دیگهچهخبر؟
بحرانطلبی رسانهای
با الگوگیری از اینترنشنال
خبر اول اینکه، روزنامه اعتماد با انتشار یادداشتی از احمد زیدآبادی نویسنده نشریات اصلاحطلب در واکنش به قتل داریوش مهرجویی و همسرش، با القای انگاره «ناامنی اجتماعی» تلاش کرده است تا ضمن حمله به پلیس، قتل مرحوم مهرجویی را به عدم اعتماد مردم به نهاد انتظامی ربط دهد.
این نویسنده وابسته به جریان ملی مذهبی در یادداشتش بدون اشاره به توفیقات اخیر فراجا در کاهش آمار جرایم عمومی و بدون اشاره به نقش دولت مورد حمایت او در توسعه فقر و مهیا شدن زمینه بزهکاری در سایه ناکارآمدی اقتصادی، در روزنامه اعتماد نوشت: «قتل فجیع مهرجویی و همسرش، بار دیگر ابعاد خطرناک ناامنی اجتماعی در کشور ما را به نمایش میگذارد. واقعیت این است که انواع و اقسام سرقت، زورگیری، ضرب و جرح، قتل و فساد در جامعه ما از حدود و ثغور عادی خود بسیار فراتر رفته و عملاً به بحرانی بزرگ تبدیل شده است.»
صرف نظر از انگارههای نادرست متعدد در یادداشت زیدآبادی و حتی فارغ از نگاه و کارنامه منفی او، سخن گفتن از «خطرات ناامنی اجتماعی» از سوی این جریان و علیالخصوص روزنامه اعتماد، نسبتی با کنشگری این رسانه ندارد. کنش رسانهای روزنامههایی مانند اعتماد و نویسندگانی مانند زیدآبادی و نقشآفرینی منفی آنها در مسائل متعدد امنیتی در کنار موج سواری بر رخدادهای ناگوار اجتماعی و تصویرسازی منفی علیه ساختارهای قوام بخش سیاسی کشور، نشان میدهد که اتفاقاً این دست رسانهها خود از عوامل تشدید «ناامنی اجتماعی» بودهاند. یکی از خطرناکترین رویکردهای این رسانهها حین آشوب سال گذشته، سفیدشویی جنایت و تطهیر جانیان و قاتلان خونسردی بود که به صورت فردی و جمعی دست به قتل مدافعان امنیت زدند.
نمونه این تطهیر را در مطالبی مانند «دوخانواده، یک داستان مشترک» در روزنامه اعتماد میشد دید که با تقلیل دلایل قتل فجیع شهید روحالله عجمیان به زمینههای اقتصادی و خودداری از به کار بردن واژه شهید برای او سعی کرد جنایت را به یک حادثه طبیعی و اجتناب ناپذیر فروبکاهد و او و قاتلش را در یک قاب تصویر کند.
روزنامه اعتماد حتی پس از ترور 4 افسر راهور در سیستان و بلوچستان ترجیح داد سکوت کند و از «خطرات ناامنی اجتماعی» حرفی به میان نیاورد.
همچنین باید به ماهیت بحرانطلب این نوجریان رسانهای نیز اشاره کرد که بدون داشتن طرح و برنامه ایجابی و سازنده، صرفاً منتظر ایجاد و تشدید بحران و نشستن روی زخمها هستند.
لازمه این زیست بحرانخواهانه، پیش رفتن رسانههای جریان اصلاحطلب به سوی الگوهای ضدامنیتی با هدف دیده شدن و پیروی از سبک و سیاق شکست خورده رسانههایی همچون ایران اینترنشنال در خبررسانی است؛ درست مانند نحوه مواجهه با ماجرای فوت مهسا امینی و حادثه در مترو برای آرمیتا گراوند که با شباهت هایی ملموس میان این جریان داخلی با جریانهای ضدانقلاب برقرار شد.