معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت و گو با «ایران»:

شکست اسرائیل در افکار عمومی‌جهان بزرگتر از طوفان الاقصی بود

راهبرد اصلی برای قدرتمندتر کردن رسانه های آلترناتیو در جریان وقایع فلسطین، افزایش تبادلات دوجانبه میان رسانه های محور مقاومت است

فاطمه ترکاشوند
خبرنگار


جهان رسانه این روزها تحت تأثیر وقایع فلسطین در بزنگاه مهمی قرار گرفته است. رسانه‌های جریان اصلی از یک سو، به علت سعی در کنترل و سانسور اخبار به سرعت در حال از دست دادن مرجعیت خود هستند و از سوی دیگر، اقبال به رسانه‌های آلترناتیو بالاتر رفته و شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان رقیبی قدرتمند در برابر هر دو قد علم کرده‌اند. مجموعه این مسائل نشان می‌دهد که برای درست ایفا کردن نقش مقتضی خود در جهان پیش رو، تدابیری متناسب و به‌موقع اتخاذ کنیم. در همین رابطه با فرشاد مهدی‌پور، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره راهبردهای لازم در این مسیر گفت‌وگو کردیم.
به نظر شما رسانه‌های جریان اصلی غربی تا چه اندازه بازتاب‌دهنده مواضع افکار عمومی کشورهایشان در مخالفت با جنایات رژیم صهیونیستی در غزه بوده‌اند؟
در این مورد خاص معتقدم به علت فشار افکار عمومی و واقعیت غیرقابل انکار نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه، رسانه‌های جریان اصلی هم وادار به بازتاب آن شده‌اند و این طور نیست که از چنین مسأله‌ای با چنین ابعادی گذشته باشند. هرچند آنها مثل همیشه در تلاش هستند با برساخت‌های دروغ‌آمیزی مثل دیوسازی از حماس و معادل‌سازی آن با داعش یا ارائه تصویر مخدوش از کشته شدن اسرائیلی‌ها، مجموعه مواضع را به سمت صهیونیست‌ها برگردانند.
اما معتقدم نتوانسته‌اند موضوع را کاملاً سانسور و بایکوت کنند. فقط دارند تلاش می‌کنند با دست‌فرمان خودشان روایت جهانی را جلو ببرند وگرنه از همان اول، هم خبرنگاران‌شان در منطقه حضور داشتند و هم گزارش‌های لحظه‌ای از وقایع منتشر می‌کردند. اینکه رسانه‌های جریان اصلی غرب در جانب اسرائیل قرار دارند و از موضع اسرائیل به روایت ماجرا می‌پردازند، واقعیت است و سوگیری آن‌ها، این امر را نشان می‌دهد. الان هم مثلاً با رسانه‌ای مثل الجزیره برخورد می‌شود چون روایتش از ماجرا از موضع صهیونیست‌ها نیست.
اما نکته این است که رسانه‌های غربی، مادر و مولد رژیم صهیونیستی هستند. اگر به علمای علم ارتباطات و اسامی مهم در میان آنها در دهه 50 و 60 میلادی رجوع کنید، خواهید دید که بسیاری از آنها برای طراحی نظام فرهنگی رسانه‌ای این دولت خودساخته در سال 1948 بعضاً حتی در سرزمین‌های اشغالی، فعال بوده‌اند! یعنی نه تنها نظام جدید رسانه‌ای دنیا را اینها ایجاد کردند بلکه صهیونیست‌ها، سهام‌دار و طراح آنها هستند و اصلاً عوامل برخی از این علمای ارتباطات در اسرائیل حضور پیدا می‌کردند تا بتوانند بر مسائل چندنژادی، مهاجرت‌های کور و رفتارهای دژخیمانه این رژیم سرپوش بگذارند. بنابراین رسانه‌های جریان اصلی به لحاظ ساختاری و نهادی، وابسته به رژیم صهیونیستی هستند و نه فقط سیاسی.
پس اگر سویه‌هایی از روایت طرف مقابل آنها و نقد نسبت به اسرائیل را در آنها ببینیم، چطور قابل تحلیل است؟
بخشی از آن به علت کنترل افکار عمومی است و بخشی هم به این برمی‌گردد که نیروهایشان یعنی خبرنگاران مواضع دیگری دارند. الان مرتباً خبرنگاران مهمی را می‌بینید که اعلام می‌کنند اجازه نداریم حتی یک پست بگذاریم یا لایک کنیم! یکی از همین خبرنگاران نوشته بود که تعداد زیادی به من گفته‌اند ما نمی‌توانیم درباره غزه، آزادانه حرف بزنیم.
این که شما گاهی روایت متوازن یا هم‌سو با غزه را در این رسانه‌ها می‌بینید به همین مسأله برمی‌گردد. بالاخره روحیه آزادی‌خواهانه و انسانی اهالی رسانه که قابل کتمان و انکار نیست و جاهایی خودش را نشان می‌دهد اما نهایتاً غلبه ندارد. در واقع این هم‌سویی، ساختاری و نهادی نیست بلکه اتفاقات محدود برخاسته از خواست اهالی رسانه است.
 موانع ایجاد توازن میان رسانه‌های جریان اصلی غرب و رسانه‌های آلترناتیو آنها که منتقد رژیم اشغالگر قدس و هم‌سو با فلسطین هستند، در جهان چیست؟ آیا صرفاً در موانع اقتصادی خلاصه می‌شود؟
