قدرتِ نخبگان مؤسس
در میان نیروهای سازنده انقلابهای الهی، «نخبگان شهید» از نیرومندترین الگوها هستند. چرا امروزه بازشناسی این نخبگان، اهمیت مضاعف یافته است؟
۱۴ دی، یک روز پس از سالگرد عروج شهید قاسم سلیمانی، سالروز شهادت دکتر سعید کاظمی آشتیانی نیز هست؛ شخصیتی که او را باید از «نخبگان انقلابی مؤسس» در عصر انقلاب اسلامی دانست. او کار پژوهشکده رویان و توسعه مطالعات فوق حیاتی ژنتیک و سلولهای بنیادین را با چنان آگاهی و درایتی پیش برد که از یک «نخبه ارزشآفرین» تبدیل به یک «نخبه معنابخش» شد و نام درخشان خود را بر تاریخ ملی ما ثبت کرد. امروزه این سؤال که او چگونه موفق به این کار بزرگ شد، پاسخ خود را کموبیش یافته است. پرسش اساسیتر آن است که چرا شناخت نیروهای سازنده انقلابهای الهی در گرو شناخت این نخبگان شهید است و این امر امروزه در کشور ما ضرورت بیشتری یافته است؟ در واقع، باید بتوانیم تبیین کنیم که بازخوانی قواعد زندگی این نخبگان، چه تأثیری بر بهبود عملکرد ما برای پیشرفت ایران دارد.
دکتر محمدمهدی اسماعیلی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
معمای نیروهای سازنده انقلاب
این سؤالات ما را در مسیر جستوجو به یک پرسش بزرگتر میرساند که اساساً توش و توان انقلابهای الهی از کدام سرچشمهها تأمین میشود و نیروی سازنده آنها چیست؟ اینها، مبناییترین سؤالاتِ شناختی در حوزه اندیشه انقلاب است. با حوادث امروز در منطقه، چنین پرسشهایی حتی برای دیگر اقشار مردم اهمیت یافته است و میدان بحث، گستردهتر شده است؛ از جمله اینکه چرا حوادث، دشواریها و گردنههای تاریخی، نه تنها انقلاب اسلامی ما را ناتوان و کمرمق نکرده است، بلکه در تلاطم این تحولات چنان صیقل خورده که سختیها بر قدرت آن افزوده است؟ما بخشی از این توش و توان الهی انقلاب را وامدار شهدای علم و فرهنگ هستیم که قدر آنها همچنان برای جامعه ناشناخته مانده است. بنابراین، در هندسه پیچیدهای که قدرت انقلاب اسلامی را میسازد، باید اصول عقاید و ارزشهای زندگی در گروه «نخبگان انقلابی مؤسس» را دوباره بشناسیم؛ شخصیتهایی که با کنشگری در عرصههای کلان، ستونهای علمی و معرفتی و تشکیلاتی جامعهشان را از نو ساختند و از عناصر قدرت نرم یک کشور به شمار میروند. شناخت اصول و ارزشهای نخبگان شهید، رمزهای بسیاری را میگشاید که برای امروز ما سودمند است.
ذهن ساختارساز، فکر دستگاهساز
نخبگان انقلابی مؤسس، مانند شهید کاظمی آشتیانی، همواره ذخیره عقلانیت و معرفت جوامع خود به شمار میروند و نماد «هوش فرهنگی» و «نبوغ علمی» روزگار خویشاند. ذهنِ ساختارساز و فکر دستگاهساز، آنها را نسبت به دیگر نخبگان، متمایز میکند و در جایگاه «مؤسس» مینشاند. روندسازی و جریانآفرینی، تنها کار چنین اذهان نخبهای است که میتوانند امضای خود را بر تاریخِ مردمی کشور خود، بگذارند.
