه فرهنگ، «آزادی» ستون فرهنگ است و حق هجوم و اعتراض به دیگران را به دلیل نوع فرهنگشان نداریم. فلسفه فرهنگ استوار بر پذیرش «استقلال فرهنگی» و «تعامل فرهنگی» است. این دقیقاً همان امری است که امریکا به آن پایبند نیست و شاهد هستیم که این روزها امریکا چطور آزادی بیان را در دانشگاهها که یکی از کانونهای اصلی فرهنگ هستند، مسدود میکند.
اعتراض دانشجویان دانشگاههای جهان در حمایت از فلسطین کاملاً بحق است. بیش از سی هزار نفر از مردم فلسطین که شامل زنان و کودکان بیگناه هم میشود توسط ارتش اشغالگر صهیونیست کشته شدهاند و دنیا در سکوتی عمیق فرورفته است. بویژه این سکوت در کشورهای عربی تعجببرانگیز است؛ البته منظورم حکام کشورهای عربی نیست بلکه این سکوت ملتهای عربی است که قابل تأمل است.
فاش شدن ادعاهای دروغین امریکا توسط دانشگاههایش
دموکراسی ادعایی امریکا در دفاع از رژیم اشغالگر صهیونیسم، به یک دیکتاتوری بسیار خشن بدل شده است و سلطه اخلاقی امریکا را، کشوری که مدعی آزادی و دموکراسی است، از او گرفته است. بعد از این رخدادها، دانشگاهها در امریکا دیگر تنها مرکز فرهنگی و کانون علمی نیستند بلکه به پایگاهی برای به لرزه درآوردن ستونهای امریکا بدل شدهاند؛ امریکایی که خود را مهد آزادی و دموکراسی میخواند، اکنون شاهد است که دانشگاههایش این ادعای دروغین را به جهان نشان داده است. خشم امریکا هم از همین است که تصویر بدون روتوش او، به جهان نشان داده شده است.
این خشم امریکا، دامنگیر دانشجویان و اساتیدی شده که طلایهداران فکر و فناوری در جهان هستند. امریکا این دانشجویان و اساتید را با اتهام ابراز عقیده و آزادی بیان، دستگیر و روانه زندان میکند و این نشان میدهد که در امریکا تا جایی آزادی و دموکراسی میتواند وجود داشته باشد که با بنیادها و نمادهای امریکا در تضاد نباشد و هرجا این تضاد اتفاق بیفتد، امریکا نه آزادی میشناسد و نه دموکراسی!
تخریب طلایهداران فکر و فناوری جهان در پایگاههای فرهنگی امریکا!
فرهنگ «ساخت انسان» را در دستور کار دارد. به این اعتبار، فعالیتها و کنشهایی را شامل میشود که «رخداد سازنده» را موجب شود. حال که این اتفاق برای دانشجویان و دانشگاههای امریکا افتاد چطور بعد از این، دانشگاههای امریکا میتوانند مدعی باشند که یک «مرکز فرهنگی» هستند در حالی که به جای ساختن انسان، به تخریب طلایهداران فکر و اندیشه خود اقدام کرده است.
این مسأله تنها شامل حال امریکا نمیشود حتی در دانشگاههای اروپا هم این اتفاق افتاده است و جامعه اروپا هم بعد از این چطور باید از عنوان «فرهنگی» دانشگاههایش دفاع کند.
حال اگر بخواهیم نسبت این وقایع را با «فلسفه اجتماعی» بسنجیم، این سؤال مطرح میشود که بعد از این اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای جهان در حمایت از فلسطین، چگونه میتوان حیات طبیعی در دانشگاهها را استمرار بخشید؟ در مقام پاسخ باید گفت «فرهنگ» که بهترین روش پیشرفت فردی و اجتماعی انسان است، این روزها در دانشگاههای امریکا و بسیاری از دانشگاههای جهان روند عکسی را طی میکند. فرهنگ شامل همه کنشهای افراد در جامعه و همه واکنشها و رفتارهای موجود در جامعه براساس رسوم و آداب میشود. خصوصاً هنگامی که در دانشگاه این چالشها در برابر فرهنگ قرار میگیرد، فرهنگ باید بیش از پیش، بروز و ظهور خودش را داشته باشد.
ظهور جنبش عدالتخواه که بسترساز تغییرات سیاسی در امریکا خواهد شد
بر این باورم که این اعتراضهایی که در دانشگاههای امریکایی در حال وقوع است، زمینهساز تغییرات سیاسی بسیار قدرتمندی خواهند شد. نظریهپردازان فلسفه اجتماعی در دنیا، با رصد این اعتراضات دانشجویی و تحلیل و تدقیق در آن، متفقالقول هستند که این اعتراضات دانشجویی «جنبشی عدالتخواه» است که خواستار عدالت برای ملت فلسطین است.
این جنبش عدالتخواه در دانشگاههای امریکا و اعتراضشان به نسلکشی در فلسطین، موجب بیداری مردم جهان شد تا نسبت به ظلمی که در فلسطین میشود، جهان آگاه شود؛ ظلم و رنجی که از سوی نهادهای بینالمللی نادیده گرفته میشود. این اعتراضات دانشجویی به مردم جهان نشان داد که سازمان ملل در دفاع از مردم مظلوم فلسطین ناتوان است و دانشگاههای امریکا ناتوانی نهادهای بینالمللی را فریاد کشید. این اعتراضات نقطه پایانی برای امپراطوری فرهنگی امریکایی بر جهان خواهد بود.
