روایت میدانی از لبنان/۱

طوفان الاقصی، نور امیدی در دل آوارگان اردوگاه صبرا و شتیلا

الهام عابدینی/ پژوهشگر روابط بین‌الملل: ابوعبیده سخنگوی گردان‌های الاقصی فلسطین گفته بود «ما تصمیم گرفتیم یک بار بمیریم به جای آنکه هر روز بمیریم» و من معنای دقیق این جمله را وقتی متوجه شدم که شرایط آوارگان فلسطینی در خارج از سرزمین‌شان را دیدم. پیش از سفر به لبنان و بازدید از برخی اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در این کشور، شاید تصورم از اردوگاه یک منطقه کوچک با ابتدا و انتهای مشخص بود که ساختمان‌هایی تقریباً شبیه به هم با امکانات اولیه نسبتاً مناسب دارد اما وضعیت این اردوگاه‌ها حتی از بدبینانه‌ترین تصور من هم وخیم‌تر بود.
با آغازعملیات «طوفان الاقصی» از سوی فلسطین علیه رژیم صهیونیستی در 15 مهر بار دیگر توجه افکارعمومی به سمت موضوع فلسطین جلب شد. به همین بهانه به بیروت رفتم و با شماری از فلسطینیان ساکن دراین کشوردرباره شرایط و همچنین دیدگاه‌شان نسبت به این عملیات صحبت کردم. برابرآمار آنرووا (آژانس امدادرسانی و کاریابی آوارگان فلسطینی سازمان ملل) حدود 20 هزار نفر در اردوگاه برج البراجنه در بیروت زندگی می‌کنند. تاریخ ورود نخستین گروه از خانواده‌ها به این اردوگاه به 1948 بازمی گردد یعنی حالا چند نسل از فلسطینی‌ها هرگز سرزمین خودشان را ندیده‌اند و ازابتدا درهمین اردوگاه چشم به جهان گشوده‌اند. اصلاً شاید دیگر نتوان اینجا را «اردوگاه» خواند. برج البراجنه به یک محله بزرگ تبدیل شده که هرچند قدم عکسی از یاسر عرفات، اسماعیل هنیه، سردارسلیمانی، پرچم جهاد اسلامی و... دیده می‌شود. البته چند سالی است که علاوه بر فلسطینیان، آوارگان سوری و عراقی هم دراین اردوگاه‌ها حضور دارند. بنابراین دیدن عکس‌هایی از بشاراسد، رئیس جمهورسوریه هم عجیب نیست. سیم‌های درهم پیچیده زیادی در آسمانِ کوچه‌های تنگ و شلوغ این اردوگاه دیده می‌شود. لبنان چندسالی است با بحران کمبود سوخت و برق مواجه است و این موضوع برای آوارگان جدی‌تر و وخیم‌تر هم هست. نام اردوگاه «صبرا و شتیلا» به واسطه قتل عامِ 41 سال قبل در این اردوگاه که بین سه تا پنج هزار قربانی برجا گذاشت برای افکارعمومی آشناست. پیش از ورود به این اردوگاه که البته این هم دیگر شبیه به محله‌ای بزرگ در بیروت بود به ما گفتند فارسی صحبت نکنید و با کسی چشم در چشم نشوید و بعد که تعجب ما را دیدند گفتند پس از سقوط داعش، شمار زیادی از عوامل داعش و جبهه النصره هم در این اردوگاه حضور دارند و متأسفانه امنیت منطقه کم است.
آنچه در همان دقایق اولیه توجه من را جلب کرد، تعداد زیاد ساکنانی بودند که یک تا چند اندام بدن‌شان قطع شده بود. افرادی که بر اثر انفجارها و حملات رژیم صهیونیستی دست و پای خود را از دست داده بودند و حالا تعداد افرادی را می‌دیدیم که حتی دو تا پا و یک دست نداشتند. اما عجیب‌ترین صحنه مربوط به یک محیط بزرگ و خالی بود که در آن فقط یک سنگ سفید یادبود کشتار صبرا و شتیلا قرار داشت و کودکان روی آن بازی می‌کردند و زباله‌های‌تر هم گوشه‌ای دیگرافتاده بود. واژه «یادبود» با این فضا بی‌ارتباط بود. برای این مردم، جنایت تمام نشده بود که حالا یادبودی برگزار کنند. در آخرین روز سفر از خانم حسانه عمدار، مسئول اتحادیه اردوگاه صبرا و شتیلا درباره نگاه فلسطینیان نسبت به عملیات طوفان الاقصی و اصولاً گروه‌های مقاومت در سرزمین‌های اشغالی پرسیدم. ایشان گفتند این عملیات بار دیگر این امید را در قلب ما زنده کرده که بزودی به سرزمین وخانه خودمان بازمی گردیم و امیدوار شدیم که اراده‌ای واقعی برای مقابله با اشغالگری وجود دارد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و بیست
 - شماره هشت هزار و سیصد و بیست - ۱۴ آبان ۱۴۰۲