نگارهای پیرامون فرهنگ و بحران
توجه به ارزشهای فرهنگی از آسیب بیشتر جلوگیری میکند
شاهین مظفری
دکترای خط مشیگذاری فرهنگی، معاون آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران
موضوع ارتباط فرهنگ با بحران را میتوان در این 4 گروه دستهبندی کرد:
1- شیوههای فرهنگی مواجهه با بحران؛ این دسته، ناظر بر بحرانهایی است که در بستر فرهنگ، میتوان پیشبینی و مدیریت کرد.
2- فرهنگ متأثر از بحران؛ موضوع این دسته، بحرانهایی است که تغییردهنده جریانهای فرهنگی جاری در بطن جامعه هستند.
3- فرهنگ بحرانساز؛ وقتی زمینه ساز بروز بحرانها، عوامل فرهنگی هستند.
4- تاب آوری فرهنگی؛ در این دسته، پذیرش، سازگاری، عبور از بحران و بازیابی فردی و اجتماعی به وسیله فرهنگ را مد نظر دارد.
با توجه به این دستهبندی، موارد زیر بهعنوان راهبردهای کلی در مواجهه فرهنگی با بحرانها توصیه میشود:
پیش از وقوع بحران، نقشههایی دقیق از آمایش فرهنگی از سطح کلان تا سطح محلی استخراج و تدوین شود و مطابق با این نقشهها برنامهریزی لازم صورت گیرد.
در تمرینها و مانورهای برگزار شده، شاخصهای فرهنگی درنظرگرفته شود و مدیریت مبتنی با ظرفیتهای فرهنگی محلی صورت پذیرد.
تیمهای واکنش سریع در ارزیابیهای اولیه خود از حادثه ضروری است به ویژگیهای فرهنگی ـ اجتماعی محل حادثه توجه و پیام استمداد خود را از این منظر به نهادهای امدادرسان اعلام کنند.
برنامهریزی و اقدام مستمر برای به کارگیری ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی محلی همانند نخبگان، افراد تأثیرگذار، بزرگان اقوام، ریشسفیدان، پیشکسوتان، هنرمندان، ورزشکاران و مدیران محلی و... صورت گیرد.
شبکهسازی ظرفیتهای محلی پیش از وقوع بحران امری ضروری است. برای این منظور، شناسایی ظرفیتهای محلی، برگزاری جلسات انگیزه بخشی، آموزش، هویت دهی، ایجاد حس تعلق و برقراری راههای ارتباطی پایدار و دقیق و در نهایت سازماندهی افراد تأثیرگذار و رسانههای محلی اهمیت دارد.
لازم است فرماندهان و امدادگران، با آگاهی از ظرایف فرهنگی محل وقوع حوادث، تصمیمگیریهای خود را با ارزشهای فرهنگی منطبق کنند. بهعنوان مثال امدادگران اشراف به زبان، لهجه، جایگاه گروههای جنسیتی، دین(مذهب)، غذاهای محلی، آیین سوگواری و... افراد آسیب دیده داشته باشند. همچنین نیروهای اعزامی (تیمهای عملیاتی) به هر حادثه باید منطبق با شرایط محل وقوع حادثه، دارای نفرات متفاوت از لحاظ دین، زبان و... باشند و منطبق با ارزشهای محلی سازماندهی شوند.
