جنگی بر لبه دیوار ساختار مدرن!
حامد قدیری
عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب
یکی از جریانات غالب در حوزه فلسفی درباره فلسطین و غزه این است که از زاویه مباحثی همچون مسأله شر و غیاب خدا به این مسأله بپردازند. اینکه خدا کجاست و چرا بلا نازل میشود ولی مداخله مستقیمی از جانب خدا نمیبینیم. افرادی هستند که به شکل تخصصی با این رویکرد مواجه میشوند ولی من وقتی میخواهم به شکل فلسفی درباره فلسطین فکر کنم این طرح بحث را مناسب نمیبینم. ما میتوانیم ماجرای فلسطین و مشخصاً غزه را در مختصات عصر مدرن در نظر بگیریم.
یکی از مختصات مهمی که در عصر مدرن داریم، مفهوم دولت ملی و دولت مدرن است که یک بحث ظاهراً سیاسی است. یعنی در مباحث اندیشه سیاسی یا علوم سیاسی مطرح میشود ولی بن فلسفی عمیقی دارد که از زمان ارسطو درباره آن صحبت شده است و آن هم این است که آیا انسان اساساً «پلتیکال» است یا خیر؟ و انسان «پلتیکال» به چه معناست؟ قدمای ما وقتی میخواستند پلتیکال را ترجمه کنند دقت داشتند که این را بهراحتی «سیاسی» ترجمه نکنند چرا که این کلمه نسبتی با «پولیس» یونانی یعنی مسئله شهر داشت. «مدنی» همان ترجمهای است که در سنت عربی برای پلتیکال استفاده میکردند. وقتی ارسطو میگفت انسان بنا به طبع خودش پلتیکال است، منظور این بود که انسان بنا به طبع خود در دل یک شهر زندگی میکند و شهر را نیز مبتنی بر قانون و مبتنی بر خدایان میدانست. ارسطو در جایی تأکید میکند اگر کسی بنا به طبع خود پلتیکال نباشد، یعنی مدنی بالطبع نباشد یا از خدایان است یا از وحشیان است؛ مراد این است که مدنی بالطبع بودن چنان مهم است که چنین فردی دیگر انسان نیست.
این بحث تا قرون وسطی ادامه پیدا میکند و مشخصاً در عصر مدرن دوباره این بحث رنگ تازهای میگیرد. در اینجا اولاً یک تغییر اساسی درباره مفهوم طبیعت ایجاد میشود و دیگر نمیتوانند بگویند طبیعت انسان کدام را اقتضا میکند. طبیعت دیگر آن معنای سنتی که منتسب به ساحت الهی بود را ندارد. ولی همچنان کلمه طبیعت به کار برده میشود اما به معنیای درونماندگارتر و حالا این سؤال پرسیده میشود که انسان بالطبع اجتماعی است یا خیر؟
یکی از مؤلفهها و مختصات عصر مدرن پاسخی است که به این پرسش داده میشود: انسان بالطبع «فرد» است. اینجا فاصله مهمی با رویکرد سنتی ایجاد میشود. اما همینجا دوباره تأکید میشود که ممکن است انسانها برای رفع نیازها کنار هم جمع شوند و اجتماع تشکیل دهند و دولت تأسیس کنند. اینجا نیاز به دولت برای انسانی که فرد است، نیازی قراردادی میشود. در حالت سابق نیاز طبیعی بود ولی اینجا قراردادی میشود. بنابراین ما با مفهوم دولت قراردادی مواجه میشویم. دولت باید شکل بگیرد و این دولت هم مبتنی بر مقوله ملت شکل میگیرد.
دولت ملی -که مفهوم مدرنی است- هر چند مفهومی قراردادی است ولی قدرت عجیبی پیدا میکند، آنقدر که هر کسی که بیرون از این دولت ملی قرار بگیرد، خارج از انسانبودگی و تمدن لحاظ میشود؛ یعنی اگر کسی در عصر مدرن ذیل یک دولت ملی قرار نداشته باشد، انگار نیست و وجود ندارد.
دقیقاً مثل این است که همه آدمهایی که جایی جمع شدهاند را دستهدسته کنیم و یکسری تیمهایی تشکیل دهیم و بگوییم این تیمها با هم بازی کنند ولی یک فرد را در این دستهبندی راه ندهیم. آن یک نفر دیگر نمیتواند بهعنوان فرد، هیچ نقشی در این میان ایفا کند. آن آدم کنار میماند و قوانین بازی او را به بازی نمیگیرد.
اینجا نقطهایاست که میتوان درگیری فلسطین و اسرائیل و مشخصاً غزه را ذیل آن تعریف کرد. بهزعم من، اسرائیل تلاش میکند از دولت داشتن اهالی غزه جلوگیری کند، از ربط پیدا کردن اینها به دولت جلوگیری کند و اجازه ندهد اینها دولتی داشته باشند و به این ترتیب آنها را انسانیتزدایی کند. کاری که اسرائیل میکند این است که غزه را تبدیل کند به محدودهای که به هیچ دولتی تعلق نداشته باشد.
بدینترتیب، دیوار حائلی که بین غزه و اسرائیل برپا میشود، تبدیل خواهد شد به دیواری بین جهانی که براساس مختصات مدرن شکل گرفته و گروهی که بیرون از این مختصات قرار گرفته است. در این صورت، به تمثیل میتوان گفت که جنگ اسرائیل علیه غزه چیزی شبیه جنگ سریال «بازی تاج و تخت» میشود که اقلیمهای این طرف دیوار با «وحشیهای» آن طرف دیوار است. برای همین شاهدیم که هر مناسبات حقوقیای که برای این طرف دیوار برقرار است، از نظر مهاجمان برای آن طرف دیوار قرار نیست کاری کند؛ چون آن طرف دیوار اساساً دولتی نیست که بتواند مجرای جریان حقوق بشر شود.
مواجههای که میبینیم جهان مدرن با این وضعیت دارد هم این است که انگار قرار است تنبیهی اتفاق افتد. چه تنبیهی؟ تنبیه گروهی که به هیچ دولتی تعلق ندارد و حالا جرأت کرده که به ساختار مدرن حمله کند، پس باید تا سر حد امکان تنبیه شود. این مختصات این ماجراست.
با این توضیحات، احتمالاً وقتی درباره جنگ اسرائیل و غزه فکر میکنیم، شاید باید آن را جنگی در لبه ساختار مدرن دید. اینجاست که میبینیم چرا کشورهای دیگر اینقدر جدی پشت اسرائیل هستند و از این حملات دفاع میکنند. چون گمانشان بر این است که اینجا اسرائیل نمودی از دولت و ساختار مدرن میشود و این جنگ، حمله یک خارجی به ساختار مدرن است پس باید جلوی این اتفاق را تا سرحد امکان بگیریم و آن را بشدت تنبیه کنیم.