رسم همسایگی شعر و خِرَد
شعر که مبتنی بر تخیل است چه نسبتی با تفکر و تعقل دارد؟
همواره در سنت دانشی ما حکمت مبتنی بر «تعقل» و شعر مبتنی بر «تخیل» ارزیابی شده است و به ظاهر آنها را دو مقوله دور از هم و حتی پارادوکسیکال معرفی کردهاند که نمیتوان شیرازه مشترکی بینشان یافت. اینکه شعر چه نسبتی با «تفکر» و «تعقل» و «پژوهش» دارد، موضوع نشستی با عنوان «نسبت شعر و پژوهش فرهنگی» در محل پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد تا رسم همسایگی «شعر» و «پژوهش» مورد مداقه اهالی فکر قرار گیرد و وجوه اندیشگی شاعران برجسته شود.
پروانه فردوست
خبرنگار
دکتر قاسم زائری | استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
بازتاب واقعیتهای اجتماعی در شعر
دکتر قاسم زائری، هدف این نشست را یافتن پاسخی برای این پرسش دانست که «آیا شعر را میتوان پژوهش فرهنگی در نظر گرفت؟ و آیا میتوان شعر را به مثابه یک متن پژوهشی دید؟» او مخاطبانش را به دوران منتهی به انقلاب اسلامی ارجاع داد؛ دورانی که شعر شاعران فراتر از بهکارگیری صناعات ادبی و برانگیختگی احساسات رفته بود و واقعیت سیاسی- اجتماعی در اشعار شاعران بازتاب پررنگی پیدا کرده بود. از این رو، او شعر را به مثابه یک متن پژوهشی توصیف کرد که میتواند بازتابدهنده واقعیتهای یک جامعه باشد و با مطالعه شعر یک دوره تاریخی، به حقایق سیاسی-اجتماعی و فرهنگی آن دوره از جامعه پی ببریم.
دکتر محمدرضا ترکی | استاد دانشگاه تهران
وقتی شعر
«حکمت» میشود
دکتر محمدرضا ترکی، در پاسخ دکتر زائری که پرسیده بود آیا شعر را میتوان نوعی پژوهش فرهنگی دانست، رابطه شعر و پژوهش را اینگونه توصیف کرد: با اینکه شعر بخشی از فرهنگ یک جامعه محسوب میشود اما در ظاهر شعر و پژوهش فرهنگی مقولاتی متفاوت و دور از هم به نظر میرسند چرا که عرصه شعر، عرصه احساس است؛ شعر گزارهای مبتنی بر تخیل است اما تحقیق و پژوهش مبتنی بر قیاس و استدلال است. بنابراین نوعی پارادوکس بین شعر و تحقیق احساس میشود. اما پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: برخی شعرها حکمتاند. از این منظر میتوان بین خِرَد و شعر ارتباط برقرار کرد. به این معنی که اگر شاعری به مرتبه حکمت برسد، شعرش هم حکمت میشود و تناقض بین شعر و عقل حل میشود.
استاد علیمحمد مؤدب | دستیار
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور شعر
شاعرانی که منبع الهام حکیمان شدند
علیمحمد مؤدب ، هم همچون سخنران قبل شاعران را دور از فضای اندیشگی ندید و ربط و نسبت این دو را اینگونه تشریح کرد: بزرگترین شاعران ما «حکیم» لقب میگرفتند چرا که اشعارشان حاوی حکمت بود. شعر انتقال دانایی و آگاهی است و تاریخ شعر ما هم نشان میدهد که برخی شاعران حتی منبع الهام حکیمان شدهاند. ما به مرور و در خلال روزمرگیها، دچار غفلت میشویم و شاعر ما را متوجه غفلتهایمان میکند. «مشاهده» خشت اول ادراکات بشری است و شاعر مشاهده خود را با ابزارهای هنری با ما به اشتراک میگذارد. به این اعتبار، میتوان گفت زبان شعر، اجازه نامرئی شدن و پیشروی شاعر را در حوزه اندیشه میدهد تا جایی که برخی شاعران میتوانند به وسیله استعاره و زبان ادبی حرفهایی بزنند که حتی متفکران سیاسی هم نمیتوانند بگویند. شاعران به وسیله قصه و تمثیل و بیان شاعرانه، در حوزه «فلسفه قدرت» حرفهایی زدهاند که هیچ فیلسوفی نمیتوانست بگوید همچون خسرو و شیرین نظامی که خیلی حرفها در حوزه فلسفه قدرت گفته است. بنابراین شعر، تاریخ معرفت ماست. شاعران خطشکنان حوزه معرفت و حامل معرفت زمانه خود هستند. اگر به شعر فارسی بیتوجهی کنیم از تاریخ معرفت خود دور میشویم.
