میراث فکری- فرهنگی سید شهیدان اهل قلم
منزلت «حق» و «خلق» در مکتب آوینی
هنوز هم شهید آوینی بزرگترین روایتگر روزگار ماست
دکتر حسین کچویان معتقد است آنچه آوینی را آوینی کرد «نکتهگوییهای بهنگام» اوست: «آنچه شهید آوینی سیسال پیش طرح کرده است برای امروز جامعه ما نکته قابلتأملی است. از نظر او، «دهکده جهانی» در نهایت به تهیشدن غرب از معنا و انحطاط آن منتهی میشود و احتمالاً به همین دلیل است که شهید آوینی از تحولات و چرخشهای روزگار خود خشنود است؛ چراکه معتقد است این سرعت و شتاب تحولات در نهایت به انحطاط غرب خواهد انجامید. هرچند که امروز این فهم (یعنی تهیبودن غرب) به سطوح عامه جامعه هم منتقل شده است اما در زمان شهید آوینی، رسیدن به چنین نکتهای، فهم دوری راطلب میکرد و از درک عمیق و شناخت درست او از مسائل زمانهاش گواهی میدهد.» (اردیبهشت 1402، جلسه نقد و بررسی مقاله «انفجار اطلاعات» مرتضی آوینی، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی) به قول هایدگر «هر آن بودگی» بزرگترین هنر انسان است که این هنر را شهید آوینی به تمام و کمال بهکار گرفت و «حضور بهنگام در میدان» میتواند میراث فکری و فرهنگی او برای نسل امروز ما باشد. در این یادداشت تلاش میکنیم فرازهای سلوک فکری و عملی او را بازخوانی کنیم. اغلب مرتضی آوینی را به واسطه سینما و مستندهای «روایت فتح» میشناسند اما «روایت پیشرفت» او و نسخهای که برای توسعه و پیشرفت جامعه اسلامی در نظر داشت هم در مکتب فکریاش یافت میشود که هنوز برای نسل جدید برخی ابعاد آن ناشناخته است که در اینجا به برخی مؤلفههای آن اشاره میکنیم.
حمید حبیبی
خبرنگار
منزلت «حق» و «خلق» در مکتب آوینی
هنر شهید آوینی بر اصول فکری استوار بود که باعث میشد، خروجی آثارش «هنر متعهد» و «هنر انقلابی» شود. از همینرو است که سالروز شهادتش را در تقویم ما «روز هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری کردهاند. از نظر او، هنرمند اساساً متعهد است یا متعهد به امر الهی یا متعهد به امر شیطانی است. خود او با تعهدی که به ولایت الهی داشت به عنوان هنرمندی متعهد شناخته میشد که دو اصل «معنویت» و «انسانیت» را محور افکار و آثار خود قرار میداد و با در نظر گرفتن «حق» در کنار «خلق» منش فکری– فرهنگی را اصالت بخشید که هنوز بعد از گذشت 31 سال از شهادت او، غبار تاریخ بر مکتب فکری او ننشسته و میتواند میراثی گرانبها برای نسل امروز ما باشد.
هنری که شهید آوینی به آن متعهد بود هنری است که انقلابی در «حال و قال و کردار» انسان معاصر ایجاد میکند و رابطه و نسبتش را با حق و خلق تبیین و تنظیم میکند. از اینرو، در نگاه شهید آوینی«طی طریق درست» قطبنمای هنرمند متعهد میشود.
ایستادن در مرز میان روشنفکران و سنتگرایان
ویژگی بارز شهید آوینی «تحولگرایی» او بود چنانکه نه در اردوگاه روشنفکران مینشست و نه در مسلک سنتگرایان هضم میشد. همین مشی تحولخواهانه او باعث شد مرز روشنی با روشنفکران و سنتگرایان افراطی زمانه خود پیدا کند. از همینرو بود که بسیاری از مدعیان فکری و فرهنگی زمانش، مشی نظری و عملی او را برنمیتافتند و به صف منتقدانش میپیوستند.
