نگاهی به انیمیشن «آدم خانگی»
اشرف مخلوقات یا کابوس مخلوقات
سحر عصرآزاد/ منتقد سینما - انیمیشن «آدم خانگی» روایتی است موجز از دغدغهای همه شمول؛ فراتر از زمان و مکان و جغرافیا. اثری که نقطهای تاریک در کنه جوامع بشری را نشانه گرفته؛ جایی که اشرف مخلوقات بدل به کابوس مخلوقات دیگر شده است.
مرضیه ابرار پایدار؛ نویسنده، کارگردان و انیماتور این اثر 4 دقیقه و 22 ثانیهای از اولین گام ایده پردازی و بسط و گسترش آن، تلاش کرده درام خود را بر مدار کابوسی وارونه بنا کند و مرزی برای تخیل پردازی در این جهان قائل نشود.
به همین واسطه در درام پردازی و تصویرسازی این جهان وارونه، به مؤلفههای اکسپرسیونیستی در ادبیات، سینما و هنرهای تجسمی تکیه کرده تا دنیای ذهنی کاراکتر محوری ورای شغل او که در پایان افشا میشود، بازتابی باشد از خشونت و خشمی که نوع بشر در طول حیات خود بر دیگر موجودات اعمال میکند.
انیمیشن با چرخش مردمک چشمانی ترسیده در تاریکی سایه وار آغاز میشود که با تابش باریکه نور، قفس آدمی زندانی در جلوی کادر خودنمایی میکند. نهایتاً حیوانی که روی دو پا (همچون انسان) به سوی قفس آمده و آن را با خود میبرد... به اتاقی که بر دیوارهایش کلههای تاکسیدرمی شده انسانی و در قفس هایش آدمها زندانی هستند!
فضای تیره و تار محوری با حاکمیت رنگهای گرفته، تأکید بر سایه روشنها، کادرهای کج، زوایای تیز و سایههای تهدیدگر در کنار چهرههای ترسیدهای که نوعی اغراق در میمیک و حرکاتشان خودنمایی میکند، مؤلفههایی تعیین کننده برای غلبه حس و حال اکسپرسیونیستی این انیمیشن بر مخاطب هستند.
کارگردان در بسط و گسترش ایده محوری تلاش کرده رویکردی ساده، صریح و ملموس به کلیت کابوس وار این موقعیت داشته باشد؛ به این مفهوم که یک جهان موازی به مفهوم تمام کلمه خلق کند که در آن فقط یک جابهجایی اتفاق افتاده...
جابهجایی انسان با حیوان!
به همین سادگی جهانِ آشنای پیرامونِ ما انسانها تبدیل شده به کابوسی ترسناک که در انتها به تهدیدی واقعی پیوند میخورد. کابوسی که در آن آدمی همچون پرنده زندانی از قفس فرار کرده، در سوراخ موش پنهان میشود، از چاه فاضلاب به شهری میرسد که انسانها یا باربرند یا حیوان خانگی یا شکار و صید...
اهمیت انیمیشن «آدم خانگی» در بازنمایی هوشمندانه این هشدار و تهدید به شکلی برآمده از نوع عملکرد انسان با سایر مخلوقات است که در قالب کابوس یک فروشنده حیوانات دراماتیزه شده است.
در واقع مؤلفههای درام با ظرافت در جهان رئال نشانهگذاری شدهاند تا در بزنگاه یک کابوس که میتواند رویای صادقه فیلمساز قلمداد شود، تلنگری به مخاطب وارد کند.
در پایان وقتی فروشنده حیوانات از خواب میپرد، به جای خوشحالی از اینکه کابوسش واقعی نبوده، از دیدن یک قفس خالی بر خود میلرزد! این همان تهدید بالقوهای است که فیلمساز به مثابه یک هشدار به صریحترین شکل ممکن به مخاطب خود اعلام میکند... انتقامی که دیر یا زود انتظار بشر را میکشد.