جنگ غزه و تغییر نظم جهانی

محمد بیات
کارشناس مسائل خاورمیانه


حمله برق‌آسای جنبش اسلامی حماس به عمق 24 کیلومتری غلاف غزه، نه تنها موازنه قوا و نظم امنیتی منطقه «منا» را تغییر داد، بلکه سبب تغییر معادله رقابت میان قدرت‌های بزرگ شده است. به عبارت دیگر فرسایشی شدن جنگ غزه علاوه بر از بین بردن «بازدارندگی» رژیم صهیونیستی در برابر محور مقاومت، سبب تقویت چین و روسیه در منطقه ایندوپاسفیک و یورآتلانتیک شده است. گروهی از تحلیلگران معتقدند با ادامه تجاوز نظامی صهیونیست‌ها در شمال نوار غزه و هدف قراردادن مناطق امن در جنوب این باریکه ممکن است سیر تحولات در منطقه شامات از حالت «عقلانیت راهبردی» خارج شده و سبب گسترش دامنه جنگ به سراسر غرب آسیا شود. در صورت تحقق این سناریو منافع قدرت‌های جهانی، بویژه در حوزه تجارت جهانی و امنیت انرژی بیش از پیش تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. گروهی دیگر اما با رد این نظر معتقدند بلوک غرب و قدرت‌های نوظهور جهانی به دلیل داشتن منافع مشترک در خاورمیانه علاقه‌ای به گسترش دامنه جنگ در فلسطین اشغالی و طولانی‌تر شدن آن ندارند.

دست بالای روسیه در میدان اوکراین
میدان اوکراین نخستین مناقشه ژئوپلیتیکی تحت تأثیر جنگ جاری در نوار غزه است. طی دو ماه اخیر عمده توجه سیاسی، اقتصادی و نظامی مقامات غربی از کی‌یف منحرف و به سمت تل‌آویو متمرکز شده است. این تغییر روند سبب شده است تا بسیاری از کارشناسان غربگرا نسبت به پیش‌روی احتمالی ارتش روسیه در خاک اوکراین ابراز نگرانی کنند. شاید به همین دلیل ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو گفته است که دولت‌‎های غربی باید آماده شنیدن «اخبار بد» از جبهه اوکراین باشند. با افزایش تعداد قربانیان غیرنظامی در نوار غزه، افکارعمومی جامعه جهانی منتقد سیاست‌های دوگانه غرب شده و خواستار توقف فوری جنگ در فلسطین اشغالی است. همچنین تداوم جنگ غزه نوید نفت بشکه‌ای 100 دلار در سال آینده میلادی را می‌دهد. تورم در بازار انرژی خبر خوبی برای کشورهای تولیدکننده نفت و گاز بویژه روسیه خواهد بود که درگیر جنگ نیابتی در پیمان آتلانتیک شمالی در شرق اروپاست.

شکست موازنه‌سازی در برابر پکن
«بازی بزرگ» قرن بیست‌ویکم رقابت ژئواستراتژیک چین و ایالات متحده امریکا نیز تحت تأثیر شعله‌ور شدن آتش جنگ در جغرافیای فلسطین است. در سال‌های پایانی دولت باراک اوباما، ساکنان وقت کاخ سفید تصمیم گرفتند تا برای «مهار چین» به تدریج حضور واشنگتن در منطقه خاورمیانه را کاهش دهند و استعدادهای نظامی امریکا در منطقه جنوب شرق آسیا و اقیانوسیه متمرکز شود. انعقاد پیمان اتمی میان امریکا، انگلیس و استرالیا یا افزایش تعهدات نظامی واشنگتن در ژاپن و کره جنوبی نشان‌دهنده تغییر جهت سیاست خارجی واشنگتن است. امریکایی‌ها برای کم کردن نقش خود در منطقه غرب آسیا ابتدا تصمیم گرفتند تا از طریق پیمان کنترل تسلیحات موسوم به «برجام» به نوعی موازنه و ثبات در منطقه غرب آسیا دست یابند. با خروج ترامپ از برجام و انعقاد پیمان ابراهیم میان رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی نخبگان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ایجاد موازنه در غرب آسیا را از طریق صلح عبری- عربی و ایجاد تهدید معتبر نظامی علیه ایران دنبال کردند. هم‌زمان دولت بایدن با مطرح کردن ابتکار «هند- عرب- مدیترانه» و میانجیگری میان ریاض- تل‌آویو به دنبال به حاشیه راندن ابتکار «یک کمربند- یک جاده» و تضعیف جایگاه چین در خاورمیانه بود. حال با وقوع عملیات طوفان الاقصی به نظر می‌رسد پروژه ادغام رژیم صهیونیستی در منطقه در کوتاه مدت به تعویق افتاده است.