ایجاد ارزش افزوده
وانگهی، این نخبگان، گویی به صورت غریزی و ذاتی، دیوانسالاریها، نظامات اداری و خصلتهای آن را میشناسند و به جای آنکه نیروی خود را صرف جنگیدن با ساختارهای فرسوده یا ناکارآمد کنند، با ذهن تیز و قدرت عملشان، ساختارسازی میکنند و از ظرفیتهای دیگر برای رشد علم و توسعه فرهنگ کمک میگیرند. حتی، «ظرفیتسازی جدید» نیز میکنند؛ چنانکه وقتی دستاوردهای آنان پس از سالها شمارش میشود، حاصل آن پیدایش ارزش افزودهای ارزشمند برای جامعه و زمانه مانند «پژوهشگاه رویان» است. بیسبب نیست که ما باید در یک سطح از عنوان «نخبگان ارزشآفرین» برای توصیف چنین کنشگران نیرومندی، استفاده کنیم تا بتوانیم طبقهبندی دقیقی از نخبگان خود بر اساس میزان اطلاعات، آگاهی و کارکردهایشان داشته باشیم. این نخبگان با آنها که خود را در جدال با جامعه و دیگر رویدادها دچار اصطکاک زیاد و تنشهای تند میکنند و نیروی ذهنی خود را بیجهت فرسوده میکنند، متفاوت هستند.
وجود حاضر غایب
ویژگی دیگر نخبگان انقلابی مؤسس، وجود حاضر غایب است: «هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟» آنها، هستند و نیستند. از سویی، آنها در متن جامعه حضور دارند و به عنوان یک عنصر قدرت در نسبت با دیگر اندامهای اجتماعی تعریف میشوند. این اندامها نیز طبیعتاً با یکدیگر تعامل دارند. بنابراین، کاملاً اجتماعی و سیاسی هستند و نه تنها تحولات را میفهمند و میشناسند، بلکه خود در مرکز آن «حضور» دارند. اما از سوی دیگر، گویی از جریان روزمره زندگی «غایب» هستند، چرا که هیچ تحول و حادثه و دگرگونیای، آنها را از افق تاریخیای که در ذهنشان ترسیم کردهاند، منحرف نمیسازد و علیرغم هزاران گزند، فقط به کار اصلی خود مشغولند تا رسالتشان را بیکم و کاست به انجام رسانند.
به همین دلیل است که میتوان گفت، نخبگان انقلابی مؤسس، عارف نیز هستند.
آنها به درجهای از شناخت و یقین رسیدهاند که هم بر این جهان اشراف دارند، هم سلوک آنجهانی را تمرین میکنند و از دهلیز میان این دو سلوک است که قدرت انقلابی خود را به امروز و فردای تاریخ، ساطع میسازند.
از ارزشآفرینی به معنابخشی
اما، چیزی بالاتر از یک عرفان تجربی یا تجربه باطنی نیز باید وجود داشته باشد که نخبگان مؤسس را تبدیل به اسطورههای معنابخش کند، چرا که در جوامع بسیاری میتوان نمونههای «نخبگان ارزشآفرین» را نشان داد و لیست بلندی از نامهای بزرگ را برشمرد؛ شخصیتهای ارزشمندی که جایگاه کمنظیری نیز دارند، اما از مرحله «ارزشآفرینی» به جایگاه «معنابخشی» نرسیدهاند.
انقلاب اسلامی ایران، «نخبگان ِ معنابخش» را زنده کرد و دوباره به آنها قدرت عمل داد؛ نخبگانی که اینبار به جای سربرآوردن از دل مناسبات خاندانی و اشرافی و سلطنتی، از دل تودهها و آن نیز تودههای محروم و طبقه مستضعفان تاریخ، متولد میشوند و الهیات وجودی خاص خود را دارند. آنها باورمندترین نیروهای سازنده ایران به آرمان انقلابی هستند، اما در قالبهای مرسوم کلیشهای نمیگنجند و چون نگاه آنها به افق حقیقی تاریخ است، به مناسبات روزمره که بشر را اسیر خود کرده، اهمیت نمیدهند تا همه قوای جوهری وجودشان، صرف آرمان و هدفی شود که پیش روی خود از آینده، برای تعالی جامعه ساختهاند. این تمرکز، منبع قدرتی غیرقابل توصیف است و یک نخبهٔ متفکر را در مقام کانون اندیشندهٔ جهان قرار میدهد. ترجمان دیگر این گفتار، جمله حکیمانه رهبر خردمند انقلاب است که فرمودند: «هر جا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است.»
