«ایران» از دو رویکرد انفعالی و اقتدارآفرین در قبال تهدیدات امنیت ملی گزارش میدهد
نجات از تله «سایه جنگ»
التهاب و نگرانیهای برآمده از پاسخ نظامی ایران به اسرائیل که برای نخستین بار، سطح منازعه دو طرف را به ساحت رویارویی مستقیم نظامی کشاند، زودتر از آنچه تصور میرفت فروکش کرد و این اتفاق امری غیرمعمول در صحنه سیاست ایران به شمار میرود. غیرمعمول از این جهت که در تاریخ 8 ساله سیاست خارجی در دولت حسن روحانی، رئیس جمهور پیشین، رویکرد نظامی و تکیه به قوای «میدان» همواره از سوی دولتمردان وقت موجی از بدبینی و هراس را تصویر میکرد و روابط دستگاه اجرایی و دستگاه نظامی کشور را در ماراتن تنش و بدبینی قرار میداد و همین عامل کافی بود تا صهیونیستها و دشمنان امنیت ایران، از این دوقطبیسازی سوءاستفاده کنند.
این دوره چند ساله، موارد بسیاری از تنشها را در بزنگاههای مهم به خاطر دارد که گاهی تا مرحله قفل شدن حوزههای متعدد بویژه اقتصاد پیش رفت.
به واقع، روحانی به اهمیت مؤلفههای قدرت در مناسبات جهانی و ضرورت گزینش یک سیاست خارجی معتبر که قادر به ایجاد بازدارندگی در صحنه «میدان» و در عین حال ایجاد اجماع جهانی یا تأثیرگذاری مثبت بر رفتار قدرتهای بزرگ باشد، اعتقادی نداشت.
مسیر غلط
شیوه نامتعارف تمرکز صرف دولت او به «دیپلماسی با غرب» و نگاهی که ذیل سیاست «جنگ هراسی» در پیش گرفت، سایه دوگانه مغالطهآمیز «موافق مذاکره» و «مخالف مذاکره» را بر فضای سیاسی ایران انداخت و روحانی فارغ از آنچه در پشت پرده بازی مناسبات قدرت در روند ضدیت با ایران رخ میداد، تحت تأثیر فضای غالب ذهنی و آکادمیهای غرب، صرفاً مذاکره را راهی برای گشایش سیاسی و اقتصادی و پیوستن ایران به جهان آزاد معرفی میکرد و در این مسیر تا سرحد «تسلیم» به خواست بازیگران بزرگ رسید. عملکرد، موضعگیریها و اظهارات او که برای سالها وقوع هر تحولی درمواجهه با سیاست تحریمهای ظالمانه غرب و همچنین به پیش راندن ظرفیتهای اقتصادی کشور و مقابله با نوسانات ارزی را به خاتمه مناقشه هستهای در زمین مذاکره گره زده بود، بیش از آنکه موجب نزدیک شدن ایران به کانون تأثیرگذاری و ارتقای میزان نفوذ تهران بر مناسبات دیپلماتیک جهان شود، به حاشیه نشینی کشور و بیصدایی ایران در مذاکرات مهم بینالمللی و حتی منطقهای منجر شد.
نتایج بد
حاصل این رویکرد و نگاه دولت روحانی به دینامیسم قدرت در مناسبات جهانی، اصرار بر این انگاره بود که اگر «مذاکره نکنیم جنگ میشود» و همین امر، الطاف کلامی و سیگنالهای چشمگیر و یکطرفه ایران را روانه زمین مذاکرات کرد بدون آنکه کمترین تأثیری بر محاسبات تصمیم گیران در پایتختهای غربی برای لحاظ کردن منافع اقتصادی کشور داشته باشد. بواقع آنچه دولت وقت از سیاست نشستن با «کدخدای» اروپاییان برای حل و فصل بحران هستهای حاصل کرد، دستیابی به توافق هستهای 2015 بود که کمتر از دو سال بعد با خروج یکجانبه ایالات متحده از این توافق و افزایش دوبرابری تحریمها روبهرو شد و این در حالی بود که طرفهای اروپایی هم دلیلی ندیدند در برابر صبر و مماشات تمام نشدنی روحانی، کمترین دوراندیشی برای جبران منافع از دست رفته ایران به کار گیرند. این چنین بود که مفاهمه نادرست از صحنه تحولات، مذاکره را در مسیر شکست طراحی کرد و کشور را در تله دیپلماسی برای گریز از توهم جنگ انداخت.
خروج از انسداد پرونده سیاست خارجی
اما نگاه دولت سید ابراهیم رئیسی به سیاست ورزی در عرصه جهانی با آموزههای تاریخی، اندوختههای تاریخچه مذاکرات بینالمللی و تجربیات دنیای جنگ و دیپلماسی همخوانی داشت. اولین نشانه این تفاوت رویکرد زمانی آشکار شد که رئیسی از ضرورت پیگیری توأمان رفع تحریمها و تنوع بخشیدن به سیاست خارجی و در عین حال بازدارندگی قدرت نظامی و موشکی ایران سخن به میان آورد. آنچه در نگاه رئیس دولت سیزدهم در حوزه سیاست خارجی مستتر بود، همان درس محوری همپوشانی «میدان» و «دیپلماسی» بود که مطابق آن، تلاش برای نشان دادن قدرت نظامی را در مواجهه با سناریوهای ایران ستیزان به مراتب مؤثرتر و نتیجه بخشتر از تعاملات فرسایشی و کم حاصل میدید.
