قصاص برای قاتل دختر ۶ ساله

گروه حوادث / مردی که پس از رابطه پنهانی با زن جوان، دختر ۶ ساله او را به قتل رسانده بود با حکم قضات دادگاه کیفری یک استان تهران به قصاص محکوم شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، خرداد‌ماه سال 1401 زن و مرد جوانی بدن نیمه‌جان دختر ۶ ساله‌ای به نام بهار را به بیمارستان منتقل کردند. از آنجایی که دخترک هوشیاری پایینی داشت بلافاصله به بخش مراقبت‌های ویژه انتقال داده شد اما ساعتی بعد جان باخت.
در بررسی پزشکان مشخص شد روی سر و بدن کودک آثار ضربه، کبودی و سوختگی وجود دارد از این‌رو پلیس در جریان قرار گرفت.
در نخستین گام از تحقیقات مادر ۳۰ ساله بهار به نام فریبا به مأموران گفت: من و همسرم به خاطر اختلافاتی که داشتیم از هم جدا زندگی می‌کردیم و بهار هفته‌ای یک‌بار پیش پدرش می‌رفت. درست زمانی که قرار بود دخترم به خانه برگردد جسم نیمه‌جانش را در حالی که برهنه بود در کنار سطل زباله سر کوچه‌مان پیدا کردم و او را به بیمارستان رساندم. مطمئن هستم شوهرم بلایی سرش آورده است و از او شاکی هستم.
پس از بازداشت مرد جوان، وی گفت: همسرم دروغ می‌گوید. من چند ماه است دخترم را ندیده‌ام. همسرم در حالی که هنوز از من جدا نشده با مرد غریبه‌ای به نام پرویز زندگی می‌کند. این مرد حاضر به نگهداری از بهار نبود و مطمئنم او دخترم را کشته است.
به این ترتیب پرویز بازداشت شد و به قتل بهار اعتراف کرد و گفت: من و فریبا صبح تا عصر سر کار بودیم و بهار بدون اجازه ما از خانه بیرون می‌رفت، من هم عصبانی شدم و او را زدم که سرش به دیوار خورد و تشنج کرد.
با تکمیل تحقیقات برای پرویز به اتهام قتل عمد و برای فریبا به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر قربانی درخواست قصاص کرد و گفت: برای همسرم اشد مجازات می‌خواهم و در صورت لزوم حاضرم تفاضل دیه را هم بپردازم.
سپس پرویز به جایگاه رفت و گفت: من بهار را نکشتم و عامل قتل مادر او است. فریبا آنقدر دخترش را کتک زد و سیخ داغ روی بدنش گذاشت تا او را کشت.
قاضی سؤال کرد: چرا با زنی که هنوز از همسرش جدا نشده است ارتباط داشتی؟
متهم گفت: ما در اینستاگرام با هم آشنا شدیم و نمی‌دانستم او شوهر دارد، چون گفته بود از همسرش جدا شده و حتی قرار بود مدارک طلاقش را هم که در شهرستان بود برایم بیاورد.
 بعد از مرگ بهار هم فریبا به من گفت از زندان می‌ترسد و از من خواست ماجرا را گردن بگیرم و من هم به خاطر علاقه‌ای که به او داشتم قبول کردم. فریبا به مواد روانگردان اعتیاد داشت و روزی هم که دخترش را بشدت کتک زد حالت طبیعی نداشت.
 قاضی پرسید: اعتیاد داری؟
متهم جواب داد: نه ولی به خاطر فشار کاری گاهی شربت متادون مصرف می‌کردم.
قاضی سؤال کرد: چرا وقتی متوجه مرگ بهار شدی از بیمارستان فرار کردی؟
متهم گفت: از ترسم.
در ادامه فریبا به جایگاه رفت و گفت: من در قتل دخترم نقشی نداشتم، پرویز آنقدر بهار را زد که سرش محکم به دیوار خورد و تشنج کرد. بعد هم تهدیدم کرد که سکوت کنم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده پرویز را به قصاص و فریبا را به 3 سال حبس محکوم کردند.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و سی و پنج
 - شماره هشت هزار و سیصد و سی و پنج - ۰۱ آذر ۱۴۰۲