صفحات
شماره هشت هزار و سیصد و نود و پنج - ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و سیصد و نود و پنج - ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ - صفحه ۲۶

علی طاهرفر در گفت‌وگو با «ایران» از تجربه کارگردانی «آپاراتچی» گفته است

این عاشق‌سینما چه کار‌کند؟!

شیفته نگاه ساده‌انگارانه قهرمان اصلی داستانش شده و نوستالژی جذاب دهه شصت او را وادار به جنگیدن برای ساخت «آپاراتچی» می‌کند. فیلمی که قرار است نقطه پرتابی برای کارگردانش باشد. آپاراتچی با بازی تورج الوند، رضا ناجی، فاطمه مسعودی‌نیا، هومن برق‌نورد، بهنام تشکر و... نگاهی دارد به کتاب «آپاراتچی» روح‌الله رشیدی و زندگی جلیل طائفی؛ نقاش ساختمانی که علاقه‌اش به سینما زندگی او را به سمت و سویی متفاوت می‌برد. علی طاهرفر، اهل ارومیه است. او از سال 1361، وارد انجمن سینمای جوان شد و سال 1372، اولین فیلمش را با نام «خاک آشنا» ساخت. این فیلمساز جوان سال 1375 بود که اولین مجموعه تلویزیونی با موضوع کودک و نوجوان، به نام «سحرخیزان کوچک» را تولید کرد. «مه لقا»، «ترمینال غرب» و «طاهره» از دیگر ساخته‌های طاهرفر هستند. با او درباره ساخت جدیدترین اثر خود که به نظر می‌رسد فیلمی متفاوت در بستر دهه شصت است به گفت‌و‌گو نشستیم.

