تأملی بر سلوک فکری دکتر عماد افروغ در نخستین سالروز درگذشت او
جامعهشناس مردممدار
دکتر افروغ بیش از آنکه با «مصلحت» آشنا باشد با «حقیقت» همنشین بود
پروانه فردوست/خبرنگار: سال گذشته در چنین روزی اهالی اندیشه در سوگ متفکری نشستند که به گواهی بسیاری از اصحاب فکر از نخبگان کمنظیر جامعه ما بود. امروز، 25 فروردین ماه، نخستین سالگرد درگذشت دکتر عماد افروغ است. او دکترای جامعهشناسی و استاد دانشگاه تربیت مدرس بود که حیطه فعالیتهایش تنها به دانشگاه محدود نمیشد و پا به عرصه سیاست هم گذاشت و یک دوره نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس بود. در سالهای پایانی عمرش هم عضو شورای فرهنگ عمومی و مرکز رصد فرهنگی کشور شد.
پرهیز از مصلحتگرایی
روحیه انقلابیگری و مطالبهگری دکتر افروغ مثالزدنی بود چنانکه میتوان آن را وجه ممیز او با همفکرانش دانست. به این اعتبار او را «پرچمدار نقد درون گفتمانی» خواندهاند چنانکه هیچ فرد یا جریانی مصون از انتقادات سازندهاش نبود و این صراحت لهجه را در آثار و نوشتههای او هم میتوان رهگیری کرد.
دکتر محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، که از شاگردان دکتر افروغ بهشمار میرود سلوک فکری ایشان را چنین توصیف میکند: «ارتباطات من با ایشان از ۲۰ سال پیش آغاز شد و تا آخرین روزها تداوم داشت. من افتخار شاگردی دکتر افروغ را داشتم و در سال ۸۱ در مقطع دکتری دانشجوی رشته جامعهشناسی سیاسی در محضر ایشان بودم. نگاه اصولیشان به مسائل و پرهیز از مصلحتگرایی را در سلوک فکری دکتر افروغ برجسته یافتم.»
وامدار مکتب رئالیسم انتقادی
دکتر افروغ اگرچه یک شخصیت دانشگاهی و اندیشمند اجتماعی-فرهنگی به شمار میرفت اما چون معتقد بود «نظر» را باید با «عمل» همگام کرد به میدان سیاست هم پا گذاشت تا نظریههای فرهنگی- اجتماعی خود را در میدان عمل جستوجو کند. البته با در نظر گرفتن این اصل اساسی که «مسیر حق» ناچار است از «راه دشوار نقد» گذر کند و خود هم به عنوان «اندیشمندی منتقد» شناخته میشد که در آسیبشناسی حرکت انقلاباسلامی زبانی صریح و همتی والا داشت. این ویژگیها باعث میشد مکتب فکری او را به «مکتب رئالیسم انتقادی» بسیار نزدیک ببینند.
جامعهشناس مردممدار
مرور آثار و آرای دکتر افروغ گواهی است بر اینکه او همواره دغدغه عدالت داشت و عدل علی و رابطه امام و امت، محور اندیشهورزیهای او شده بود. این جنس از دغدغههایش باعث میشد در حلقه «جامعهشناسان مردممدار» بنشیند و با صراحت عنوان کند که «من هویتم را از امام خمینی(ره) و ولایت فقیه به دست آوردم و به راحتی این هویت را از دست نمیدهم.» او خود را متعهد بیچون و چرا به هیچ جناح سیاسی نمیدانست و بیش از آنکه با «مصلحت» آشنا باشد با «حقیقت» همنشین بود. بیش از آنکه با «سیاستمداران» قرین باشد در صف «مردم» مینشست. بیش از آنکه در کسوت «سیاست» درآید بر کرسی «معرفت» تکیه میزد.
روحش شاد و قرین رحمت