نگاهی به حواشی برنامه «حسینیه معلی» و ضرورت شناخت سرمایه‌های عمومی در رسانه ملی

شادی مذهبی، دشوار در بازنمایی

فاطمه ترکاشوند
خبرنگار

«شخصی، سیاسی است». این جمله مشهور چند ده‌ساله فمینیست‌ها، که برخی منتقد آن هستند و برخی دیگر تأییدش می‌کنند، خیلی جاها به کار می‌آید؛ از جمله در مورد نسبت رسانه با چهره‌های سرشناس آن خصوصاً مجری‌ها که مدام در حال جابه‌جا کردن مرزهای امور ظاهراً شخصی با امور عمومی هستند. بنابراین در عرصه رسانه، اگر نگوییم «سیاسی» اما «شخصی، لااقل عمومی است». بدون آنکه منظور از این حرف مداخله نامنصفانه و بیش از اندازه مخاطبان در زندگی و مسائل شخصی افراد سرشناس باشد، باید اذعان کنیم که مجری‌های صداوسیما و البته بخشی از بازیگران و سلبریتی‌ها، معنای این حرف را بیش از دیگران لمس کرده‌اند. حالا مدتی است که برنامه نسبتاً پرمخاطب «حسینیه معلی»، مداحان مشهور کشور را هم در معرض تجربه‌ای از این دست قرار داده تا جنس دیگری از ارتباط با مخاطب را بیرون از هیأت و در قالب برنامه‌ای تلویزیونی تجربه کنند، و تفاوت جدی این تجربه، نه تنها از تغییر مدیوم ارتباطی بلکه از تغییر بستر معنایی آن هم می‌آید. تصویر مداحان در ذهن مردم غالباً با مرثیه و عزاداری عجین شده حال آن که با این برنامه در سه ماه میهمانی و شادی بندگان مؤمن خدا، رجب، شعبان و رمضان الکریم، در بستری کاملاً متفاوت و آمیخته با شادی و سرور، محتوای خود را به مخاطب عرضه می‌کنند. اما مرزهای ظریف تغییر مدیوم، تغییر مخاطب و تغییر بستر محتوایی را چطور باید پیدا کرد و سنجید؟

کلیشه‌شکنی در بازنمایی عبوس از بچه‌هیأتی‌ها
سید مجید بنی‌فاطمه از جمله مداحان مشهور کشور و یکی از داوران برنامه «حسینیه معلی» است. تقلید صدای بامزه و خنده‌آور او از یک شخصیت کارتونی اما در یکی از قسمت‌های ماه گذشته برنامه، حواشی زیادی ایجاد می‌کند و واکنش‌برانگیز می‌شود. بنی‌فاطمه پیش از این نیز با حضور در برنامه خندوانه، تلاش کرده بود چهره‌ای شادتر و خوش‌مشرب‌تر از تصویری که در بخشی از جامعه درباره افراد مذهبی و هیأتی وجود دارد، نشان دهد؛ تصویری که عده‌ای در وجود آن تردید دارند و عده‌ای دیگر معتقدند آن بخش از مردم که به هر علت کمتر گذارشان به این مجالس می‌افتد یا دوستانی از این جنس دارند، از این طریق فرصت پیدا می‌کنند، کلیشه‌های ذهنی خود را تعدیل کنند. میثم مطیعی، دیگر مداح و داور برنامه «حسینیه معلی» در یکی از واکنش‌هایش به برخی انتقادات و در ارتباط با همین کلیشه‌ها و کلیشه‌شکنی‌ها در توئیتر نوشته است:
«۱. بچه مذهبی‌ها، خصوصاً هیأتی‌ها جزو خنده‌روترین و شادترین‌ها هستن.
۲. در فرهنگ دینی، عبوس بودن نداریم، جز در مقابل دشمنان خدا
۳. اسلام، مؤمن متعادل می‌خواد! کسی که بموقع در تضرع به درگاه خدا و توسل به اهل‌بیت گریه می‌کنه و به وقتش می‌خنده!
۴. خدا کند مؤمن شوم و شویم.»

اصلاً نیازی به کلیشه‌شکنی نیست
از سوی دیگر اما عده‌ای بر این باورند که برنامه‌ای تلویزیونی در این حوزه، الزاماً مخاطبی از این جنس ندارد و باید آداب و چهارچوب‌های شناخته‌شده برای همان بخش مذهبی و اهل هیأت جامعه را هم به رسمیت بشناسد و به هر قیمتی دست به شکستن کلیشه‌ها نزند. حفظ چهارچوب‌هایی که متکی به آداب شرعی، اخلاق هیأت و حتی فقط برخاسته از نگاه عرف جامعه به چهره‌های تیپیکال مذهبی به عنوان الگوهای رفتاری این بخش جامعه است، برای این باورمندان مهم است و به همین علت، شکستن کلیشه‌های ذهنی بخشی از مخاطبان، در این نگاه الزاماً ارزش محسوب نمی‌شود و مجوزی برای رفتارهای خارج از عرف نیست.
اعتراض یکی از مخاطبان در واکنش به تقلید صدای بنی‌فاطمه، مبنی بر اینکه «ما با صدای شما گریه می‌کنیم، لطفاً نکنید!» نشانی از همین نگاه دارد؛ نگاهی که تلاش می‌کند به این مداح یادآوری کند صدای او مهم‌ترین سرمایه ارتباطی‌اش در رابطه با مخاطبانی است که او را به خاطر خواندن مراثی در هیأت شناخته و دنبال کرده‌اند. بنابراین تصمیم‌گیری برای نحوه استفاده از این صدا، تنها بر عهده شخص او نیست و یعنی شخصی او، در این مرحله، امری عمومی است و این عمومیت هم ناگزیر و اجتناب‌ناپذیر است.

