تل آویو پس از طوفان الاقصی نا امن ترین نقطه جهان است
امیررضا مقومی
دانشجوی دکترای مطالعات خاورمیانه
طوفان الاقصی بزرگترین شکست رژیم صهیونیستی در چند دهه اخیر و حتی از زمان تشکیل دولت یهودی در اراضی اشغالی فلسطین بوده است. این جنگ پیامدهای بسیاری برای رژیم صهیونیستی و منطقه خواهد داشت. روندهای منطقهای که تا پیش از هفت اکتبر به سمت نظم شبکهای به محوریت ایالاتمتحده و با اولویت دادن مباحث ژئواکونومیک (در قالب کریدورها و طرحهای توسعهای) پیش میرفت، اکنون دگرگون شده است.
این اولین باری نیست که رژیم صهیونیستی هدف حمله قرار میگیرد، اما این حمله به لحاظ قدرت و به این لحاظ که مطلقاً برای دستگاههای اطلاعاتی (موساد، امان و شاباک) رژیم صهیونیستی قابل پیشبینی نبود، بیسابقه است. سالها بود که رژیم صهیونیستی مورد هجمه زمینی طرف مقابل قرار نگرفته بود و عمده درگیریهای آن با گروههای فلسطینی در حملات راکتی و موشکی خلاصه میشد اما عملیات طوفان الاقصی تمامی این قاعدهها را شکست؛ بهگونهای که رژیم صهیونیستی عملاً تحت حمله زمینی نیروهای فلسطینی قرار گرفت و حتی به مدت دو روز، برخی از مناطق فلسطین اشغالی به سیطره نیروهای حماس درآمدند و راهبردهای نظامی رژیم صهیونیستی، ازجمله «جنگ تهاجمی و کشاندن جنگ به سرزمین طرف مقابل»، علیه خودش استفاده شد. تأثیر این عملیات به حدی بود که جاناتان کانریکس، سخنگوی سابق ارتش رژیم صهیونیستی تأکید کرد: «این حمله قابلمقایسه با «پرل هاربر» است و بعد از آن همه چیز در اسرائیل تغییر خواهد کرد». کوبی مایکل، از تحلیلگران ارشد رژیم صهیونیستی نیز نوشت: «حمله حماس نهتنها غافلگیرکننده و درنتیجه شکستهای عظیم اطلاعاتی و عملیاتی، بلکه دارای هزینههای بسیاری است که از آن چیزی که به نظر میرسد، فراتر است و برای سالیان متمادی در حافظه ملی خواهد ماند».
بنابراین، طوفان الاقصی در تمامی ابعاد (داخلی، منطقهای و بینالمللی) پیامدهایی برای رژیم صهیونیستی خواهد داشت که برخی از آنها در حال حاضر قابل مشاهده است و برخی دیگر نیز با گذشت زمان خود را نشان خواهد داد. در این میان، یکی از پیامدهای اصلی و اساسی طوفان الاقصی، شکست دکترین نظامی و دفاعی رژیم صهیونیستی است و نظامیان این رژیم که خود را جزو پنج قدرت اول جهان میخوانند، نتوانستند اصول آن را رعایت کنند. به سخن دیگر، حماس بهعنوان یک گروه غیردولتی و با توانایی محدود نسبت به رژیم صهیونیستی، توانست در عملیات طوفان الاقصی، عملاً دکترین دفاعی و نظامی رژیم صهیونیستی را که بر چهار اصل بازدارندگی، هشدار اولیه، تصمیمگیری نظامی و پیروزی سریع و دفاع مدنی استوار است، زیر سؤال ببرد.