برخی بر این باورند که آرا و نظرات شهید آوینی بسیار متأثر از مکتب فکری شهید مطهری است و گروهی هم هستند که بیش از همه او را به مرام فکری سیداحمد فردید نزدیک میبینند؛ بویژه آنجا که به نقد غرب و نقد دستاوردهای غرب میپردازد. اما باید در نظر بگیریم که شاید نگاه فردید و آوینی به غرب، یک آبشخور فکری داشت اما نوع نقدشان به غرب متفاوت بود. فردید بهطور بنیادین در مقام نقادی غرب برمیخاست اما شهید آوینی بر این باور بود که به جای اینکه از اساس غرب را نفی و رد کنیم باید با آن «مواجهه فعالانه» داشته باشیم. او به دنبال الگویی بود که انسان امروز بدون اینکه گرفتار تکنیکزدگی شود از جهان تکنیک بهرهمند شود و به عالم اسلامی گذر کند. شاید به خاطر همین جنس از دغدغههایش بود که او را «متفکر دوران گذار» خواندهاند.
پیوند «نظر» و «عمل» در سلوک فرهنگی شهید آوینی
پیوند بین «نظر»، «عمل» و «مردم» در سلوک فرهنگی شهید آوینی آنچنان برجسته بود که موجب وجه تمایز او با دیگر هممسلکانش میشد. او سعی داشت از رهگذر هنر، تفاوت حق از باطل را برای مخاطبش آشکار کند؛ چون معتقد بود به واسطه هنر و فرهنگ میتوان مردم را از «دولت اسلامی» به «جامعه اسلامی» گذر داد.
بُعد نظری- فکری شهید آوینی وقتی «سردبیر ماهنامه سوره» بود، برجستهتر است؛ آنجا که در سرمقالههایش به مقابله با جریانی میرفت که سعی داشت جامعه را از تفکر اسلامی و فرهنگی دینی تهی کند. او در قامت یک روزنامهنگار، تلاش داشت جبهه رسانهای را شکل دهد که حافظ و تقویتکننده رویکرد انقلابی در جامعه باشد.
مانیفست آوینی:
«بیان معنوی در قالب هنری»
شهید آوینی با شناختی که از فلسفه و هنر غرب داشت، به آفات دانش مدرن و نقاط ضعف آن واقف بود. بنابراین توانست با ادبیاتی مدلل و البته در قالب هنری و فکری آسیبهای آن را به جامعه بشناساند، بدون اینکه ضدیتی با آن داشته باشد. همین مواجهه آگاهانه با فرهنگ و تمدن غرب «ماندگاری در تاریخ معاصر ما» را سهم او و آثارش کرد. از همینروست که هنوز این نیاز احساس میشود که از او و کارهایش برای نسل جدید بگوییم و منظومه فکریاش را برای جوانان رمزگشایی کنیم.
کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» گواهی بر عمق شناخت او از غرب و تمدن غربی است و مستند «روایت فتح» گویای مرامنامه فکری و فلسفی او در قالب هنری است. در واقع «بیان معنوی در قالب هنری» و توجه مبنایی به «هویت» و «فرهنگ»، مانیفست فکری شهید آوینی را قوام میبخشد. او معتقد است «دین» و «ملیت» همچون دو بال هویتی ماست و یکی بدون دیگری، پرواز را برای ما ناممکن خواهد کرد.
برخورد «دردمندانه» و «درکمندانه»
با جهان مدرن
«مواجهه فعالانه با پدیدههای نوین» راهحل او برای گذر از چالشهای دنیای مدرن و تکنولوژی جدید بود. بهعنوان مثال در مقاله «انفجار اطلاعات» به موضوع «ماهواره» و رسانههای نوپدید میپردازد و عنوان میکند که به جای ستیز و انفعال در برابر تکنولوژی مدرن، «مواجهه مجاهدانه» را باید برگزید تا بتوان از ظرفیتهای تکنیک مدرن برای پیشرفت جامعه استفاده کرد، چراکه معتقد بود امکان گریز از فناوریهای غربی وجود ندارد و این گریزناپذیری باعث میشود تا ما «مواجهه فعالانه» با تمدن غرب داشته باشیم: «من به ولایت مطلق تکنیک معتقد نیستم. ولایت تکنیک یک حقیقت است؛ اما مقید نه مطلق»
شهید آوینی نقطه ضعف تمدن غربی را «فقر معنوی و فرهنگی» آن میدانست در حالی که «غنای معنوی و فرهنگی» ما را موتور پیشران تمدن ما معرفی میکرد که باعث میشود بتوانیم در برابر آنان حرفی برای گفتن داشته باشیم. تلاش او برای عملی کردن این نظر، به خلق آثار و آرایی انجامید که اکنون ما بعد از 3 دهه، وقتی آنها را بازخوانی میکنیم گویا برای تحلیل مسائل امروز ما نگاشته شدهاند و هنوز هم میتوانند برای چالشهای امروز ما افقگشا باشند.