پس از وقوع بحران، لازم است تا زمینهها و بسترهای گفتوگو، شکایت و گلهگزاری افراد آسیب دیده فراهم شود تا علاوه بر انتقال حس درد و کاهش آلام، با ایجاد روحیه همدلی از بار روانی فرد کاسته و زمینههای همراهی او با جریان امدادرسانی فراهم شود تا دیوارهای شک و مقابله با تیمهای امدادی در هم بشکند. برای دستیابی به این مهم ضروری است تا تیمهای اعزامی، بخصوص مدیران ارشد و فرماندهان، ضمن رعایت اصل صداقت با مخاطب، از ارائه اخبار و آمارهای نادرست جلوگیری کنند و برنامهای برای مدیریت شایعات داشته باشند. همچنین مدیران و امدادگرانی که در صحنه حاضر میشوند باید در دسترس افراد باشند و با سعه صدر به گفتوگو با آنان بپردازند. همچنین با زبان و لهجه افراد آسیبدیده و جزئیات فرهنگی محل وقوع بحران آشنا باشند تا پیام بهصورت دقیق، شفاف، بیواسطه و با در نظر گرفتن ظرایف احساسی منتقل شود و تأثیرگذاری مضاعف داشته باشد.
نحوه اطلاعرسانی از بحران وقتی در «وضعیت رسانهای شده» زندگی میکنیم
«دنیای شبکهای» کاستلز (مانوئل کاستلز، جامعهشناس اسپانیایی، ارائه دهنده نظریه جامعه شبکهای است. او جامعه شبکهای را همانند جامعه اطلاعاتی در عرصههای مختلف حیات اجتماعی تفسیر میکند.) بستری است برای اینکه اخبار، سیر توزیع بی انتهایی را بپیمایند و در آن افراد متعدد با اندیشههای گوناگون در معرض اخبار قرار بگیرند و واکنشهای متفاوتی را نشان دهند. تلاقی بحرانها با این شرایط رسانهای، علاوه بر مزایای گسترده ممکن است آسیبهای جدی فرهنگی نیز به همراه داشته باشد که در ادامه به مواردی اشاره شده است.
حضور شهروند خبرنگاران و اغلب رسانههای محلی در صحنه حادثه با هدف غلیان احساسات سایر شهروندان برای جلب کمکهای مردمی، باعث میشود بدون ایجاد محدودیت، تصاویر قربانیان منتشر شود و بیننده با حجم انبوهی از اندوه مواجه شود که هیچ نقطه پایانی برای آن متصور نیست و نمیتوان تأثیر اجتماعی و آسیبهای روحی ناشی از این حجم از اندوه را در ذهن مخاطبان تعیین کرد.
حضور بی پروای برخی رسانهها در منازل افراد آسیب دیده و ارائه تصویر بدون کنترل از وضعیت منازل، کیفیت لوازم و سبک زندگی آسیب دیدگان باعث میشود مخاطب، سطح کیفی زندگی خود را با افراد آسیب دیده مقایسه کند و این ذهنیت را در مخاطب شکل دهد که کوتاهی مسئولان در ارائه خدمات، زمینهساز ایجاد این حد از بیعدالتی است. این مهم باعث ایجاد فاصله بین مخاطب و مسئولان و همچنین افزایش حس بی اعتمادی اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی در کشور خواهد شد. در بلندمدت باعث کاهش میزان مشارکتهای مردمی و عدم اعتماد مردم برای خدمترسانی به افراد آسیب دیده خواهد شد. از طرف دیگر فرد آسیب دیده زمانی که در معرض این نوع نگاه رسانهای قرار میگیرد دچار احساس سرخوردگی و یأس شده و به واکنشهای اعتراضی و حتی گاه در شرایطی به خودکشی روی میآورد.
فعالیت بی حساب انواع رسانه و تهییج مردم برای حضور در صحنه حادثه نه تنها راهگشا نیست بلکه باعث به هم ریختگی محل حادثه شده و امدادرسانی را با اختلال مواجه خواهد کرد.
به این ترتیب، گروههای مردمی خودجوش و متخصصان فداکار که با اشتیاق خود را به صحنه حادثه رساندهاند با تجربه یک فضای به هم ریخته، انگیزه خود را برای حضور در صحنه حادثه از دست داده و مشارکت اجتماعی دچار ضربه خواهد شد.