نتایج جدید در مسیر جدید
در همین حال پیگیری دیپلماسی فعال درمنطقه برای تعدیل یا مهار سیاستی که به روال سالهای پیش از آن، به شکلگیری جبهه عربی ضد ایرانی انجامیده بود، به مبدأ خروج از انسداد پرونده سیاست خارجی در ساحت منطقه و شمارش معکوسی برای ترمیم و توسعه روابط با همسایگان و کشورهای عربی تبدیل شد. بازتاب مهم سیاست خارجی همه جانبه دولت سیزدهم که در سه سال اخیر در ازسرگیری رابطه با عربستان، حضور در ائتلافهای نوظهور با حضور روسیه و چین، یافتن راههای قانونی بیاثرسازی تحریمها و مدیریت مشکلات اقتصادی برآمده از فضاسازی مشکوک برخی جریانهای داخلی در دامن زدن به دامنه نوسانات ارزی نمایان شده، چندی پیش در رویارویی مستقیم نظامی با تل آویو به منصه ظهور رسید و تلنگری به تصویر غیر واقعی دولت روحانی از روند مواجهه نظامی با دشمنان وارد کرد.
جنگی که رخ نداد
عقب نشینی آشکار اروپاییها در پی حمله موشکی ایران به تل آویو؛ لابیگریهای مکرر آنها برای مهار اقدامات رهبران افراطی تل آویو جهت جلوگیری از تسری جنگ، سکوت در اسرائیل و هراس از پاسخ به عملیات نظامی ایران در کنار انزوای این رژیم در حلقه مناسبات منطقه خاورمیانه تنها چند نمونه گویایی است که تأثیر آشکار سیاست خارجی دولت رئیسی بر امنیت و جایگاه بینالمللی ایران را به نمایش میگذارد. ضمن اینکه امروزه، ایران متأثر از همین رویکرد، به عنوان پای ثابت مهمترین مذاکرات منطقهای و بینالمللی توسط کشورهایی که سابقاً نقش مهمی برای آن قائل نبودند، به رسمیت شناخته شده است.
رئیسی در حالی بار اجرای رویکرد پیچیده سیاست خارجی را به دوش کشیده که این مهم را نه از طریق عدول از منافع ملی که با درک درست از ساختار و مناسبات چند وجهی بازی قدرت در صحنه بینالملل به نتیجه رسانده است و طبیعتاً استمرار در این راه که محصول تأمل و دوراندیشی او و دیپلماتهایش در جهان سیاست است، توانسته نه تنها شبح خیالی جنگ را از سر کشور دور کند بلکه جایگاه ایران را به عنوان یک بازیگر تمام عیار در صحنه بینالمللی تحکیم و تثبیت نماید.
یادداشت 1
وعده صادق و دور شدن شبح جنگ
سیدهادی سیدافقهی
کارشناس مسائل بینالملل
در قیاس با فراز و فرودهایی که بر رابطه دیپلماسی و میدان در دولتهای گذشته حاکم بوده، باید گفت که این رابطه در دولت سیزدهم از تناسب و وحدت رویهای بیش از همیشه برخوردار گشته است. این هماهنگی یقیناً یکی از عوامل اصلی و مؤثر در تغییر نوع واکنش ما به تحولات منطقه و اقدامات دشمنانمان بوده است؛ چه آنکه در گذشته که توطئه امریکا در قالب ظهور داعش و دیگر گروهکهای تروریستی از جمله در سوریه وضعیت فرا راهبردی را پیش روی جمهوری اسلامی ایران گذاشت و حضور مستشاران نظامی ایران در خاک سوریه را ناگزیر ساخت هر از گاه شاهد اقدامات ایذایی رژیم صهیونیستی علیه پایگاههای نظامی محل استقرار این نیروها بودیم. جنگ غزه و بروز ناتوانی صهیونیستها در قالب آن سبب شد که آنها با هدف قرار دادن فرماندهان ایرانی در سوریه به دنبال گشایش جبهه جدیدی باشند تا پای امریکاییها را هم به شکل جدیتری به جنگ باز کنند و به این طریق مفری برای خود بگشایند. در حمله رژیم به کنسولگری ایران در دمشق اما دو واقعیت جاری شد؛ نخست تجاوز به خاک ایران بر اساس معاهده 1969 ژنو و دوم، تصریح رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا در پیام تسلیتشان که به نحوی دستور تحقق اقدامی سخت، پشیمان کننده و به دست دلاورمردان ایران بود.