دکتر محمدمهدی سیار | عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع)
شاعران
ناخودآگاهان جامعهاند
دکتر محمدمهدی سیار، به شأن و جایگاه شعر و شعرا در زنجیره معرفت اشاره کرد و گفت: در تمدن ما در بسیاری موقعیتها، شعر در زنجیره معرفت گل آخر را زده است. گاه چکیده قرنها پرسش را یک شاعر بیان میکند. ما انسانیترین صورت عرصه معرفت را هنر و شعر میدانیم. شاعران ناخودآگاهان جامعهاند که میتوانند چکیده دانشها را به نحوی به زبان بیاورند که به باور و عمل یک جامعه بدل شود. به این اعتبار میتوان گفت که «هنر» حلقه تکمیلکننده زنجیره پژوهش است و در همین قیاس «شعر» هم حلقه نهایی هنر است. حتی ما در تاریخمان شعرهایی داریم که میتوان گفت «پژوهش پیشگویانه فرهنگی» هستند. تغییرات فرهنگی که هیچ جامعهشناس و پژوهشگری آن را پیشبینی نکرده بود اما شاعرانی داشتیم که این تغییرات را جلوتر از دیگران درک کردند و به فصیحترین زبان ضبط و ثبت کردند. از این رو، میتوان گفت برخی شعرها متن پژوهشگرانه پیشبینیکننده تغییرات اجتماعی هستند.
دکتر محمدسجاد صفارهرندی | رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
تولید علم شباهت بسیاری
با فرایند آفرینش هنری دارد
دکتر محمدسجاد صفارهرندی،جدایی شعر از حکمت و اساساً جدایی علم از هنر را ماحصل فرایند تجدد و تقسیمات علم در عصر حاضر دانست: از اتفاقاتی که به تبع فضای تجددزدگی و تأثر ما از نظامات دنیای جدید گرفتارش شدیم؛ دیوار ضخیمی است که بین «ساحت دانش» و «ساحت هنر و ادبیات» ترسیم شده است. در حالی که اساساً «فرایند تولید علم و خلق دانش» با «فرایند آفرینش هنری» شباهت بسیاری دارد. البته این نگاه در علوم اجتماعی ما مغفول مانده است که باید مورد توجه قرار گیرد. اتصال دو قلمرو «علم» و «هنر» زمینهای است برای پیوند با سنت ادبی خودمان که بخش مهمی از اندیشه اجتماعی ماست که میتواند فرایند توسعه علم را هم ارتقا بخشد.
دکتر میثم مهدیار | جامعهشناس و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
نظام اندیشگی شاعران
دکتر میثم مهدیار ،در این نشست بر وجوه فرهنگی، اجتماعی شاعران و وجه اندیشگی شعرای معاصر ما تأکید گذاشت. با این حساب در مقام جمعبندی این هماندیشی باید گفت تمام اساتید حاضر در این جلسه بر این گزاره اتفاقنظر داشتند که «شعر به دور از حوزه پژوهش و حکمت و معرفت نیست اما این بُعد شعر، گاه مورد غفلت قرار میگیرد». برگزاری جلسات هماندیشی در این راستا، میتواند تذکری بر پیوند ریشهدار «شعر و حکمت» باشد.
بــــرش
برخی شعرها حکمتاند
در ظاهر «شعر» و «پژوهش» مقولاتی متفاوت و دور از هم به نظر میرسند چرا که شعر گزارهای مبتنی بر تخیل است اما پژوهش مبتنی بر قیاس و استدلال است. بنابراین نوعی پارادوکس بین شعر و تحقیق احساس میشود. اما پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: برخی شعرها حکمتاند. به این معنی که اگر شاعری به مرتبه حکمت برسد، شعرش هم حکمت میشود و تناقض بین شعر و عقل حل میشود. حتی ما در تاریخمان شعرهایی داریم که میتوان گفت «پژوهش پیشگویانه فرهنگی» هستند. تغییرات فرهنگی که هیچ جامعهشناس و پژوهشگری آن را پیشبینی نکرده بود اما شاعرانی داشتیم که این تغییرات را جلوتر از دیگران درک کردند و به فصیحترین زبان ضبط و ثبت کردند.