تشویق و تهییج شهروندان برای اهدای اقلام و هدایا به مناطق حادثه دیده بدون در نظر گرفتن اتمسفر فرهنگی منطقه از دو بعد قابل بررسی است؛ بعد اول اهدای اقلام و هدایای دست دوم است که باعث تحقیر فرد دریافت کننده و ایجاد نارضایتی و خشم از سایر شهروندان و اقوام میشود. بعد دوم اینکه ممکن است اقلام و هدایایی به دست افراد آسیب دیده برسد که با سبک زندگی آنها تفاوت دارد.
بزرگنمایی برخی رسانهها و جلب توجه بیش از اندازه مخاطبان باعث میشود که برخی از مسئولان نیز از این قافله عقب نمانده و برای سوار شدن به این قطار تبلیغاتی به محل حادثه هجوم بیاورند. حضور بی اندازه مسئولان در ردههای مختلف گاه باعث ایجاد اختلال و خروج کار از دست فرماندهان محلی میشود و از طرفی آشنا نبودن برخی از این مسئولان با نیازها و ارزش های فرهنگی محل حادثه، باعث میشود هزینههای غیرضروری بر مسئولان محلی و مدیران بحران تحمیل شود. از طرفی این امر موجب میشود، برای برخی، آسیب دیدگان از بحران تبدیل به ابزاری برای جلوهگری و گزارش دهی به ساختارهای ملی و بینالمللی شوند که این موضوع عواقب اجتماعی و روحی نامناسبی خواهد داشت و سرمایه اجتماعی جامعه را در معرض آسیب قرار خواهد داد.
تمایل به دیده شدن و لایک گرفتن، برخی از افراد آموزش ندیده را که با فرهنگ زیست در دنیای مجازی آشنایی ندارند، وادار به تکاپو برای ثبت و انتشار برخط و لحظهای بلایا و حضور پررنگ و اما بیدلیل در صحنه حادثه میکند. این رفتار غیرفرهنگی علاوه بر ایجاد اختلال در فرایند امدادرسانی، زمینهساز ارائه تصاویری از افراد آسیبدیده میشود که به کرامت انسانی آنها آسیب میزند و شرایط ناگوارتری برای آنان ایجاد میکند.
ما امروزه در وضعیت «رسانهای شده» زندگی میکنیم.در این وضعیت مشارکت در رویدادها به معنای مشارکت از طریق رسانههاست و نه طرق دیگر. فردی که از راههای دیگر کمک و مسئولیت خود را بدون بازنمایی در رسانهها انتقال دهد گویا اساساً کاری نکرده است. اما این حضور پررنگ در رسانه و فضای مجازی، علاوه بر اینکه با ارزشهای فرهنگی و دینی ما (با درون مایه کمک به همنوع بدون ریا) تفاوت دارد، زمینهساز تحقیر گروههای آسیب دیده و چشم و همچشمیهای کاذب خواهد شد.
برخی رسانهها در ساعات اولیه امدادرسانی با انتقادهای احساسی و محکوم کردن تصمیمات فرماندهان فرصتهای طلایی نجات را با به حاشیه کشاندن مدیران از بین میبرند و با گوشزد کردن مدام تجربههای ناموفق مدیریت بحران درگذشته، زمینه ساز ایجاد حس «تراکم شکست» در مدیران شده و اعتماد به نفس ایشان را در موضوع خدمترسانی از بین برده و باعث تصمیمگیریهای عجولانه و غیرعلمی و رفتارهای نمایشی مبتنی بر ترس از عدم موفقیت میشوند.
رسانهها گاهی مغلوب جاذبه حضور مسئولان در صحنه میشوند و ترجیح میدهند اخباری را افزونتر منعکس کنند که ارزش خبری بیشتری بواسطه حضور مسئولان دارد. این امر سبب میشود هنگام همزمانی دو یا چند حادثه، به یکی از حوادث بواسطه حضور مسئولان توجه زیاد شود و حادثه دیگر مورد غفلت قرار گیرد.