صورتِ کاملِ آرزو
نخبگان انقلابی مؤسس، چنین بودند و به همین سبب است که باید قواعد فکری و سبک زندگی آنها را بخوبی شناخت. آنها برای آنکه رسالت تاریخی خود را ایفا کنند و در قامت اسطورههای معنابخشِ انقلاب اسلامی ظاهر شوند، گویا عمر درازی نیاز ندارند و میدانند چگونه باید صورت مثالی خود را تحقق بخشند.
شهید سعید کاظمی آشتیانی که در ایام سالگرد شهادت او قرار داریم، ۴۴ سال بیشتر نزیست، اما در ذهن نسلهای انقلابی، جاودانه گشت. او در کار خود چنان متعهدانه پیش رفت که رهبری، توصیف را دربارهاش چنین تمام کردند: «حرکت او، نحوهٔ کار او، مدیریت او، پیگیری او، یک مجموعهٔ کاملی بود از آن چیزی که آدم دوست میدارد و آرزو دارد.»
حجاب معاصرت و هشدار رهبری
کار ما آن است که حجاب معاصرت را کنار بزنیم و گنجهای زمانه را دوباره زنده کنیم تا بدرستی و منصفانه، نشان دهیم چرا خاک حاصلخیز ایران و روح انقلاب اسلامی، زادگاه این نخبگان انقلابی مؤسس است؟
بنابراین، صرفاً باید هشدار اردیبهشت ۱۴۰۱ رهبر معظم انقلاب در دیدار با معلمان و فرهنگیان گرانقدرمان را سرلوحه سیاستگذاری فرهنگی، علمی و آموزشی خود قرار دهیم که فرمودند «شما بین بچههای مدرسهتان، مدارستان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد [سعید] کاظمی آشتیانی را… با آن همه خدمات میشناسند، رونالدو را چند درصد میشناسند، ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمیشناسیم؟» شنیدن دوباره هشدار رهبر خردمندمان امروزه از آن جهت اهمیت بیشتر دارد که دشمنان انقلاب اسلامی، از چند سو، این منبع قدرت انقلاب را هدف گرفتهاند.
از یک سو، «نخبگان انقلابی مؤسس» در سبک زندگی غربیزاده نمیشوند، بلکه حاصل فضای فرهنگی تمدن اسلامی در ایران هستند که با انقلاب به مرحله تازهای از نوزایی رسید. بنابراین، جنگ نرم در حوزه سبک زندگی برای از بین بردن این بستر پویای تاریخی، همواره از سوی غرب علیه ما جریان داشته است.
بیداری علیه خیانت
از سوی دیگر، امروزه انقلاب اسلامی عهدی بالنده از تاریخ درخشان خود را طی میکند که حاصل پشت سر نهادن سختیهای بسیار و همچنین آبستن دشواریهای دیگر برای نیل به قله است. در چنین مقاطعی، قدرت نخبگان انقلابی راه را مانند همیشه هموار خواهد کرد و اگر حضرت آیتالله رئیسی، ریاست محترم جمهوری نیز بر تربیت، حضور و جریانسازی نخبگان اصرار دارند، ناشی از چنین برآوردهای راهبردیای است؛ جریانی که نخبگان را ناامید میکند، به خون نخبگان شهید خیانت میکند و باید نسبت به این خیانت، بیدارتر از همیشه بود. این بیداری، شعار نمیخواهد و تنها مستلزم خدمت بیشتر به نخبگان معنابخش کشورمان در مقام مفاخر بزرگ ایران اسلامی است.
شهید کاظمی آشتیانی به ما آموخت که نباید تنها مفاخر خود را از میان معیارهای کلیشهای بجوییم و صرفاً به تکریم قشری خاص بپردازیم، بلکه باید آنها را کیفی نیز ارزیابی کنیم و با تشخیص وجوه ممیز نخبگان از یکدیگر، قدرتِ تأسیس و جریانسازی و الهامبخشی نخبگان انقلابی را بیشتر قدر بدانیم.