تغییر خطوط بازدارندگی رژیم صهیونیستی
یکی دیگر از قطعات پازل قدرت در نظام بین‌الملل یعنی منطقه غرب آسیا نیز تحت‌تأثیر عملیات طوفان الاقصی قرار دارد. اکثر تحلیلگران حوزه روابط بین‌الملل معتقدند که حمله هفت اکتبر دیوار بازدارندگی صهیونیست‌ها در برابر محور مقاومت را فروریخته و هم‌اکنون ایران دست برتر را در جریان نبرد پنهان با اسرائیل دارد. تنها چند ساعت پس از حمله موفقیت‌آمیز حماس، تل‌آویو به دلیل فقدان «عمق راهبردی» در منطقه دست کمک به سوی کشورهای غربی دراز کرد. برخی کارشناسان معتقدند که اگر کمک‌های استراتژیک واشنگتن، لندن و پاریس نبود امکان فروپاشی ساختارهای نظامی- اطلاعاتی و بازشدن جبهه جدید در شمال سرزمین‌های اشغالی وجود داشت. شاید به همین دلیل سیدحسن نصرالله در جریان سخنرانی تاریخی «سوم نوامبر» از تجهیز نیروهای مقاومت لبنان به موشک‌های مناسب برای هدف قراردادن ناوهای امریکا در مدیترانه شرقی سخن گفت. در جبهه جنوبی نیروهای انصارالله علاوه بر حمله موشکی- پهپادی به شهر بندری ایلات، به شبکه کشتیرانی تجار صهیونیست‌ در دریای سرخ و خلیج عدن را هدف قرار داد. هم‌زمان گروه‌های مقاومت حاضر در جغرافیای عراق و سوریه بیش از 60 بار پایگاه‌های امریکا را هدف قرار دادند. استراتژی «تهاجمی» مقاومت علیه منافع واشنگتن- تل‌آویو در سراسر منطقه نشان‌دهنده تغییر نظم امنیتی خاورمیانه به نفع ایران است.

آغاز «جنگ سرد» جدید
بحران مالی سال 2008 نشان‌دهنده فروریختن نظم تک‌قطبی و حرکت نظام بین‌الملل به سمت نظم «چندقطبی» است. یکی از ویژگی‌های اصلی دوران‌گذار افزایش احتمال برخورد منافع میان قدرت‌های منطقه‌ای- بین‌المللی است. در چنین شرایطی امریکا برای حفظ «هژمونی» و «حفظ وضع موجود» سعی دارد تا گسل‌های ژئوپلیتیکی با روسیه و چین را فعال کند تا این دو قدرت نوظهور را مهار کند. آغاز بحران اوکراین، شعله‌ورشدن آتش جنگ در فلسطین و تشدید تنش میان چین- تایوان نشان‌دهنده حرکت قدرت‌های بزرگ به سمت رقابت ژئوپلیتیکی و برخورد نظامی است. در بازی بزرگ میان قدرت‌های قدیمی و جدید نظام بین‌الملل، عملیات طوفان الاقصی تأثیر مهمی روی هندسه قدرت جهانی بر جای گذاشته است. با پذیرش این پیش‌فرض سؤال مهم و راهبردی آن است که سرانجام برنده این بحران ژئوپلیتیکی چه بازیگرانی خواهند بود؟ آیا طوفان الاقصی پایه‌های نظم غربی را سست کرده است؟ روزها و ماه‌های آینده پاسخ این سؤالات سخت را مشخص خواهد کرد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و چهل و شش
 - شماره هشت هزار و سیصد و چهل و شش - ۱۴ آذر ۱۴۰۲