اقدام نظامی مستقیم ایران علیه تجاوز اسرائیل معادله بازدارندگی حاکم بر منطقه را تغییر داد و سبب اثبات دست برتر جمهوری اسلامی ایران و نیز سایر حلقههای مقاومت در منطقه شد. این تغییر معادله با توجه به نوع و گستردگی پاسخی که در وعده صادق تحقق یافت سبب میشود که دشمن برای هر اقدامی ناچار به هزاران محاسبه باشد. محتوای تماس رئیس جمهور امریکا با نتانیاهو پس از آن عملیات نشان داد که طرف امریکایی میداند که جنگ با ایران شوخی نیست. زیرا ایران اگر چه خواهان جنگ نیست اما آمادگی واقعی مواجهه با آن را دارد. در واقعیت هم جنگ علیه کشوری آغاز میشود که طرف یا طرفهایش آن را ضعیف بپندارند. از این جهت مشخص است که آشکارسازی قدرت نظامی ایران آن گونه که در وعده صادق انجام شد تا چه حد ریسک کشورها و رژیم متخاصم را برای هرگونه رودر رویی با ایران بالا برده است.
یادداشت 2
هماهنگی بیش از پیش قوای سهگانه در «وعده صادق»
عباس مقتدایی
عضو کمیسیون امنیت ملی
و سیاست خارجی مجلس
عملیات وعده صادق و تغییر راهبرد امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر را باید از ثمراتی دانست که از قبل همکاری و هماهنگی بیش از پیش قوای سهگانه و نهادهای نظامی و دفاعی بدست آمده است.
توجه ویژه دولت سیزدهم در کنار مجلس یازدهم به ضرورت توسعه فناوریهای نظامی و دفاعی سبب رسیدن ایران به لبههای دانش در این حوزه و حتی عبور از مرزهای آن شده است. دستاوردهایی که در دو سال اخیر در حوزه توسعه توانمندی پهپادی، موشکی، راداری و هوا و فضا به دست آمد و سرریز دانش بدست آمده در سایر صنایع، ایران را در آستانه جهش و توسعه در زمینههای مختلف قرار داده است.
بدیهی است که قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها که با هدف صیانت از حقوق و منافع کشور ایران تصویب شد سرآغازی بر تقویت روندهایی بود که نتیجه آن را امروز در پاسخ نظامی مستقیم به تجاوزات رژیم صهیونیستی میبینیم. با این حال این قانون و الزامات اجرایی شدن و ثمربخشی آن در دولت گذشته با ناهماهنگیها و کوتاهیهایی همراه بود که خوشبختانه با روی کار آمدن دولت آیتالله رئیسی وضعیت تغییر یافت.
اگرچه باید توجه داشت که اتخاذ راهبرد دفاعی اخیر فراتر از هرگونه ملاحظات برآمده از رقابتهای سیاسی داخلی و با ارجح قرار دادن منافع ملی بر همه آن ملاحظات انجام شد. آنچه در میدان عمل رخ داد، اثبات این حقیقت بود که ایران توان دفاع مقتدارانه از خود را در برابر هرگونه تجاوزی دارد.
این حقیقتی بود که در گذشته تنها در قالب سخنرانیها بیان میشد اما با عملیات وعده صادق درستی آن کلمات پیش چشم دشمنان مسجل شد و به باور بسیاری از ناظران، ایران را در برابر تصورات سادهانگارانه دشمنان نسبت به توانایی برای مواجهه، تقابل و جنگ به نحو قابلتوجهی بیمه کرد.
یادداشت 3
تغییر درست راهبرد در دولت سیزدهم
علی عبدی
کارشناس
مسائل منطقه
عملیات وعده صادق مبنای ظهور تحول بنیادین در راهبرد جمهوری اسلامی ایران در حفظ امنیت ملی و بازدارندگی مقابل دشمنانش بود؛ تحولی که نشان داد آنچه در سالهای گذشته تحت عنوان دور کردن سایه جنگ از سر ایران با تمسک به راهبرد مذاکره با برخی قدرتهای حامی رژیم صهیونیستی و صبر استراتژیک در مقابل اقدامات ایذایی این رژیم،انجام میشد در واقع به نوعی توجیه بیعملی بوده است.
این عملیات نشان داد که در دولت سیزدهم راهبرد «بازدارندگی فعال» جایگزین آن رویکردی شده است که سبب میشد ضربات را با استدلال آسیب نزدن به منافع بلند مدت و تعاملات بینالمللی تحمل کنیم و نادیده بگیریم.
جمهوری اسلامی ایران در عملیات وعده صادق با ابعاد نظامی- تسلیحاتی که موجب تحیر دنیا شد موفق عمل کرد. با این حال باید گفت که اجرایی شدن راهبرد بازدارندگی فعال و وارد شدن به فاز پاسخ مستقیم به اقدامات ایذایی رژیم صهیونیستی اکنون در ابتدای مسیر است و نیاز به تثبیت دارد تا از بازگشت به روال گذشته و موجه ساختن بیعملیها جلوگیری شود.