اولاً ما با یک مفهوم قدیمی به نام «شکاف دیجیتالی» یا «شکاف دسترسی» مواجه هستیم. این موضوع جدید نیست. اگر گزارش مک‌براید مربوط به اواخر دهه 70 را ببینید که باعث اخراج یا خروج امریکایی‌ها از یونسکو شد، همین مسأله را توضیح می‌دهد. در همان گزارش با عنوان «یک جهان، چند صدا» او می‌گوید بین امریکا و کاپیتالیسم با رسانه‌های کشورهای در حال توسعه فاصله زیادی به وجود آمده است.
بنابراین این موانع، ریشه‌های عمیق چند دهه‌ای دارند که از حوصله این گفت‌وگو خارج است. بخشی دیگر از این ریشه‌ها، ریشه‌های حرفه‌ای است مثل اینکه روزنامه‌نگاری اساساً در کجا متولد شده و چه کسانی روزنامه‌نگاران اولیه بودند و آن را نهادینه کردند و اینکه روزنامه‌نگاری خارج از غرب بالاخره روزنامه‌نگاری صادراتی است. بنابراین، این اعتماد به نفس همراه با آن رویکرد حرفه‌ای به روزنامه‌نگاران کشورهای درحال توسعه منتقل نشده است. پس آن روزنامه‌نگاری حرفه‌ای که می‌شناسیم، روزنامه‌نگاری جهانی نیست بلکه روزنامه‌نگاری غربی است که ادبیات این حرفه را تولید کرده و معیارهای روزنامه‌نگاری خوب و بد را جا انداخته است. بالاخره همه اینها چیزهای غیرقابل انکاری در سازمان رسانه‌ای کشورها تولید کرده و بجا گذاشته است.
 الان برخی می‌گویند تجربه الجزیره یا برخی دیگر از رسانه‌های منطقه نشان داده ما یعنی رسانه‌های آلترناتیو می‌توانستیم در این حوزه موفق باشیم و نبوده‌ایم.
درباره برخی از رسانه‌هایی که فکر می‌کنیم توانسته‌اند در جریان اصلی نفوذ کنند باید دید که در چه فرایندی این اتفاق افتاده است. آنها هم در مقطعی که جنگ‌هایی در حاشیه ایران اتفاق افتاد، با همراهی و انتشار مطالب مستقیم از یکی از گروهک‌هایی که در این ماجرا نقش داشت توانستند در جریان اصلی نفوذ کنند. یعنی شکل و زمان ورود آنها هم با سایر رسانه‌های رقیب برابر نبود. آنها از ارتباطات قدیمی‌تری که با شبکه افراد درگیر در آن منازعات داشتند، توانستند نام خود را به‌عنوان رسانه مؤثر در جریان اصلی ثبت کنند. البته که آن رسانه‌ها هم موضع درستی را انتخاب کردند و در زمان درست در جای درستی از تاریخ رسانه ایستادند اما بالاخره ورود در سر بزنگاه مهم بود و با امکاناتی که برای سایرین میسر نبود. البته رسانه‌های لبنانی هم امروز در جریان‌سازی خبری نسبت به غزه، کاملاً مؤثر بوده و شراکت دارند و این رسانه‌ها، به هرحال پژواک دهنده صدای محور مقاومت هستند.
 به نظر می‌رسد که رسانه‌های وابسته به رژیم صهیونیستی حتی اکانت‌های فارسی در توئیتر و اینستاگرام و شبکه‌های رسمی مانند ایران اینترنشنال در همین وقایع اخیر، به‌دنبال هدایت یک پروپاگاندا علیه فلسطین به زبان فارسی و مشخصاً روی افکار عمومی ایران باشند. به‌عنوان معاون مطبوعاتی وزیر کشور آیا این اتفاق را تأیید می‌کنید؟ این تمرکز فقط مختص افکار عمومی ایران است یا برای بقیه کشورها هم چنین  برنامه‌ای را پیش می‌برند؟
برای بقیه هم چنین  طرح‌هایی دارند اما چرا ایران برایشان اولویت دارد؟ اولاً باید بدانیم که اسرائیل چنین راهبرد کلی را در حوزه رسانه‌ دارد. صهیونیست‌ها بزرگ‌ترین تولیدکننده اخبار جعلی بخصوص در زبان فارسی هستند. رژیم صهیونیستی یکی از بزرگ‌ترین بنگاه‌های سازمان‌دهنده خرابکاری‌های هکری است و ظرف دو دهه اخیر به شدت از این ابزارها علیه کشورهای مخالف استفاده کرده است.
اسرائیل در زبان عربی هم به شدت فعال است اما در حوزه این زبان، رقیب زیاد دارد و تولیدکنندگان محتوای اثرگذار عربی بسیارند اما چون حوزه کشورهای زبان فارسی محدودتر است، به همین خاطر، حجم تولید محتوای آن بیشتر دیده می‌شود و طبعاً مهم‌ترین کشور حوزه زبان فارسی هم ایران است.
دوم اینکه ایران مهم‌ترین کشور محور مقاومت است و در حوزه زبان فارسی هم موقعیت منحصربه‌فردتری دارد. به همین علت طبیعی است که صهیونیست‌ها در این حوزه بیشتر سرمایه‌گذاری می‌کنند تا مؤثرتر به تخریب افکار عمومی بپردازند هرچند که به نظر می‌رسد چندان توفیقی هم در این زمینه نداشته‌اند.
 