زهرا جعفری
خبرنگار

اولین برداشتی که بعد از خواندن فیلمنامه «آپاراتچی» از جلیل داشتید چه بود؟
یک عشق زلال نسبت به سینما، از جانب یک انسانی که ساده‌انگارانه به موضوع پیچیده سینما نگاه می‌کند. این تعارض در نوع خودش از نظر من بی‌نظیر بود. ما کارها و شخصیت‌های اینچنینی در سینما داشتیم؛ مانند «شیفته دوربین» به کارگردانی کریشتوف کیشلوفسکی که در سال ۱۹۷۹ ساخته‌ شد. ولی قهرمان آن فیلم، مسیری متفاوت را طی می‌کند برای رسیدن به خواسته‌اش در حالی که جلیل «آپاراتچی» یک مسیر خود خواسته را انتخاب کرد؛ مسیری که خودش شیوه ورودش به سینما را تعیین می‌کند. او بی‌توجه به تمام پارامترها و حتی بی‌توجه به همه استانداردها و روش‌هایی که باید طی می‌کرد تا سینما را فرا می‌گرفت، به یک فیلمساز غریزی تبدیل شد. این فیلمساز به غریزی بودن یک نگاه تازه‌ای داشت و پارادوکس‌ها و تعارض‌هایی با پیرامونش و نهاد‌های سینمایی و اجتماعی ایجاد می‌کرد که از دل آن لحظات شیرینی بیرون می‌آمد و من شیفته همین تعارض‌ها شدم. همچنین تمام این اتفاق‌ها در تبریز رخ می‌داد و آن هم دهه 60. خود من علقه خاص و حس نوستالژیکی به دهه 60 دارم ، چرا که در آن دهه نوجوانی خود را پشت سر گذاشتم. تمام این مسائل من را جذب کرد تا برای تبدیل آن به یک اثر سینمایی بجنگم.
«آپاراتچی» فیلمی است برای ادای دین به سینما یا می‌خواهد نگاهی داشته باشد به رویدادهای فرهنگی و اجتماعی دهه شصت تبریز در بستر یک درام؟
فیلم ما با دو نگاه موازی پیش می‌رود. یک نگاه ادای دینی به سینمای شریف و نجیب دهه شصت است و نگاه دوم حوادث و رویدادهای دهه 60 است. شما از زندگی و پیرامون یک خانواده متوسط در شهر تبریز، شکاف نسل‌ها، روابط اجتماعی و خانوادگی تا جنگ، بمباران و ترور و... در این فیلم می‌بینید.
یعنی در «آپاراتچی» به مسائل سیاسی و اجتماعی حاکم در ایران در دهه 60 هم پرداخته شده است؟
سیاسی نه به آن صورت ولی اجتماعی چرا.
 چون از جنگ و ترور... یاد کردید.
این بحث در جایی مطرح می‌شود که فیلمساز قصه ما تصمیم می‌گیرد درباره یک شهید فیلم بسازد. همین مسأله ما را هم به سمت جنگ و ترور کشاند. ما تحلیلی درباره این موضوع نداشتیم بلکه فیلم در این بستر اتفاق افتاد.
به نظر می‌رسد پارامترهای مختلفی در فیلم گنجانده شده است؟
بله. ما علاوه بر داشتن تصاویری از ترور، تشییع شهدا، نمازجمعه، اعزام به جبهه و... که اتمسفر غالب همان دوره بود، از روند شیرین زندگی هم غافل نبودیم. ارتباط‌های عاطفی در خانواده، حتی اختلاف و شکاف بین نسل‌ها که بخشی از پتانسیل درام ما را پیش می‌برد. همچنین از نگاه متفاوت نسبت به سینما که برگرفته از نگاه فیلمفارسی قبل از انقلاب بود و نسل جدیدی را که می‌خواهد نشان دهد فیلمفارسی مربوط به گذشته بوده؛ همه این ها  را با نگاهی شیرین در این فیلم روایت کردیم. ما حتی با جامعه روشنفکران تا امام جمعه هم شوخی کردیم. ولی اصلاً به سمتی نرفتیم که هیچ کدام رویدادها و اشخاص را تحلیل سیاسی و اجتماعی کنیم. ما دوست داشتیم یک داستان شیرین، عامه‌پسند و باورپذیر را به واسطه قهرمان‌مان روایت کنیم.
 از شیوه انتخابی جلیل برای رسیدن به رؤیاهایش یاد کردید، چقدر در این فیلم این روش به نقد کشیده شده؟
فیلم ما یک فیلم اتوبیوگرافی نیست و به زندگی جلیل طائفی نمی‌پردازد بلکه نگاهی به زندگی ایشان و کتاب «آپاراتچی» است. پس ما ابتدا با جلیل طائفی کتاب آپاراتچی روبه‌رو هستیم که درباره روش آن می‌توان صحبت کرد و نقد هم داشت ولی من چنین قصدی ندارم و حتی نمی‌خواهم او را قضاوت کنم. اما درباره شخصیت جلیل رشیدی قصه؛ می‌خواهم ابتدا سؤالی را مطرح کنم. کسی که احساس می‌کند استعداد ذاتی در سینما دارد و علاقه‌ای در وجودش غلیان کرده، ولی سواد کمی دارد و آموزش آکادمیک ندارد، چه مسیری را باید طی کند؟
در اصل این علامت سؤال برای خودتان هم جذاب بود؟
بله. می‌خواستم بدانم تکلیف این آدم‌ها چیست؟ این همه تلاش برای رسیدن به آرزویش برای من ستودنی بود. او تعداد زیادی فیلم کوتاه ساخت و در نهایت با دوربین سوپر هشت یک فیلم سینمایی ساخت. این کار سختی است آن هم در دهه شصت که تدوین آن بسیار زمان بر و سخت است که جلیل رشیدی همه اینها را به تنهایی انجام داده است.
خب در وهله اول باید وقتش را برای تحصیل و آموزش آکادمیک بگذارد که احتمالاً به لحاظ سنی فرصت کمی داشته است؟
درست است. عمرش برای این کار جواب نمی‌داد. پس این عاشق سینما چه کار کند؟ جواب منطقی همان است که شما گفتید چون سینما جایی نیست که کسی بدون سواد سینمایی بخواهد فیلم بسازد.
اتفاقی که این روزها به وفور دیده می‌شود.
