صفحات
شماره هشت هزار و چهارصد و بیست و یک - ۲۰ اسفند ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و چهارصد و بیست و یک - ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ - صفحه ۲۴

درباره کتابفروشی و انتشارات «محمدی»، یکی از قدیمی‌ترین ناشران فعال تهران

نگذاریم این چراغ هفتاد ساله خاموش شود!

امیررضا محمدی
روزنامه‌نگار

نخستین دیدارم با علی محمدی‌اردهالی و انتشاراتش، به بهار هفت‌ سال پیش برمی‌گردد، زمانی‌که نصرالله حدادی، تهران‌شناس و روزنامه‌نگار واسطه مصاحبه‌ام با مدیر انتشارات محمدی شد و به ‌دنبال پیگیری فراوان و تماس‌های مکرر، مرا به کتابفروشی‌اش در راسته خیابان شاه‌آباد (جمهوری اسلامی فعلی، حدفاصل چهارراه مخبرالدوله تا میدان بهارستان) کشاند که با چهارچوب سبزرنگ و وسایل قدیمی و کتاب‌های کهنه‌اش، هیچ‌گاه فکرش را هم نمی‌کردم چنین باشد؛ حجره‌ای که از اول بهمن‌ماه 1332 که به بهای هشت‌ هزار تومان خریداری‌اش کرد، تا همین اکنون درست هفتاد سال است کتاب می‌فروشد.
محمدی‌اردهالی که اهل اراک است و نوروز سال آینده 92 ساله می‌شود، صاحب یکی از قدیمی‌ترین بنگاه‌های نشر و فروش کتاب در تهران بود که به ‌ظاهر همچنان پابرجا جلوه می‌کرد و وقتی وارد مغازه می‌شدی، پنداری همه‌ چیز عادی است ولی در باطن، کتاب‌های خاک‌خورده فروشی نداشتند و رونق دهه‌های گذشته در کار نبود. محمدی در همان سال هم (فروردین 1395) از بی‌رونقی کتابفروشی‌اش و نبود کتاب‌های خوب و آدم‌های کتاب‌نخوان گلایه می‌کرد و می‌رنجید. می‌گفت همین‌روزها من هم درِ اینجا را می‌بندم. حتی در خلال گفت‌و‌گو فهمیدم گاه‌گدار به مغازه‌اش سری می‌زند و آن روز هم به‌ خاطر حضور من و وقتی که از او گرفته بودم، درِ دکانش را باز کرده بود. پیرمرد راست می‌گفت، او اولین و تنها ناشر انحصاری «تفسیرالمیزان» علامه طباطبایی و آثار مرحوم حسینعلی راشد و دیگر متفکران اسلامی همچون آیت‌الله سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان بود؛ کسانی‌‎ که کلام راستین‌شان ظاهراً دیگر جایی در جامعه ما ندارد. المیزان را شخص علامه اجازه انتشارش را به محمدی واگذار کرد و محمدی هم از قِبَل انتشار پررونق و پرتکرار مجلدات آن، مبلغی به علامه پرداخت می‌کرد اما بعدها کپی کردند و ناشرانی به نام خود چاپ کردند. نمی‌دانم باورتان می‌شود یا نه اما تا همین اواخر تمام قفسه‌های کتابفروشی محمدی پر از مجلدات نسخه اصلی و چاپ نخست المیزان بود که خریدار نداشت.
علی محمدی‌اردهالی نخستین کتابی که منتشر کرد «عرفان‌الحقِ» صفی علیشاه بود؛ ناشری مسلمان، متعهد و پاک‌سرشت و پاکیزه‌سیرت که سابقه مبارزه در مجمع مسلمانان مجاهد تا پیروزی انقلاب را دارد. کتابفروشی‌اش محل رفت‌و‌آمد و ملاقات‌های خصوصی مشاهیر، اندیشمندان و مبارزان انقلابی بوده است و خود در ابتدای انقلاب به مشاورت شهید محمدعلی رجایی در چاپ کتب درسی اشتغال داشت. معتمد اهالی نشر و سال‌های متمادی رئیس اتحادیه ناشران بود.
اول‌باری که دیدمش خوب به یاد دارم؛ روز تشییع پیکر زنده‌یاد عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار مؤسسه انتشارات امیرکبیر بود که در خیابان انقلاب، ابتدای خیابان فخر رازی روی چهارپایه رفته بود و به پاکی و صداقت جعفری قسم می‌خورد؛ با بغض از خدمات او و ظلم‌هایی که بر سرش آوردند می‌گفت و در نهایت از همه برایش حلالیت گرفت.
 القصه، همه اینها را گفتم که بگویم ای مسئولان فرهنگی و اهالی کتاب و دلسوزان فرهنگ ناب ایرانی و اسلامی، صبر علی محمدی‌اردهالی بالاخره لبریز شده و همین هفته پیش که خیلی اتفاقی رد شدم، دیدم سرقفلی مغازه‌اش را به فروش گذاشته است. محمدی شریف است و دلسوز. عاشق کتاب است و دغدغه‌مند نسل جوان و رونق کتابخوانی. کتابفروشی و بنگاه انتشاراتی‌اش، یک میراث فرهنگی به ‌تمام معنا با یک دنیا خاطرات فراموش‌نشدنی از تاریخ نشر و کتاب و حتی وقایع تاریخ معاصر ایران (به ‌سبب محل استقرارش) است. نباید گذاشت پشت این پیرمرد که مویش را در خدمت به فرهنگ ایران و اسلام سفید کرده است، بیش از این خمیده شود. او چهره ماندگار چاپ و نشر ماست. چاره‌ای بیندیشید و راهی را هموار کنید تا قلب پیر ناشر ما شاد شود. تا زحمت هفت‌ دهه خدمات فرهنگی‌اش قدر دانسته شود.شاید خود محمدی‌اردهالی مایل به ادامه کار نباشد، ولی حفظ این مکان با کتاب‌های باقی‌مانده‌اش هم با همین شکل و شمایل تاریخی، خود به تنهایی ارزشمند است، چه آنکه کتابفروشی اسلامیه در خیابان پانزده خرداد هم با اینکه رونق ندارد ولی پوسته و ظاهر فوق‌العاده‌اش را با همان شمایل گذشته حفظ کرده که یادآور راسته کتابفروشان بازار و ناصرخسرو است و از همه مهم‌تر برای نسل جدید و آیندگان ما بسیار قابل احترام و جذاب قلمداد می‌شود.
کلام آخر اینکه این مصیبت، زنگ خطر دیگری است برای تعطیلی دیگر کتابفروشان باسابقه موفق و خانه‌نشینی پایه‌گذارانش. گرچه اوضاع نابسامان فعلی، ناشران و کتابفروشی‌های تازه‌کار را هم که مثل همتایان خوش‌سابقه خود جاپایشان را محکم نکرده و سرد و گرم نچشیده‌اند طعمه تعطیلی می‌کند، اما باید کاری کرد تا بزرگان کتابفروش هنوز و همچنان بمانند و بپایند و مثل محمدی‌اردهالی ناگریز و ناگزیر از پایان هفتاد سال کتابفروشی مدام و مداوم نشوند.

 

جستجو
آرشیو تاریخی