ترکیبی هوشمندانه‌ از طنز و نوستالژی

گروه فرهنگی / ترکیبی از دو مقوله «طنز» و «نوستالژی» که با نگاهی طنازانه به گذشته نه‌چندان دور بنگرد و آیین‌ها و رفتارها‌یمان در سال‌های خاطره‌انگیز را پیش چشم‌هایمان بیاورد، ارزش آن را دارد که دوباره و چندباره خوانده شود. از این طریق هر بار خاطره‌ای دیگر و اغلب در مرز فراموشی در ذهن‌مان احیا شود و جان بگیرد و ما را ببرد به سال‌هایی که زندگی به‌رغم سادگی و دور از تجمل، شیرین بود و صفای دیگری داشت. این موضوع، محور اصلی داستان طنز «آبنبات هل‌دار» است.
داستان این کتاب، روایت طنازانه همان زندگی‌های پر از خاطره‌‌های شیرین و نوستالژیک در دهه شصت است که ما خوانندگان بزرگسال، سهمی از آن خاطرات داریم. خوانندگان نسل‌های جدید هم بارها این خاطرات شیرین را از زبان بزرگتر‌های خانواده و فامیل شنیده و ارتباطی بین این خاطرات و رفتار و گفتار افراد بزرگسال خانواده و فامیل می‌بینند. از همین بابت هم می‌توان مدعی شد که خاطرات طنز این اثر برای گروه‌های مختلف سنی قابل درک و خواندنی است.
راوی اصلی آبنبات هل‌دار، یک نوجوان ساکن شهرستان بجنورد از توابع استان خراسان جنوبی است که در یک خانواده نسبتاً پرجمعیت زندگی می‌کند. خانواده‌ای از طبقه متوسط شهری که هر یک از اعضای آن دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های خاص خود را دارند. پدر از کسبه محل است و مادر خانه‌دار و مادربزرگی با آنها زندگی می‌کند که بی‌بی صدایش می‌کنند و خواهر و برادری دیگر هم دارد. برادر بزرگتر در بحبوحه جنگ احساس وظیفه می‌کند به جبهه برود و با اتفاقاتی که در جبهه برایش رخ می‌دهد دغدغه اعضای خانواده به مراتب بیشتر هم می‌شود. با این حال، اعضای این خانواده در کنار سایر خانواده‌ها زندگی عادی خود را دارند. راوی داستان که پسربچه‌ای به نام محسن است، به دلیل روحیه بازیگوشی و شیطنت‌هایی که دارد باعث مفرح شدن فضای عمومی داستان می‌شود. او علاوه بر اینکه زندگی خود را تعریف می‌کند، نگاه طنازانه‌ای به گفتار و رفتار سایر شخصیت‌های داستان دارد. مجموع این حرکات و رفتارها، فضایی طنزی را ایجاد می‌کند. مجموع وقایع داستان، در قالب روایت‌های جداگانه اما به‌هم پیوسته است که فضای عمومی و شخصیت‌های واحدی دارند اما موقعیت‌های داستانی اغلب متفاوت و در زمان‌ و مکان‌های جداگانه‌ای است.
یکی از ویژگی‌های داستان «آبنبات هل‎دار»، نشان دادن سادگی و صمیمیت در زندگی مردم ایران در دهه شصت است که به دور از هر‌گونه تجمل و گرفتاری‌های رایج در دهه‌ها و سال‌های اخیر، با‌وجود همه کمبود‌ها و مشکلات موجود در آن زمان،  از زندگی‌های ساده و سرشار از صمیمیت برخوردار بودند و آدم‌ها به‌رغم مشکلات خود، بیشتر پشت و پناه هم بودند و هر یک به سهم خود در برطرف کردن مشکلات و گرفتاری‌های دیگران نقش  بسزایی داشتند.
 نویسنده داستان «آبنبات هل‌دار» کوشیده است تا نشان دهد که چگونه آدم‌های دهه شصت با وجود آن همه مشکلات و گرفتاری‌های ناشی از جنگ تحمیلی، در مواجهه با انواع سختی‌ها، صبور بودند و هوای همدیگر را داشتند. یکی از نقاط قوت این کتاب را می‌توان، استفاده از زبان طنز برای بیان واقعیت‌های اغلب تلخ آن دوران دانست. در لابه‌لای وقایع داستان، خواننده این را درک می‌کند که چطور جنگ تحمیلی همه اتفاقات پیرامون زندگی افراد را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد؛ هرچند که روحیه بالای مردم در مواجهه با این پدیده ویران‌گر، نشان از استقامت مردمی دارد که تا پای جان آماده مقاومت و پایداری در برابر مشکلات ناشی از جنگ هستند. از سوی دیگر انتخاب یک راوی کم‌سن و سال که به‌رغم قرار گرفتن در فضای ملتهب جامعه درگیر یک جنگ، همواره در دنیای شیرین و خیال‌انگیز کودکی است و با نگاه طنازانه خود، وقایع پیرامون خود را آن‌گونه می‌بیند که برای خود و اطرافیانش خوشایند است هم به جلب نظر مخاطبان کمک کرده. او کاری با تلخی‌های بر جا مانده از جنگ ندارد، با آن که می‌بیند بخشی از دغدغه‌های خانواده‌اش معطوف به سرنوشت برادرش است اما سعی می‌کند بیشتر وقایع زندگی روزمره را ببیند که آمیخته با نگاه طنز او و اتفاقات تلخ و شیرین است و قدرت بالایی در تحکیم روحیه آدم‌های در آن شرایط سخت و دشوار دارد.
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و سی و شش
 - شماره هشت هزار و چهارصد و سی و شش - ۲۵ فروردین ۱۴۰۳