بر این باورم که این اعتراضات و راهپیماییها در دفاع از فلسطین، نقطه عطفی در تاریخ جهان خواهد شد چنانکه روابط بینالملل، روابط انسانی و روابط فرهنگی و تجاری در جهان را متأثر از خود خواهد کرد. بنابراین ما باید متعاقب این تحولات، به فکر ساخت یک فرهنگ جدید باشیم تا بتوانیم مناسبات جدید را ذیل آن تعریف کنیم.
امریکا در جهان احترام آکادمیک ندارد
امریکا، احترام آکادمیک خود را در جهان از دست داده است و این برایش گران تمام خواهد شد، چرا که اهالی اندیشه به این حقیقت واقف هستند که وقتی یک سیستم «اخلاق» را پشت سر میگذارد، تمام وجوه دیگر انسانی خود را هم از دست خواهد داد و خوی دیکتاتوری پیدا خواهد کرد که دیگر با جامعه و فرهنگ نمیتواند همسو شود.
اعتراض به ظلمی که به مردم فلسطین میشود و رنجی که به ناحق به آنان تحمیل شده است به کشور برزیل و شهر سائوپائولو و دانشگاههای اینجا هم تسری پیدا کرده و این موج عدالتخواهی برای مردم فلسطین، بسیاری از دانشگاهها و کشورهای جهان را با خود همراه کرده است. به طوری که در دانشگاه کوبورگ، یکی از دانشجویان پرچم امریکا را پایین کشید و پرچم فلسطین را جایگزین آن کرد و این صحنه جهان را تکان داد.
سلطه رسانهای صهیونیسم شکست
همه ما به این نکته واقف هستیم که رسانه در جهان به شکل کلی، در اختیار صهیونیستهاست ولی در مقابل این سلطه رسانهای ظالمانه، ما رسانههای اجتماعی را داریم که افراد در صفحات شخصی خود واقعیات را منعکس میکنند و هر کدام به سهم خود این سلطه رسانهای را میشکنند. در جریان اعتراضات اخیر در دفاع از مردم مظلوم فلسطین، روایتهای شخصی در رسانههای اجتماعی بسیار مؤثر ظاهر شدند و توانستند هیمنه امپراطوری رسانههای صهیونیستی را از بین ببرند. مردم با گزارشهای شخصی خود از فجایعی که در غزه اتفاق میافتد و بازتاب اعتراضاتی که در دانشگاهها در حمایت از فلسطین شکل گرفته است، توانستند «روایت مردمی» بر خلاف روایت رسانههای حاکم را شکل دهند و در جنگ روایتها برنده شدند.
واقعیت فرهنگ در غرب برخلاف آن چیزی است که نظریهپردازان لیبرال دموکراسی به تصویر میکشند
واقعیت فرهنگ در غرب آن چیزی نیست که نظریهپردازان لیبرال دموکراسی ترسیم کردهاند. در فرهنگ غرب «نظریه» و «واقعیت» در تطابق کامل باهم نیست؛ به همین دلیل جامعه غربی کاملاً تسلیم لیبرالیسم نشده است. اعتراضات دانشجویی در غرب حاکی از حرکتی بر خلاف اقتضائات فرهنگی غرب است. آنچه را که در این راهپیماییها در غرب رخ میدهد، من «انتفاضه» میخوانم؛ قیامی که بر ضد «حکومت فرهنگی» حاکم شکل گرفته است.
صهیونیسم در امریکا یک سیاست نیست؛ بلکه چیزی فراتر از سیاست حاکم بر دولت امریکاست. به همین دلیل است که هر رئیسجمهوری در امریکا، چه جمهوریخواه و چه دموکرات، باید حتماً مدافع صهیونیسم باشد و با صهیونیستها کنار بیاید. اگر ما رابطه پیچیده امریکا با صهیونیسم را درک کنیم اکنون متوجه دیکتاتوری فرهنگی امریکا در دانشگاههایش میشویم.
بــــرش
مناسبات پیچیده امریکا و صهیونیسم
صهیونیسم در امریکا یک سیاست نیست؛ بلکه چیزی فراتر از سیاست حاکم بر دولت امریکاست. به همین دلیل است که هر رئیسجمهوری در امریکا، چه جمهوریخواه و چه دموکرات، باید حتماً مدافع صهیونیسم باشد و با صهیونیستها کنار بیاید. اگر ما رابطه پیچیده امریکا با صهیونیسم را درک کنیم، اکنون متوجه دیکتاتوری فرهنگی امریکا در دانشگاههایش میشویم. بعد از این رخدادها، دانشگاهها در امریکا دیگر تنها مرکز فرهنگی و کانون علمی نیستند بلکه به پایگاهی برای به لرزه درآوردن ستونهای امریکا بدل شدهاند؛ امریکایی که خود را مهد آزادی و دموکراسی میخواند، اکنون شاهد است که دانشگاههایش این ادعای دروغین را به جهان نشان داده است. خشم امریکا هم از همین است که تصویر بدون روتوش او، به جهان نشان داده شده است. این نشان میدهد که در امریکا تا جایی آزادی و دموکراسی میتواند وجود داشته باشد که با بنیادها و نمادهای امریکا در تضاد نباشد و هرجا این تضاد اتفاق بیفتد، امریکا نه آزادی میشناسد و نه دموکراسی!