رویگشاده او به امور نو، جهانبینی وسیع او را به ما گوشزد میکند. این نگاه فراخ او به جهان اطرافش در مجموعه آثارش هم قابل بازشناسی است از جمله حلزونهای خانهبهدوش(جریانروشنفکری و انقلاب اسلامی)، آغازی بر یک پایان(انقلاب اسلامی و پایان انتظار)، رستاخیز جان(ادبیات، فرهنگ، رسانه)، فتح خون(روایت محرم)، آینه جادو(سه جلد شامل مقالات، گفتوگوها و نقدها و سخنرانیهای سینمایی)، گنجینه آسمانی(گفتار متن فیلمهای روایت فتح)، نسیم حیات(گفتار متن فیلمهای مستند)، نامهای به یک دوست قدیمی و...
او در آثارش سعی داشت راهی برای خودشناسی انسان امروز باز کند. به قول مصطفی عقاد، فیلمساز فقید سوری، «هنوز هم شهید آوینی بزرگترین روایتگر روزگار ماست.» برخورد دردمندانه و درکمندانه با جهان مدرن، ویژگی بارز مکتب آوینی است که ما امروزه برای گذر از چالشهایمان بشدت به آن نیازمندیم.
دشمنان دانا و دوستان نادان با «توطئه سکوت» با او مقابله کردند
این یادداشت را با نقل قولی از دکتر کچویان آغاز کردیم و با نوشتاری از دکتر رضا داوری در «مجله سوره اندیشه» پایان میدهیم که در روزهای پایانی حیات زمینی شهید آوینی، دوستی نزدیکی بینشان شکل گرفته بود: «او کسی بود که هرچه به او نزدیکتر میشدی بزرگیاش بیشتر ظاهر میشد؛ زیرا اهل تظاهر و روی و ریا و خودنمایی نبود. او برای مزد کار نمیکرد و طالب تحسین و آفرین نبود. با اینکه تواضع بسیار داشت با نظر سرد و بیاعتنا به رنگهای تعلق مینگریست و به این جهت آرام و باوقار بود. و عجبا که دشمنان دانا و دوستان نادان با او با توطئه سکوت مقابله کردند. نگاه آوینی گاهی نیز به نگاه پرسشگر اهل هنر و فلسفه مبدل میشد. او نظم و ترتیب عجیبی داشت و هیچوقت خلفوعده نمیکرد. فقط یکبار و برای آخرین بار به وعده وفا نکرد. روز چهارشنبه 18 فروردین که از هم جدا شدیم، گفت: پنجشنبه به فکه میروم و سهشنبه یا چهارشنبه هفته آینده میتوانیم یکدیگر را ببینیم. نوشتهای هم از کیفش درآورد و به من داد و گفت: این نوشته ناتمام است؛ آن را بخوان. گفتم: بهتر نیست آن را تمام کنی؟ گفت: نه. نوشته را به من داد و خداحافظی کرد و رفت و این یادگار او اکنون پیش من است. سه روز بعد خبر شهادتش را آوردند. خبر، خبر او و او نیز لایق آن خبر بود.»
نیم نگاه
آنچه آوینی را آوینی کرد
دکتر حسین کچویان معتقد است آنچه آوینی را آوینی کرد «نکتهگوییهای بهنگام» اوست: «آنچه شهید آوینی سیسال پیش طرح کرده است برای امروز جامعه ما نکته قابلتأملی است. از نظر او، «دهکده جهانی» در نهایت به تهیشدن غرب از معنا و انحطاط آن منتهی میشود و احتمالاً به همین دلیل است که شهید آوینی از تحولات و چرخشهای
روزگار خود خشنود است؛ چراکه معتقد است این سرعت و شتاب تحولات در نهایت به انحطاط غرب خواهد انجامید. هر چند که امروز این فهم (یعنی تهیبودن غرب) به سطوح عامه جامعه هم منتقل شده است اما در زمان شهید آوینی، رسیدن به چنین نکتهای، فهم دوری را طلب میکرد و از درک عمیق و شناخت درست او از مسائل زمانهاش گواهی میدهد.»