نگاهی به وضعیت سرزمینهای اشغالی در ۱۰۰ روز جنگ غزه
سهلی که سخت شد
محسن فائضی
کارشناس مسائل خاورمیانه
اکنون جنگ غزه در 100 روزگی خود به سر میبرد و همانطور که پس از گذشت چند هفته ابتدایی پیشبینی میشد، جنگ سیری طولانی را طی خواهد کرد و نمیتوان زمانی برای پایان آن متصور شد. این موضوعی است که در ادبیات مقامات صهیونیستی و دیگر تحلیلگران منطقهای اخیراً بهکرات دیده میشود.
مرحلهبندی جنگ تا به امروز
اشغالگران در نخستین روزهای جنگ غزه گمان نمیکردند، برای رسیدن به اهدافشان همچون آزادی اسرا و نابودی حماس (در انواع مختلف و حتی به صورت اولیه در دست گرفتن کنترل غزه و خارج کردن آن از دست حماس) متحمل هزینه و زمان بسیاری شوند. با این حال اولین مرحله اقدامات نظامی خود را با حملات فزاینده هوایی و بمباران وسیع که به گفته مفسران عبری حجم هر روز آن معادل حملات جنگ سی و سه روزه بود، آغاز کردند.
آنها در تلاش بودند با بمبارانها مقدمات حمله زمینی را فراهم و مناطق مربوطه برای ورود را تخریب و خالی از سکنه کنند. میزان این حملات جنایتکارانه به حدی بود که در روز سیام آمار شهدا به تعداد فجیع ده هزار تن رسید. در این میان قطع آب و برق و عدم ورود موادغذایی و دارویی و انسداد گذرگاه رفح برگهای دیگر از جنایت رژیم را ورق زد و شرایط بسیار سخت انسانی و ناگواری را به منظور فشار به مردم و مقاومت به وجود آورد.
پس از آن، در روز بیست و دوم جنگ، این نبرد وارد مرحله دوم و حمله زمینی توسط ارتش شد، اما پس از چندی صهیونیستها مشاهده کردند که دیگر اهداف چندانی برای حملات هوایی در شمال نداشته و از این مسیر نیز نمیتوانند با وجود حجم بالای زخمیها و کشتهها، محاصره و وضعیت وخیم بیمارستان به اهداف خود دست یابند.
لذا در این وهله متوجه شدند، محاسبات آنها با واقعیات منطبق نیست و شرایط بسیار سختتر از انتظارتشان، چه از نوع آسیب پذیری حماس و چه شرایط شمال غزه است. در نتیجه، زمانی که اهداف ارتش اسرائیل محقق نشد، از طولانی بودن جنگ حتی تا یکسال خبر دادند.
لذا حمله زمینی بهرغم پیشروی در شمال غزه، دستاورد میدانی زیادی برای ارتش نداشت و روز شصتم با فشارهای امریکا و البته نیاز نتانیاهو برای آزادی اسرا منجر به آتشبس موقت یک هفتهای شد، چرا که با تظاهرات گسترده برای آزادی اسرا، فشار مضاعفی از داخل به شخص نتانیاهو وجود داشت. پس از آن، آزادی حدود 80 نفر از صهیونیست ها فضای داخلی را برای نتانیاهو تلطیف کرد و حماس هم اعلام کرد باقی اسرا نظامی و یا مرد هستند.
پس از آن ارتش به سمت جنوب نوار غزه متمرکز شد و بهرغم پیشرویها ولی باز هم هیچ دستاوردی نداشت چون به اهداف اعلامی خود مانند تروراشخاص، عقیمسازی توان نظامی و مدیریتی حماس و آزادی اسرا نرسید. بنابراین به تغییر معادلاتی روی آورده که اکنون در آستانه صدروزگی کلید خورده است. در این مرحله که از سوی مقامات اسرائیل مرحله سوم نامگذاری شده تهاجم همهجانبه کنار گذاشته شده است، چرا که آنها مشاهده کردند هزینه پیشرویها نسبت به کسب دستاوردها بسیار بیشتر بوده و با تلفات نظامیان و هزینههای جنگ همخوانی ندارد و اهدافی چون کنترل نوار غزه و همچنین دستاوردی در شهر غزه و شهر مهم خانیونس را محقق نخواهد کرد. این مرحله به گفته خودشان از باب افکارعمومی و فشارهای اقتصادی که منجر به مرخصی بسیاری از نیروهای ذخیره ارتش شد، آغاز گردید.
