«ایران» ادعاهای اخیر محافل رسانهای غرب مبنی بر ارسال موشکهای بالستیک ایران به روسیه را بررسی میکند
بازگشت به سناریوهای نخنما برای نجات «بایدن»
همزمان با فروماندن واشنگتن و تلآویو و در جبهه نبرد غزه، دمیدن بر آتش پروژه جنگ روانی این بازیگران علیه ایران نیز اوج گرفته است. چه سیاست خروج از منطقه و حل مشکل برجام به عنوان سیاستی که «جو بایدن» از ابتدا در جریان رقابت انتخاباتیاش با «دونالد ترامپ» مورد تأکید قرار داد حالا به پاشنه آشیل او تبدیل شده و محافل سیاسی و امنیتی وابسته به دولت امریکا سعی دارند با فضاسازی تبلیغی و انجام اقدامات ایذایی، رئیسجمهور ناکام ایالات متحده را در مقابل جمهوریخواهان و بویژه جریانهای ضد ایرانی از گزاره شکست در برابر ایران تبرئه کنند. خط خبری ادعایی که رویترز به عنوان پیشتاز رسانههای خبرساز غربی در روزهای اخیر دنبال کرده و در ادعای ارسال موشکهای بالستیک ایران به روسیه و تکرار خبرهای بدون سند همکاری پهپادی تهران و مسکو در روند جنگ اوکراین بازتاب یافته است، جدیدترین دست از تلاشی است که برای تحت تأثیر قرار دادن شکستهای متوالی جبهه اسرائیلی - امریکایی در تنشهای جاری خاورمیانه صورت گرفته است؛ اتهاماتی که از فرط تکرار، مقامهای امریکایی و اوکراینی هم کوشیدند در نخستین واکنشهای رسمی در برابر پرسش رسانهها آنها را تأیید نکنند و ترجیح دهند که بار عملیات روانی علیه ایران تنها بر دوش رسانههای وابسته به این کشورها سوار باشد.
تلاش برنامهریزی شده
بنابراین قابل انتظار بود که حمایت بیاما و اگر ایالات متحده از تلآویو در زمینه جنگی که موج اعتراضی گستردهای را از سوی قریب به اتفاق کشورهای جهان و منطقه برانیگخته است، ناکامیهای دولت امریکا در پیگیری سیاست خارجی منطقهایاش در قبال مناقشه اسرائیلی- فلسطینی و از سوی دیگر حل و فصل موضوع مذاکرات هستهای با ایران را تکمیل کند؛ امری که سبب شده نقطه تمرکز ابزارهای دیپلماسی این کشور بار دیگر بر جنگ روانی علیه ایران و پیوند نزدیکش با روسیه متمرکز شود. این تلاش برنامهریزی شده با هدف اثرگذاری بر رویکرد افکار عمومی جهان و منحرف کردن اذهان آنها از واقعیات صحنه بینالملل و آثار سیاستی است که امریکا با حمایت از جنگ فرسایشی غزه در پیش گرفته و به کشتار هزاران نفر از مردم بیدفاع فلسطین منجر شده است. در همین راستا اجرای سناریوی عملیات روانی نیازمند بهرهگیری از انواع و اقسام شگردهای فریب برای اثرگذاری بر مخاطبان است که در شرایط کنونی توسط محافل رسانهای و اطلاعاتی وابسته به کشورهای غربی بویژه خبرگزاری رویترز و شماری از رسانههای امریکایی به مرحله اجرا در میآید. طراحان این عملیات، اهداف پیدا و پنهان خود را متناظر بر دو وجه سرپوش گذاشتن بر سیاست ناکام خاورمیانهای دولت امریکا و از سوی دیگر تبدیل دو موضوع جنگ غزه و اوکراین به فرصتی برای ایجاد یک پرونده امنیتی جدید جمهوری اسلامی دنبال میکنند؛ رویکردی که در جستوجوی هدف انحراف اذهان جهانی از وقایعی دنبال میشود که در منطقه خاورمیانه و جنگ اوکراین میگذرد و در نتیجه میتواند خسارات و عواقبی را که این دو رویداد بر منطقه تحمیل کرده است، متوجه تهران و شرکای منطقهایاش همچون روسیه سازد.