یعنی پروپاگاندای صهیونیستی را در رسانه‌های جریان اصلی غرب و رسانه‌های خودش موفق ارزیابی نمی‌کنید؟
اگر موفق بود این پویش‌های بزرگ جهانی شکل نمی‌گرفت. با وجود اینکه رسانه‌های جریان اصلی بخش‌های کوچکی از فجایع را بازنشر داده‌اند اما خیزش‌های بزرگی در سراسر جهان علیه این رژیم اشغالگر صورت گرفته و جالب این‌جاست که هیچ کسی هم در حمایت از این رژیم جعلی، حرکتی نمی‌کند. اگر این رژیم هواداری داشت باید در برخی کشورها و در خیابان‌های آن کشورها افراد با پرچم آن حرکت می‌کردند و حمایت‌شان را نشان می‌دادند. این نشان می‌دهد شکستی بزرگ‌تر از آن ضربه‌ای که اسرائیلی‌ها در 15 مهر خوردند در افکار عمومی و ذهن و روان جامعه جهانی، متحمل شده‌اند.
وضعیت خود رسانه‌های اسرائیلی چطور است؟
رسانه‌های رژیم صهیونیستی نیز ماحصل شکاف‌های شدید داخلی این جامعه هستند. می‌دانید قبل از ماجرای طوفان‌الاقصی تا چه اندازه اعتراض‌ها و شکاف‌های داخلی درون این رژیم وجود داشت؛ به‌میزانی که بعد از این همه سال، صهیونیست‌ها نتوانسته‌اند یک دولت و جامعه یکپارچه به وجود بیاورند و این تشتت در رسانه‌های‌شان بازتاب داشته است. بعد از حماسه حماس هم حجم بزرگی از فروپاشی در رسانه‌های داخل رژیم بازتاب پیدا کرد و همه مشغول متهم کردن همدیگر شدند. البته همه آنها در حمله به غزه، کشتار فلسطینی‌ها و این جنایت نسل‌کشی، مشترک‌المواضع هستند و از این سیاست دفاع می‌کنند و تنها روی مسائل سیاسی داخلی اختلاف نظر دارند.
برای قدرتمندتر کردن رسانه‌های آلترناتیو، چه راهبردهایی را در اولویت می‌دانید؟
ما باید چندین راهبرد را به موازات همدیگر پیش ببریم، یکی از این راهبردها، افزایش تبادلات دوجانبه با کشورها و رسانه‌های محور مقاومت و شناسایی فعالان ضداسرائیلی در سراسر دنیا و شبکه کردن و مرتبط کردن آنها با هم است. راهبرد دیگر این است که رسانه‌های ما به پاسخگویی به شبهات ادامه بدهند همان‌طور که تاکنون به لطف خدا ثابت کردند که برداشت‌شان از منافع ملی در مسأله فلسطین چقدر درست است و در بحث مقابله با استیلاطلبی و جنایات صهیونیست‌ها تحرک خوبی داشته‌اند. این حرکت باید مستمراً ادامه پیدا کند تا افکار عمومی خودمان را در این مسأله توانمندتر کنیم. چرا که سیاست امریکا و اسرائیل، عادی کردن شرایط است و ما نباید اجازه دهیم شرایط غزه برای افکار عمومی عادی شود. راهبرد دیگر، اینکه بتوانیم با زبان‌های مشترک هم تولید محتوا کنیم و با یکدیگر حرف بزنیم. ضروری است که بتوان این مسیر را در فضای مجازی، رویدادها، معاشرت‌ها و راه‌های دیگر تسهیل کرد و امیدوارم بتوانیم این راهبردها را فعالانه پیش ببریم.