مرحله سوم جنگ، کنترل غزه
ارتش رژیم صهیونیستی اکنون علی رغم خروج نیروهای زیادی از شمال غزه، وضعیت این منطقه را در حالت غیر عادی و جنگی نگه داشته تا مانع ورود ساکنان آواره به منطقه سکونت خود شود. این در حالی است که از جمعیت 1.2 تا 1.3 میلیون نفری ساکن شمال غزه علی رغم همه فشارها هنوز 700 هزار نفر منطقه را ترک نکردهاند. عدم ورود کالای اولیه و فروپاشی بیمارستانها در شمال و اقدامات نظامی که در رسانهها بسیار بازتاب داده میشود، اقداماتی است تا صهیونیستها شرایط زندگی را برای مردم غیرعادی و امکان ناپذیر کنند و شمال را در اختیار خودشان و لو غیر رسمی نگه دارند. آنها همچنین در صدد هستند، منطقه حائلی را در مسیر غزه به وسعت حدود 3 کیلومتر ایجاد کرده و منطقه حائلی نیز در منطقه فیلادلفیا ایجاد کنند و مانع ورود ساکنان شوند. بنابراین در مرحله سوم از حجم حملات و جنایات خود در شمال نوار غزه کاسته و در عوض وضعیت را غیرعادی نگه داشته تا بتوانند در مذاکرات امتیازگیری و حماس را مجبور کنند که با اداره غزه توسط دیگری موافقت کند.
رژیم صهیونیستی در کنار حجم تخریب و بحرانهای غذایی و انسانی، حماس را احتمالاً مجبور خواهد کرد که برای بازسازی غزه برخی بازیگران را برای اداره این باریکه دخیل کند. حتی اگر کنترل نوارغزه به دولت وحدت ملی یا تشکیلات خودگردان- بخشی از امور و نه همه - واگذار شود به نظر گزینهای معقول برای حماس خواهد بود تا فردای جنگ را بتواند کنترل کند.
ولی اسرائیلیها چون میدانند این نقشه مفید خواهد بود لذا نتانیاهو به طور روزانه علیه تشکیلات خودگردان اظهارات مختلفی دارد. زیرا به خوبی میداند که واگذاری اداره غزه به تشکیلات هم به سود حماس و هم از نظر بازسازی و حفظ قدرت و توان نظامی آن خواهد بود.
از این رو، نتانیاهو در صدد است بازیگران دیگری چون کشورهای عربی مانند امارات و عربستان را در این امر دخیل کند. به عنوان نمونه محور حائل معروفی که کل نوار غزه را پوشش میدهد، به طرف دیگری واگذار شود؛ کاری که تقریباً در شمال سرزمینهای اشغالی انجام شده و سال 2000 نیروهای یونیفل را به نفع اسرائیل و برای بستن دست و پای مقاومت قرار دادند.
این مسائل نشان میدهد، مسائل بعد از جنگ بسیار مهمتر از شرایط کنونی است. جنگی که رژیم تلاش دارد با ترورها و سپس با یک توافق مطلوب آبرومندانه از آن خارج شده و سپس بتواند شرایط را در شمال غزه به نفع خود تغییر دهد. از این رو، از نظر من به طور ایدهآل ورود دولت وحدت ملی و حتی تشکیلات خودگردان به معادلات برای کنترل غزه و آغاز بازسازی پس از جنگ به نفع حماس خواهد باشد. ولی اکنون رژیم تلاش دارد تا دو سه ماه دیگر شرایط را به همین نحو جلو ببرد تا حماس را مجبور به پذیرش درخواستهای خود کند.
