هنرهای تجسمی فراماده
سعید فلاحفر
پژوهشگر هنر
در موزه، به معنای کلاسیک آن، چه چیزهایی به نمایش گذاشته میشود یا چه چیزهایی نگهداری میشود؟ گنجینه هر موزه شامل چه چیزهایی است؟ معمولاً این موضوع مستقیماً مربوط به اشیاء و آثار منقول موزهای مربوط خواهند بود. به عبارتی موزهها با حفظ و نمایش اشیاء یا کالاها و محصولات فرهنگی و هنری، تلاش میکنند محتویات فرهنگی این اشیاء را هم محافظت و معرفی کنند. انواع سفالینههای تاریخی، آلات جنگی، لباس، لوازم صنعتی، زیورآلات، تابلوهای نقاشی و... میتوانند در فهرست این اشیاء باشند. اما موزهها در این کارکرد، در حفظ آن دسته از رخدادهای هنری که شیء بنیان نیستند، توانایی چندانی ندارند. مثلاً نمیتوانند یک اجرای نمایشی را در ویترینهای خود به نمایش بگذارند. یا قطعه موسیقی را آنچنان که در اجرای زنده اتفاق افتاده، بازنمایی کنند. برخی از این رویدادها را میتوان به کمک ابزار واسطهای ارائه کرد. مثلاً با یادداشت متن و حواشی، ضبط صدای موسیقی یا عکسها و فیلمهایی که از تئاتر باقی میمانند، که البته هیچ کدام اصل خود اثر هنری محسوب نمیشوند. اما مجسمهها، پوسترها، تابلوهای نقاشی، صنایع دستی و... میتوانند در خود عینیت اثر هنری به نمایش گذاشته شوند. با این وجود، در دوره معاصر، نگارخانهها و بعضی موزهها اقدام به نمایش آثار هنری متفاوتی ـ مثل پرفورمنس، ویدیو آرت و... ـ کردهاند که ذاتاً کالایی برای انتقال به غیر یا عقد قراردادهای خرید و فروش ندارند. همانطور که خرید و فروش حقوق مادی و معنوی یک قطعه شعر و موسیقی، سازکاری متفاوت با خرید یک کالای مادی یا یک تابلوی نقاشی دارد. با این تقسیمبندی؛ «سینما» در کدام گروه جای میگیرد؟ به نظر میرسد این چالش سابقهای طولانی و تاریخی در دستهبندی هنرها دارد. در نگاه اول میتوان از کنار این تفاوتها عبور کرد و آن را موضوعی بیاهمیت یا حداقل حاشیهای فرض کرد. اما با کمی تعمق، این مسأله به یکی از چالشهای هویتی «هنر» دوره معاصر بدل میشود.
چاپ، در حد فاصل هنر و صنعت مفهوم جدیدی را وارد هنر و خصوصاً چیستی و چگونگی موضوع «انحصار» در مقابل «تکثیرپذیری» اثر هنری کرده است. پیشتر از آن، بعضی رشتههای هنری و صنایع دستی ممکن بود منجر به تولیدات مشابهی شده باشند که هم عیناً و اصالتاً همان اثر اول نبود و هم ماهیتی مستقل داشت. اما نسخههای متکثر چاپی ـ مثل آثار چاپ دستی طراحی و نقاشی ـ به یک هویت اولیه وابستگی دارند و بدون آن مرجع فاقد ارزش هنری میشوند. نسخه چاپی تنها وقتی ارزشمند محسوب میشود که بهعنوان مثال نسخه شماره 7 از 12 نسخه یک اثر هنری باشد. اما در صنایع دستی، چنین ارجاعی لازم نبود. عکاسی، بعد از فن چاپ، مرزهای جدیدی برای این وجه هنر ترسیم کرد. آیا هر نسخه مشابه از یک فایل عکاسی میتواند ارزشی برابر با نسخه اصلی داشته باشد؟ آیا اصولاً در این شرایط، مفهومی زیر عنوان «نسخه اصلی»، معنادار است؟ با این توصیفات باید پذیرفت که اصالت «ماده» چه در اصل وجود چه در اصل تکثیر، نمیتواند معیار ثابتی در سنجش و تعیین اعتبار هنر و اثر هنری یا مباحث نفی و اثباتی در فلسفه هنر باشد.
«هنرهای تجسمی دیجیتال» پدیده چندان غریبی در هنر نیست. در واقع بلافاصله با شکلگیری ظرفیتها و امکانات فنی، به صورت امری ابزاری و بدیهی در دست هنرمندان مشتاق قرار گرفت. خصوصاً که از انعطافپذیری بالایی هم برخوردار است و میتواند محتویات تازهای را میسر یا قابل باور و فهم کرده باشد. هنرهای دیجیتال با انواع متنوعی که دارد، باوجود بعضی نقدها و مقاومتها به سرعت به عنوان یکی از بسترهای مهم خلاقیتهای هنری و زبان شیوای هنرمندان، جایگاه مناسبی پیدا کرد. برای شرح این موقعیت، علاوه بر موضوعات زیبایی شناسی، پرداختن به وجوه مادی یک اثر هنری در قیاس با مفاهیم سنتی هنر، میتواند مدخل و منظر قابل توجهی باشد. با این یادآوری که اصول زیبایی شناسی کمترین ارتباط را با چیستی مادی پیدا میکنند. مثلاً اصول ترکیببندی ارتباط چندانی با جنس یا مواد ترکیبی یک اثر هنری ندارد. بنابراین بحثهای زیباییشناسی در هنرهای تجسمی دیجیتال میتواند در همان مباحث کلاسیک گذشته جا گرفته و در تحلیل فرایند هنرهای تجسمی دیجیتال، بر تفاوتهای جسمی تمرکز بیشتری داشت. البته هر رسانه جدیدی میتواند مبدأ تحولات فکری، قواعد اجرایی و مضامین جدیدی هم باشد که شرح آن مجال دیگری میخواهد.در قیاس با آنچه در تاریخ هنر بدیهیتر مینمود؛ «هنرهای تجسمی دیجیتال» عمدتاً در ناحیه فرامادگی خلاقیت هنری به وجود میآید. به عبارتی هنر دیجیتال در محدوده غیاب ماده و شیء که به کنایه «جهان مجازی» نامیده میشود، شکل میگیرد.