طبق این اصول، «بازدارندگی» در اولین مرحله از عناصر دکترین دفاعی و نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارد. از اواسط دهه 1960 و اوایل دهه 1970، دکترین رژیم صهیونیستی بر پایه دو ستون اصلی بازدارندگی استوار شده است که یکی از آنها توانایی هستهای و دیگری توانایی متعارف است. بازدارندگی در دکترین نظامی رژیم صهیونیستی به دنبال حفظ وضعیت استراتژیک موجود و تبدیل نکردن آن به محیط خصمانهای است که نیاز به فعالسازی نیروی نظامی دارد، درحالی که در بالاترین سطح بازدارندگی، تحمیل اراده سیاسی به حریف بدون جنگ مدنظر است. رژیم صهیونیستی بااطلاع از اینکه نمیتواند با بهکارگیری نیروی نظامی به اهداف سیاسی بلندمدت خود نائل آید و تهدیدات امنیتی خود را برطرف سازد، به دنبال بازدارندگی است و ازاینرو بازدارندگی در مرکز و محور دکترین امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارد. بااین حال، عملیات طوفان الاقصی و پیروزی کمنظیر آن که جهانیان را به تحیر واداشت، قدرت بازدارندگی این رژیم را در منطقه و حتی جهان زیر سؤال برد. به سبب عدم تقارن بنیادی که بین رژیم صهیونیستی و گروهی همچون حماس وجود دارد، عملاً برگرداندن قدرت بازدارندگی این رژیم کاری سخت و در برخی ابعاد، نشدنی است و شاید فرموده رهبر انقلاب در خصوص «غیرقابل ترمیم بودن» طوفان الاقصی بر رژیم صهیونیستی، به این حوزه بازمیگردد.
دومین اصل در دکترین نظامی و دفاعی رژیم صهیونیستی، «هشدار اولیه» است. عوامل بسیاری همچون موقعیت نامطلوبِ جغرافیایی رژیم صهیونیستی، توانایی کشورهای عربی در حمله سریع به دولت یهود، پتانسیل بالای جمعیتی اعراب و وجود عدم تقارن در خصوصیات جمعیتی و سرزمینی میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی و همچنین عدم توان بسیجهای مکرر و گسترده از جانب رژیم صهیونیستی، مفهوم هشدار اولیه را به جایگاه خاصی در دکترین نظامی و دفاعی اسرائیل بدل کرده است. بر طبق این اصل، زمانی که اصل بازدارندگی شکست خورد و دشمنان رژیم صهیونیستی وارد درگیری و کشمکش با دولت یهود شدند، سازمانهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی باید پیش از حمله، باخبر شوند و دستگاه حاکمیتی را مطلع سازند تا اقدامات لازم بهمنظور جلوگیری از شکست دولت یهود انجام شود. این اصل نیز در جنگ طوفان الاقصی، محقق نشد.
سومین اصل دکترین نظامی و دفاعی رژیم صهیونیستی، «تصمیمگیری نظامی» است. تصمیمگیری نظامی به توانایی بازداشتن دشمن از تداوم جنگ یا نابودی توانمندیهای نظامی آن یا تضعیف میل و اراده روانی او برای انجام این کار اشاره میکند. این اصطلاح را میتوان درزمینه نظامی بهکار برد؛ به این معنی که به کشور دشمن نشان داده شود که استفاده از قدرت نظامی بیفایده است. ازآنجایی که رژیم صهیونیستی در وضعیت جنگی ممتد و دائمی قرار دارد، ازاینرو این مفهوم بهنوعی با مفهوم بازدارندگی در ارتباط است و همانگونه که شموئلبار میگوید: «در هر تقابل نظامی بین اسرائیل و دشمنانش، ترمیم بازدارندگی یکی از اهداف کلیدی استراتژیک جنگ است». در عملیات طوفانالاقصی شاهد هستیم که علیرغم گذشت بیشاز دو هفته از آغاز جنگ و حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه، گروههای مقاومت، روزانه مناطقی از رژیم صهیونیستی را با راکت و موشک مورد هدف قرار میدهند و حتی اخباری از نفوذ سربازان مقاومت به سرزمینهای اشغالی به گوش میرسد.