فشار گروههای مقاومت
در مقابل محور مقاومت هم در راستای فشار به رژیم فعالیت دارند. مقاومت لبنان و همچنین مقاومت اسلامی عراق و به طور خاص مقاومت یمن واقعیترین فشار را به لحاظ ناامنسازی دریای سرخ برای کریدور حیاتی صهیونیستها بر اسرائیل وارد کرده اند. حملات امریکا و انگلیس به یمن هم به دلیل مؤثر بودن اقدامات یمن علیه صهیونیستها و تغییر معادلات در سرزمینهای اشغالی بود. در چشمانداز آینده و روند تحولات غزه نیز فعالیتهای یمن پارامتر تعیینکنندهای در وضعیت سرزمینهای اشغالی خواهد بود.
حزبالله هم مسأله بسیار جدی را در شمال برای صهیونیستها ایجاد کرده که در سخنان گالانت و نتانیاهو به طور ضمنی و عاموس یادلین رئیس سابق امنیت ارتش به طور صریح دیده میشد که آماده شدن برای مرحله سوم به معنای آماده شدن برای نبرد با نیروهای مقاومت لبنان است. حزبالله وضعیت را به گونهای برای رژیم به وجود آورده که چارهای جز تقابل برای صهیونیستها باقی نمانده است. اکنون شرایط ضد امنیتی در شمال سرزمینهای اشغالی وجود داشته و طبق آمار صهیونیستها حدود 140هزار نفر در مرزهای شمالی آواره شدند. در این بین، حزبالله با استراتژی حملات گام به گام و تشدید صعودی آن، رژیم را تحت فشار مضاعفی قرار داده است. اهداف حزبالله ابتدا دکلهای جاسوسی و تجمعات نظامیان بود ولی بعد از ترور شیخ صالح العاروری اهداف مهمتری چون پایگاههای فرماندهی و مراکز مهم اطلاعاتی و جاسوسی را مورد هدف قرار داده است.
اهداف مرحله سوم
در نتیجه، اشغالگران از مرحله سوم به بعد تلاش دارند تا شمال غزه را بیثبات نگه داشته و در گام بعد واگذاری، کنترل امنیتی در این منطقه داشته باشند. سپس منطقه حائلی به وجود آورده و مانع بازگشت ساکنین شده و حتی افرادی که الان حضور دارند را با فشار فزاینده نبود امکانات اولیه و بحران انسانی و امنیتی مجبور به ترک منطقه کنند تا به طور حداقلی دستاوردی برای خود بسازند.
به طوری کلی، برای صهیونیستها، اشغال غزه غیرممکن بوده و حتی این اقدام در نقشه نتانیاهو هم وجود ندارد؛ موضوعی که وی طی روزهای گذشته در نقد جلسه دادگاه لاهه آن را ابراز داشت. میتوان گفت، آنها مجموعاً درصدد هستند که شمال غزه را شبیه مناطق باختری کرده و کنترل امنیتی را نزد خود نگه دارند.
چشمانداز آتشبس
در این شرایط، آتشبس کامل به سادگی امکانپذیر نخواهد بود. تاریخ سرزمینهای اشغالی ثابت کرده که تبادل اسرای نظامی امری پیچیده بوده و مانند توافق موقت پیشین نخواهد بود. به طور نمونه آزادی گیلعاد شالیط، یکی از نظامیان اسرائیل طی سه سال رایزنی نتیجه داد، لذا با توجه به امیال رژیم در ایجاد شرایط مذکور در شمال غزه نمیتوان آتشبسی را در این برهه متصور بود.
در این بین، حماس نیز ضربات جدی به فضای داخلی رژیم صهیونیستی وارد کرده است. چیزی که مشخص است این جنبش نیز طرح خود را از همان ابتدا بر جنگ طولانی بنا نهاده و تلاش دارد در دراز مدت توان خود را حفظ کرده و تاکنون هم در این امر موفق بوده است.