تمرکز بر توان موشکی ایران
عملیات روانی جدید با تمرکز بر توان موشکی ایران در حالی در روند ضدیت با جمهوری اسلامی به اجرا درآمده است که «بایدن» هنگامی که ریاست جمهوری امریکا را برعهده گرفت با ایرانی مواجه شد که در پاسخ به خروج امریکا از برجام و تحریمهای آن و بدعهدی طرفهای اروپایی گام به گام به سمت توسعه بیشتر فناوری هستهای صلح آمیز حرکت میکرد. با روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران و تأکید آن بر سیاست خنثیسازی تحریمها و تقویت روابط آسیایی و همسایگی، دولت امریکا بازگشت به توافق 2015 را شاید بیش از هر زمان دیگری ضروری یافت. این در حالی بود که علاوه بر اینکه نتوانست گام مؤثری درباره آن بردارد با قدرت رو به افزایش میدانی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی و احیای مناسبات ایرانی- عربی روبهرو شد و این امر وجوه شکست امریکا در جنگ اوکراین و مشارکتش در حملات نظامی کور اسرائیل در باریکه غزه را بیش از پیش برجسته کرد.
راه حل انتخاباتی «بایدن»
مسأله دیگری که پیرامون اجرای عملیات روانی از سوی دولت ایالات متحده در ضدیت با ایران مطرح است، الزام به جلب رضایت رژیم اسرائیل و لابی قدرتمند صهیونیستی به عنوان پشتیبان انتخاباتی هر دو جریان عمده سیاسی امریکا است؛ رژیمی که در سالهای انجام مذاکرات هستهای از همه ظرفیتهای خود برای جلوگیری از وقوع توافق و تزلزل در جبهه ضد ایرانی استفاده کرد و از سیاستمداران امریکایی در ازای حمایت لابی یهود همراهیطلب نمود.
در چنین فضایی راهحل دولت «بایدن» برای بیاثر کردن تبلیغات منفی رقیب در آستانه یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری امریکا و نیز راضی نگاه داشتن اسرائیل در تمام این مدت انجام و واسپاری پروژههای تبلیغات سیاسی- رسانهای با محور ایرانستیزی و نیز ایجاد برخی رویاروییهای ایذایی امنیتی- نظامی با ایران بوده است تا با این نقشآفرینی مستقیم و غیرمستقیم در پروژههای ضد ایرانی ادعای جریان رقیب مبنی بر شکست در برابر ایران را نفی کنند و بر نوعی قدرتنمایی پوشالی علیه ایران مانور بدهند. تبلیغات رسانهای محافل رسانهای وابسته به غرب پس از آغاز نبرد اوکراین و پس از آن جنگ غزه، بر محور ادعایی تأکید بر مشارکت ایران در هر دو بحران نظامی متمرکز بوده است؛ مشارکتی که بارها از سوی مقامهای بلندپایه ایران رد شده است و کشورهای غربی اتهام زننده هم نتوانستهاند کمترین دلیل و سندی را پیرامون ادعاهای واهی خود ارائه کنند.
تغییر نظم
تا اینجا میتوان روی آوردن دوباره محافل و نهادهای امنیتی غرب به اجرای سناریوهای نخنمای ضد ایرانی را نتیجه این واقعیت دانست که جنگ اوکراین و ناکامی اسرائیل در جنگ غزه، مهر پایانی بر رویای حفظ سیطره و برتری ایالات متحده بر منطقه به شمار میآید. این امر که از تغییر بزرگتری در روند در حال گذار مناسبات قدرت حکایت میکند، دورهای است که مجموعهای از آشفتگی و بینظمی را تا زمان استقرار نظم جدید با خود یدک میکشد و میتواند بر سیاست مداخلهجویانه امریکا و همپیمانان اروپاییاش در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای سرزمینی این کشورها مهر پایان بزند. در چنین فضایی است که قدرت رو به تزاید جمهوری اسلامی و شرکای آسیاییاش در کنار پیوند تهران با پایتختهای عربی میتواند به سدی در برابر زیادهخواهیهای اسرائیل تبدیل شود و رویای این رژیم را برای به سرانجام رساندن پروژه عادیسازی رابطه با کشورهای عربی نقش بر آب کند.