چهارمین اصل اساسی در دکترین دفاعی و نظامی رژیم صهیونیستی، «دفاع مدنی» است. این اصل، بهتازگی و در دو دهه اخیر به دکترین دفاعی و نظامی رژیم صهیونیستی اضافه شده است. با تغییر در محیط امنیتی رژیم صهیونیستی که در آن دشمنان رژیم صهیونیستی از حلقه دوم (همسایگان) به حلقه اول (داخل سرزمینهای اشغالی) و حلقه سوم (کشورهای پیرامونی همچون جمهوری اسلامی ایران) تغییریافته و همچنین با تغییراتی که در گذار از تهدیدهای متعارف به تهدیدهای غیرمتعارف و نامتقارن رخ داده است، لزوم بازنگری در دکترین نظامی رژیم صهیونیستی صورت گرفت؛ بهگونهای که اگر در دهه نخست، دکترین نظامی دولت یهود مبتنی بر «سه ستون» استوار بود؛ در دوره جدید و بویژه در قرن بیستویکم، چهارمین مؤلفه به مثلث امنیتی اضافه شده است؛ بهطوری که علاوهبر مؤلفههای بازدارندگی، هشدار سریع و تصمیمگیری نظامی، مؤلفه «دفاع مدنی» یا بهطورکلی مفهوم «دفاع» نیز به دکترین نظامی رژیم صهیونیستی اضافه شده است. مریدور و الدادی، از ژنرالهای عالیرتبه رژیم صهیونیستی در تعریف گسترده از اصل دفاع میگویند: «دفاع، شامل تمام تلاشها در سطح ملی برای حفاظت از جبهه داخلی است که به عرصه اصلی نبرد و بویژه به دفاع از مردم و زیرساختهای استراتژیک مربوط میشود. حفاظت از خانهها و همچنین تقویت پتانسیل بازدارندگی، افزایش فضای مانور دولت، احساس امنیت بیشتر و کاهش آسیبپذیری در زیرساختهای ملی است. علاوه بر این دفاع متوجه حفاظت از تأسیسات حساس، مراکز جمعیتی و اطلاعات رسمی است». از اینرو دفاع مدنی، بهطور ویژه به تهدیدهای نامتقارن که از سوی جنبشهای داخل سرزمینهای اشغالی صورت میگیرد و اقدامات چریکی که از سوی نیروهای غیردولتی همچون حزبالله لبنان ایجاد میشود،عنایت دارد. بنابراین اصل دفاعی که در مفهوم حفاظت است، عمدتاً درگیر ایجاد مکانیسمهای مؤثر برای محافظت از جبهه داخلی در برابر موشکهاست. بنا بر چنین تعاریفی از اصل دفاع مدنی و اتفاق رخداده در عملیات طوفانالاقصی که منجربه شهید شدن 1400 نفر، زخمیشدن 4000 نفر و اسارت بیشاز 200 نفر شده و همچنین شهرکهای اطراف نوارغزه آسیبهای فراوانی دیده و بعضاً کاملاً تخلیه شدهاند و حتی به گفته سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی تقریباً نیممیلیون اسرائیلی از خانههای خود در شمال و جنوب فلسطین اشغالی آواره شدهاند، این اصل نیز در طوفانالاقصی خدشهدار شد.
از همینرو میتوان گفت، طوفانالاقصی ضربهای بود که شاید سالها رژیم صهیونیستی نتواند آن را جبران کند و تا ابد جراحت این زخم بر پیکره رژیم صهیونیستی باقی خواهد ماند. این جنگ نهتنها بر سیاست خارجی و داخلی رژیم صهیونیستی تأثیرات عمیقی خواهد گذاشت، بلکه روندهای موجود منطقه مانند فرایند عادیسازی را تغییر خواهد داد و حتی صفبندیهای منطقهای را به نفع محور مقاومت تشدید خواهد کرد. در این میان، شاید یکی از اصلیترین پیامدهای این جنگ را باید تأثیر آن بر نهادهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی دانست. بیشک، طوفانالاقصی و عملیات بینظیر گروههای مقاومت علیه رژیم صهیونیستی بر دکترین نظامی و دفاعی این رژیم و حتی ساختارهای سیاسی و نظامی- امنیتی آن که نتوانستند در وهله اول بازدارندگی ایجاد کنند و در وهله دوم قادر به پیشبینی و دفاع از شهرکنشینان رژیم صهیونیستی نبودند تأثیر خواهد گذاشت.