دقیقاً. حالا جدای از این مسأله امروزه با ظهور فضای مجازی، علاقه‌مندان به سینما خیلی راحت‌تر از قبل می‌توانند به آرزوهایشان برسند. هر روز با تعداد زیادی از کلیپ‌های مختلف در فضای مجازی روبه‌رو هستیم که هیچ اصولی را هم رعایت نمی‌کنند ولی مخاطب زیادی دارند. اینها را تأیید نمی‌کنم بلکه منظورم سخت بودن کار جلیل در دهه 60 بود.
شاید اگر جلیل طائفی در دوره 80 به بعد فعالیت می‌کرد، موفق‌تر می‌شد.
قطعاً. چون بیشتر مشکل ایشان در آن زمان بحث نرم‌افزار بود که الان خیلی راحت‌الوصول شده است. به همین دلیل شاید جایگاه‌اش متفاوت از حال حاضر بود. الان کسانی هستند که سواد سینمایی ندارند ولی به واسطه سرمایه و رانت وارد سینما شدند و سینمای نجیب انقلاب را خدشه‌دار کردند و کسی به روی خودش هم نمی‌آورد. همچنین در سینمای ما؛ افراد بی‌سوادی هستند که در مقام‌ها و عناوین مختلف قرار دارند و بسیاری از باسوادهای سینمایی ما آنقدر جا برایشان تنگ است که از حلقه تولید خارج ماندند و تا آخر عمر هم نمی‌توانند وارد این حلقه شوند.
چقدر از جلیل طائفی در فیلم استفاده کردید یا خاطرات ایشان را شنیدید؟
 همان‌طور که با دکتر رشیدی؛ نویسنده کتاب «آپاراتچی» چندین دیدار داشتم، با خود آقای طائفی هم ملاقات داشتم و از حضور ایشان در قسمتی از فیلم استفاده کردیم. حتی قرار است دیداری هم قبل از اکران با ایشان داشته باشیم و شاهد تقدیری شایسته از وی باشیم چون تمام رویدادهای فیلم برگرفته از خاطرات جلیل طائفی است. همه شخصیت‌هایی هم که در کتاب است، آقای تراب‌نژاد در قصه آورده‌اند.
چقدر کمدی بودن این کار برایتان چالش ایجاد کرد؟ فضای دهه 60؛ در شهر تبریز و رویدادهای آن دهه و حتی حضور یک کارگردان؛ همه اینها نگرانی‌های زیادی در بر دارد که به قشر خاصی برنخورد.
در تبریز و سریال‌هایی که برای شبکه استانی ساخته‌ام و تجربه فیلمسازی در فضایی کاملاً جدی در تهران با موضوع انرژی هسته‌ای این را به من ثابت کرد که کار جدی برای من خیلی سخت‌تر است و در نهایت فکر می‌کنم سریال‌های کمدی که ساختم با موفقیت بیشتری همراه بود. به همین دلیل ورود به کار کمدی برایم سخت نبود، بخصوص اینکه بازیگران ما هم همراه بودند و جنس کمدی نیز کمدی موقعیت بود و کمدی سخیف کلامی نداشتیم.
پس برای انتخاب بازیگر هم یکی از اولویت‌ها بعد از آشنایی با زبان ترکی؛ تجربه کمدی بود؟
در پروسه انتخاب بازیگر، از آن جایی که کار تا حدودی به سمت کمدی پیش می‌رفت، به‌دنبال بازیگر چهره بودیم. تجربه کار کمدی هم برایمان مهم بود ولی به‌دنبال بازیگری نبودیم که آورده‌ای با خود داشته باشد. ما بازیگری را می‌خواستیم که در کار از بداهه استفاده نکند و کاملاً به متن وفادار باشد مگر این که اتفاقی در لحظه بیفتد و به توافق برای خلق بداهه برسیم؛ چون وسواس این را داشتم که فیلم به ورطه کمدی نیفتد، چون ما قصه‌ای کاملاً جدی را روایت می‌کنیم.
از آنجایی که فیلم در دهه 60 روایت می‌شود و فیلمبرداری هم در تهران بوده بی‌شک نیاز به یک طراحی دقیق داشت و در عین حال نیاز به موسیقی داشت که هم بیانگر آن دوره باشد و هم ریشه آذری داشته و البته برای عموم جذاب باشد.
چقدر به موفقیت و دیده شدن این دو رشته در فیلم امیدوار هستید؟
همانطور که گفتید «آپاراتچی» در تهران فیلمبرداری شد. یعنی تبریز را باید در تهران نشان می‌دادیم. چرا که تبریز تا اندازه‌ای بافت دهه شصت را از دست داده است. به همین دلیل مجبور بودیم محله‌های جنوب تهران و ورامین را به عنوان تبریز، نشان دهیم. این در فضاهای بیرونی اتفاق می‌افتاد و فضاهای داخلی هم خانه جلیل بود که لوکیشن اصلی به حساب می‌آمد. آقای محمدشاهی -طراح صحنه- طی سفری که به تبریز داشتند تحقیقاتی انجام دادند و با علاقه‌ای که خودشان به این موضوع داشتند؛ فضا و رنگ متفاوتی به فیلم بخشیدند. این نگاه به دور از اگزجره ایشان به نگاه من بسیار نزدیک بود و خیلی به فیلم کمک کرد. در مورد موسیقی هم مسعود سخاوت دوست یکی از گنجینه‌های اصیل موسیقی فیلم در ایران هستند که فکر می‌کنم فرصت و زمینه لازم برای خلق یک شاهکار بین‌المللی در ایشان وجود دارد. ایشان به ساز و سازبندی در موسیقی فیلم؛ مبتنی بر مضمون و داستان اشراف دارند. او با نگاهی به موسیقی‌های برتر فیلم‌های دنیا و سازبندی آذری، موسیقی ساخته‌اند که به فیلم «آپاراتچی» روح بخشید، چون به گونه‌ای فضای کلی آذربایجان را تداعی کرد که تکمیل کننده تصاویر بود. به طور مثال اگر در سکانسی هیچ المانی نداشتیم؛ همان موسیقی جای خالی المان را پر می‌کرد.
در نهایت می‌خواهم بدانم «آپاراتچی» می‌تواند برای شما نقطه پرتابی در سینما باشد؟
با تمام چالش‌ها و موانعی که منجر به گرفتن بخشی از انرژی من شد، بله فکر می‌کنم «آپاراتچی» برای من نقطه پرتاب باشد.

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی