یادداشت
چراغی برای آشنایی
محمد زینالی اُناری
جامعهشناس
ذوق ادبی ما
این نکته که در هر مسیر مشترکی، قبل از آنکه اتفاق ناخرسندی بیفتد، نیاز به تفاهم اولیه وجود دارد، آنقدر در بین ما ایرانیان جا افتاده که بهواسطه ذوق ادبیمان، بیانی زیبا هم به آن دادهایم. ما معتقدیم جنگ اول از صلح آخر بهتر است. این شاید برخاسته از سنت عرفانی رایج باشد که در آن گفتوگو و تفاهم ارجح است و حتی تفاوت زبانها هم نمیتواند مانع همدلی باشد. از این نظر دو انسان حتی با وجود اینکه امکان همصحبتی نداشته باشند، میتوانند راه همدلی را بجویند. چه خوب است که هر انسانی اهل تأمل و تعامل باشد و چه بهتر که این تأمل و تعامل در زندگی و گذران عمر با کسانی باشد که برای همزبانی، همدلی و همسری انتخاب میکنند.
متأسفانه در میانه گم شدن سنتها و پیدا شدن نظام مدرن نظامهای همزبانی و همدلی فرو ریخته و ما شاهد این هستیم که آیین همسری و همسرداری به رفتارهای مادی و روبنایی و گذرا تخفیف پیدا کرده است. اگر اهل سنت باشیم، شعر و عرفان ما را برای زیستنی دوستانه و روادارانه به همزبانی و همدلی میخواند و اگر با تمدن مدرن همخو باشیم، میتوانیم از روالهای جدیدی که «مشاوره» پیشنهاد میکند استفاده کنیم و قبل از اینکه دعوایی رخ دهد به همفکری و تأمل بپردازیم.
اگرچه ما در عمل این کار را میکنیم و برای هر خانواده جدیدی مجالس متعددی تحت عنوان بله برون و... برگزار میکنیم، اما جای آن دارد که در تکمیل این مجالس، از کشف و تأویلهای پیچیدهتری که در دوره معاصر از شخصیت و رفتار انسان به دست آمده است، استفاده کنیم. «مشاوره» پیش از ازدواج همان آیین همزبانی و همدلی است که نخست میخواهد از هرکسی اسرار او را بجوید. در واقع ما همان که خود بهصورت پیش فرض از خودمان میدانیم، نیستیم و برای تأمل در پیچیدگیهای اسرار زندگی خودمان نیاز به تأویلهایی روانشناختی و عمیق داریم، بویژه وقتی که قصد زندگی مشترک داریم.
اما این ماجرا یک مغالطه را دربر دارد. زندگی روزمره و اتفاقات آن ساده به نظر میرسد و ما همواره در بخش رویی اتفاقات وجودیمان سیر میکنیم و به اعمال و رفتار دیرآشنا میپردازیم که ظاهراً ساده هستند. اما به هنگام تأویل و خودشناسی است که متوجه میشویم هر یک از ما دنیای بزرگی در درون خود داشتیم که در پستوی این اتفاقات ساده گم شده و ناشناخته مانده است. این دنیای بزرگ تنها وقتی خود را نشان میدهد که برخی افراد آسیبهای جانکاه دیده و نظم درونی آنها به هم میخورد و مجبور میشوند به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند.
اما وقتی که نظم ساده روزمره و روحیات درونی خود را با شخص دیگری به اشتراک میگذاریم، به بیان دیگر وقتی میان دو زندگی رابطه مشترک شکل میدهیم، هر یک از طرفین رابطه متوجه انعکاسهای دنیای درونی فرد دیگر میشوند. در یک رابطه دو نفره، نه فقط دو خط سیر ساده زندگی بلکه دو دنیای بزرگ درون به هم میآمیزند تا در پستوی روزمرگیها عشق و محبت همدیگر را بجویند و دردها و آلام هم را تسکین دهند. لذا مشاوره مانند چراغ قوهای به کمک ما میآید تا این آدم پیچیدهای را که خیلی هم ساده مینماید، به ما بنماید.
راه وفاداری و دوستی پایدار، یکرنگی و بیریایی است که شاعران ما هم آن را تذکر میدادند اما این یکرنگی و همدلی برخاسته از آن، نیازمند این است که هر کدام اسرار هم را بدانیم و آن را از درون هم بجوییم. در یک رابطه طولانی، ما دیگر با یک فرد روزمره و یک سطح بیرونی از او زندگی نمیکنیم بلکه مانند داستان شبهای روشن، وارد قصههای زندگی همدیگر شده و چه بسا گاه راوی و نقش اول زندگیهای هم میشویم. «مشاوره» پیش از ازدواج به ما کمک میکند که قصههای زندگی همدیگر را بشناسیم و نقش خود را در دنیای درونی دیگری بیابیم. به این صورت، با داستانها و نقشهای عاشقانه همدیگر آشنا شده و داستان مشترکی از عشق و زندگی را آغاز میکنیم تا مراقب آن رسم خوشایندی باشیم که از قبل این واژه قصد طرحافکنیاش را داریم.
پس از سالهای طولانی پذیرفتن اینکه دعوا شیرینی زندگی است، اینک بهواسطه اتفاقات دیگری که میافتد، نظام اجتماعی ما متوجه شده که حفظ روابط خانوادگی مانند گذشته نیست و برای اینکه این دعواها خانوادهها را نپاشد، نیازمند همان جنگ اول یا تفاهم اولیه بر سر قصههای زندگی همدیگریم. لذا این روزها، مسئولان هم برای بهرهگیری از این آیین عقلانی، استفاده از مشاوره پیش از ازدواج را بهعنوان یک برنامه منظم و ضروری حمایت میکنند. کافی است که در نظم و منطق خانوادههای والد هم این ایده پذیرفته شود که هر بلهبرونی به یک پیوست روانشناختی نیازمند است و حتی دولت هم آن را حمایت میکند.
سه دهه پیش با اهمیت یافتن مشکلات همسران و مسائل خانواده هستهای، رسانههای عمومی هم سعی میکردند مشکلات موجود خانوادهها را با بخش زندگی مجلات و پخش سریالهای تلویزیونی چون آیینه و همسران به میان آورند. خانوادهها با دنبال کردن سریالها، میتوانستند به تأویل و تنظیم زندگی خود پرداخته و از این برنامهها الگوهای تأمل و درنگ یاد گرفته و به کار بندند. اما در سالهای اخیر، ساختار خانوادهها و موضوعیت رابطههای همسران با آن سریالها متفاوتتر شده و نیاز به برنامهسازیهای متفاوت و به طور کل روشهای تبلیغاتی نوآورانهای برای الگودهی به کسانی داریم که خودشان یا یکی از اعضای خانوادهشان قصد تشکیل خانواده دارد.