سهم رسانهها در ساخت سواد تاریخی
دکتر رضا صمیم
جامعهشناس و عضو هیأتعلمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی
میدانی به نام «میدان تاریخ» وجود دارد که دعوای رسانهای در آن موج میزند. این میدان، استراتژیک است و در ارتباط با رسانه بازتعریف میشود. همه ما با «واقعیتهای تاریخی» مواجه هستیم اما این واقعیتها با پردازش میانجیهای مختلف، سوگیریهای متفاوت پیدا میکند. رسانههای قدرتمندتر میتوانند اطلاعات را به نحوی که میخواهند، نزد افکارعمومی پردازش کنند. اطلاعات نزد افکارعمومی هیــــــــچگاه بهصورت خام باقی نمیمانند و «نهادهای میانجی رسمی» به آن شکل میدهند. اگر این نهادها این توان را نداشته باشند «نهادهای میانجی غیررسمی» وارد عمل میشوند. چون افکارعمومی در نسبت با دادههای تاریخی تلاش بیوقفهای دارد که خود را از شر حجم اطلاعات وسیع رها کند.
ما اطلاعات تاریخی را به سه شیوه گسستاندیشانه، پیوستاندیشانه و گسستی-پیوستی نظم میدهیم.
در «مدل گسستاندیشانه» فرد احساس میکند اتفاقات جدید، دائماً او را از گذشته خود جدا میکند. در «مدل پیوستاندیشانه» فرد تلاش میکند هر چیزی از واقعیت تاریخی را به گذشته ربط دهد. در مکانیزم سوم، فرد توانایی جدا کردن «واقعیتهای تاریخی عینی» را از «واقعیتهای تاریخی ذهنی» دارد و این قدرت تمیز که نوعی «قدرت تفکر انتقادی» است، نزد همه مردم شکل نمیگیرد، علاوه بر اینکه بهصورت طبیعی هم اتفاق نمیافتد و نیازمند «خودآگاهی تاریخی» است.
چگونگی شکلگیری دانش تاریخی مهم است. در جهان مدرن اعتقاد بر این است که دانش تاریخی باید از طریق «عرصه عمومی» شکل گیرد. در جوامعی که عرصه عمومی فعال نیست، نهادهای رسمی یا دولتی این وظیفه را برعهده میگیرند. گروه واسطی هم هستند که تاریخ برایشان تخصص است. آنان سعی میکنند بهعنوان «روشنفکر» وظیفه بحث کردن درباره اطلاعات تاریخی را بر عهده گیرند و به جهتگیری عموم کمک کنند.«قدرت تبیین» عموم یکی از شاخصهای مهم برای شکلگیری سواد تاریخی است که قابلیت تقویت و ارتقا یافتن دارد. دومین شاخص مهم «خودآگاهی تاریخی» است که منوط به شاخص قبل است؛ یعنی ما فرصت مواجهه عموم مردم با فضای تضارب بدون محدودیت آرا را فراهم کرده باشیم. در این صورت احتمالاً با عمومی مواجه شویم که از سطح بالایی از سواد تاریخی برخوردار است. با بالارفتن سواد تاریخ در یک جامعه «همبستگی اجتماعی» و «هویت ملی» هم ارتقا مییابد.