مردم غزه در سختترین شرایط روزهداری میکنند
روزهداری زیر بمباران
بیش از ۳۱ هزار نفر در حملات اسرائیل پس از هفتم اکتبر، کشته شدهاند که بیشتر آنها زن و کودک هستند.
امیر فرشباف
مترجم
حناء المصری همراه شوهر و شش فرزندشان 70 روز پس از آنکه مجبور شدند خانه خود در خانیونس را ترک کنند، در خانه جدید خود برای ماه رمضان آماده میشوند؛ یک چادر ویران. در اینجا، نه آذینبندی همیشگی به چشم میخورد، نه خانوادههای شاد دور سفرههای رنگین و نه قرائت قرآن زیر درختان باغهای لیمو و نارنج!
رمضان ماه مقدس مسلمانان که در فلسطین و شماری دیگر از کشورهای منطقه از دوشنبه آغاز شد، زمانی برای دیدار دوستان و بستگان و همچنین عبادتهایی مثل نماز و روزه است؛ اما دیگر برای هیچکس مثل سابق نخواهد بود.
خانواده حناء المصری پس از دریافت اعلامیههای ارتش اسرائیل که به آنها هشدار میداد «برای امنیت خود از آنجا نقل مکان کنید»، از خان یونس خارج شدند. آنها راهی رفح در مرز مصر شدند و اکنون در یک کمپ موقت شلوغ زندگی میکنند و در میان انبوهی از اموال و وسایل نجاتیافته از جنگ میخوابند و غذا میخورند.
حناء المصری، 37 ساله، گفت: «دخترانم هر سال در آستانه ماه رمضان با دقت و حسابشده پول خود را برای خرید تزئینات پسانداز میکردند و هر سال من فانوس جدیدی برای ماه رمضان انتخاب میکردم؛ اما وضعیت اکنون ما بسیار دشوار و افسردهکننده است.»
امسال خبری از فانوس نخواهد بود؛ حناء نه سحری را میتواند تهیه کند و نه خوراک افطار.
او با غصه میگوید: «من دوست داشتم برای سحری و افطاری، غذاهای خوشمزهای با پنیر، مربا، لوبیا و تخممرغ برای خانوادهام تهیه کنم.»
شرایط در رفح بهتر از شمال غزه است، جایی که مقامات بهداشت محلی میگویند که 20 مورد مرگ ناشی از گرسنگی ثبت شده است، با این حال، هنوز لوازم اولیه زندگی به ندرت یافت میشود. بسیاری از مردم آنجا با نان پخته شده روی آتش هیزم یا اجاق گاز و غذاهای کنسرو شده که توسط آژانسهای بشردوستانه از مصر میرسند، زنده ماندهاند. اکنون قیمت نیمکیلو شکر 10 دلار است و نمک تقریباً نایاب شده و میوه و سبزیجات تازه نیز کمیاب و بسیار گران هستند.
حناء میگوید: من تنها کسی نیستم که مشتاق حفظ آداب و رسوم خود هستم؛ من و همسایههایم خیابانمان را با چراغها و فانوسها تزئین میکردیم، اما اکنون همه چیز در اطراف ما تیره و تار است. خیابانهای غزه زخم بمبهای اسرائیلی را بر تن خود دارند و مردم عزادارند.
به گفته مقامات غزه، بیش از 31 هزار نفر در حملات اسرائیل پس از هفتم اکتبر، کشته شدهاند که بیشتر آنها زن و کودک هستند. بخش عظیمی از غزه به آوار تبدیل شده است.
تشنه صدای فرزند
حسین العوده، 37 ساله، پس از گذشت زمانی از جنگ، به رفح رسید. او که کارمند اجرایی یک تشکل غیردولتی بینالمللی است، از زمان شروع جنگ به ندرت گوشت خورده و اخیراً با لوبیاهای کنسرو شده زنده مانده است.
برق منطقه توسط اسرائیل در همان آغاز درگیری قطع شد، بیشتر زیرساختهای بهداشتی و انرژی از بین رفته است و مقدار سوختی هم که وارد میشود، برای راهاندازی پمپها و ژنراتورها کافی نیست. در همه جا، گاریها جایگزین ماشین شدهاند.
العوده که خانهاش در شهر غزه در هفتههای اول جنگ ویران شد، ماه گذشته تمام پسانداز خود را صرف بردن همسر و سه فرزند خردسالش به قاهره کرد. او ماند تا از والدین سالخورده و بیمار خود مراقبت کند که برای سفر بسیار ضعیف هستند.
حسین میگوید: «ما همیشه ماه رمضان کنار هم بودیم؛ نمیدانم برای چنین فراقی چه توضیحی به فرزندانم بدهم؟ کوچکترین فرزندم تازه زبان باز کرده و من فقط در صورت اتصال اینترنت میتوانم صدای او را بشنوم، اما این خیلی دشوار است.»
یاد باغ ویران شده
علا الشُرفا، مدرس دانشگاه اسلامی، پنج ماه پیش، از سوی ارتش اسرائیل به وی اعلام شد که از خانه خود در شهر غزه خارج شود. از آن زمان او با پدر و مادرش در یک اتاق کوچک در یک آپارتمان متروکه در رفح زندگی میکنند.
خانواده علا پراکنده شدهاند؛ یک خواهرش در غزه و دیگری در بخش دیگری از رفح ساکن است. او گفت: «ما اکنون از عزیزانمان جدا شدهایم و نمیدانیم چه زمانی میتوانیم به خانه خود در غزه بازگردیم.»
همه کسانی که سعی در جشن گرفتن ماه رمضان در رفح دارند، چشم انتظار یک حمله قریبالوقوع از سوی اسرائیل هستند. مقامات اسرائیلی میگویند که رهبران حماس به همراه چهار گردان از نیروهای این جنبش - به عنوان تنها نیروی نظامی اصلی باقیمانده - در رفح مستقر هستند.
چشمانداز حمله نظامی در شهری که بیش از یک میلیون آواره در آن زندگی میکنند و مرکز اصلی ترابری برای عملیات کمکرسانی است، نگرانیهای عمیقی را برانگیخته است.
حسین العوده میگوید: «ما فقط اینجا نشستهایم و منتظر فرارسیدن سرنوشت خود هستیم و سختترین چیز این است که نمیدانیم تا کی اینگونه خواهد بود.»
و حناء المصری به یاد میآورد که هر روز بعد از نماز صبح، درختان و گلهای باغ خود در خانیونس را آبیاری میکرد: «با این آرامش داشتم که در باغم بنشینم و قرآن بخوانم و با خدا نیایش کنم؛ حالا اما باغ من ویرانه شده است.»
منبع: Guardian