شوخی کردیم، خندیدم، حدود حفظ شود!
محمود کریمی از دیگر مداحان سرآمد کشور در نقدی تند و جدی می‌گوید: «اگر به ما حمله نمی‌کنید انتقاداتی هم داریم. من نمی‌توانم با عبارت «این الطالب بدم المقتول بکربلا» در دعای ندبه کف بزنم. ممکن است بعضی‌ها بتوانند کف بزنند. ممکن است دوستان بابت این حرف‌ها از من دلخور شوند، ولی من نمی‌خواهم مادر امام زمان(عج) از من دلخور شود. هیأت و روضه تخصص می‌خواهد. کاش آقایان روضه‌خوان بیشتر ملاحظه می‌کردند و هر تصویری را از خودشان بیرون نمی‌دادند. ما هم اهل خنده و شوخی هستیم، ولی نباید بی‌مزه‌اش بکنیم.»
کریمی در این نگاه نه تنها به ساختار و برخی افراد کلیدی برنامه نقد می‌کند بلکه از همکاران و دوستانش نیز می‌خواهد که حدود شوخی و خنده را نگه دارند. او با این فرضیه که اهل هیأت و روضه، اهل شوخی و شادی هم هستند مخالف نیست اما آنچنان که هواداران برنامه بر ضرورت این بازنمایی، پای می‌فشارند، باوری به لزوم بازنمایی این تصویر به هر قیمت ندارد. سؤال اینجاست که این قیمت و این مرز شوخی و جدی را گردانندگان برنامه، چگونه باید تشخیص دهند و نخبگان مخاطب آن، چگونه بسنجند و نقد کنند.

چقدر تفاوت مدیوم هیأت با مدیوم تلویزیون را می‌شناسید؟
واقعیت آن است که هیچ خط‌‌کش از پیش‌تعیین‌شده‌ای برای این محدوده‌ها وجود ندارد بلکه این خط‌‌کش‌ها، حین آزمون و خطاها، کنش و واکنش‌ها و عمل‌ها و نقدها تازه برش می‌خورند و ساخته می‌شوند. این مسأله در عین حال که هیجانی در فضای رسانه تولید می‌کند اما برای رسانه ملی، تجربه‌هایی ارزشمند و سخت بدست آمده محسوب می‌شود. در این میان، جایابی چهره‌ها نیز نزد مخاطب تغییر می‌کند و طیف‌های مختلف مخاطبان بسته به ارزش‌ها و دیدگاه‌هایی که دارند، مراجع نزدیک‌تر به گرایش‌های خود را باز می‌یابند.
اما مداحان نیز مانند سایر چهره‌های شناخته‌شده باید به این مسأله توجه داشته باشند که تلویزیون، مدیومی متفاوت است که از بسیاری جهات، تمرکز‌های بیشتری روی جزئیات رفتارها و واکنش‌های افراد ایجاد می‌کند و از این رو، همه چیز باید بسیار سنجیده‌تر و تا حد بسیارزیادی از پیش‌تعیین‌شده باشد. شوخی‌ها و رفتارهای بداهه، نه تنها می‌توانند برای مخاطبان سنگین باشند بلکه گاه به شأن اجتماعی، فرهنگی و دینی یک فرد آسیب وارد می‌کنند و سرمایه گروهی متصل به آن را هم متزلزل می‌سازند.

مسأله شخصی شما، سرمایه عمومی مخاطبان است
پر واضح است که هر حرفه‌ای، ابزار کاری دارد و ابزار کار برخی حرفه‌ها، چهره‌ و صدای عاملان آنهاست. چهره و صدا، شاید شخصی‌ترین سرمایه زندگی هر فرد به حساب بیاید اما از زمانی که کار کردن و شغل داشتن با آنها را آغاز می‌کند، دیگر تبدیل به سرمایه‌ای عمومی می‌شود که مخاطب نیز در آن سهیم است. بازیگرهایی که سال‌های سال در یک تیپ خاص، نقش‌آفرینی می‌کنند و مخاطب آنها را به چشم همان تیپ می‌نگرد، دوبلورهایی که سال‌ها برای حفظ کیفیت صدایشان، بسیاری از خوردنی‌های عموم مردم را بر خود حرام می‌کنند، همگی در حال محدود کردن خود به حدودی هستند که از آنان توقع می‌رود به خاطر مخاطب حفظ‌‌شان کنند و شناخت این حدود گاهی بسیار ظریف است. چنان که در خاطره‌ای منقول از پهلوان تختی آمده است وقتی از او می‌خواهند که تبلیغی را برای یک شرکت تولید عسل در روزنامه انجام دهد و مخاطب را تشویق کند از آن عسل بخورد تا شبیه به تختی شود، می‌گوید مگر من خودم با این عسل تختی شدم که هوادارانم را به این کار تشویق کنم. بدن یک کشتی‌گیر مسأله شخصی او و تصمیمش برای حضور در یک تبلیغ، تصمیم شخصی اوست اما همیشه در شخصی‌های آدم‌های حرفه‌ای، چیزی هست که عمومیت دارد و بنابراین احترام به نظر عرف و دقت در شیوه استفاده از آنها ضروری است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و چهارصد و هشت
 - شماره هشت هزار و چهارصد و هشت - ۰۲ اسفند ۱۴۰۲