چرا واشنگتن باید مانع از عملیات نظامی اسرائیل در غزه شود
تحلیل روز - ۱
ریچارد هاس، رئیس بازنشسته شورای روابط خارجی
مترجم: زهره صفاری
شاید اهداف اسرائیل برای نابودی حماس با توجه به حمله شدید 7 اکتبر قابل درک باشد اما این شرایط به معنای آن نیست که پیش گرفتن این روش منطقی بوده یا توصیه میشود. در عین حال استراتژی فعلی اسرائیل از بعد غایت و معنا دچار نواقصی است. حماس فراتر از یک شبکه، جنبش و یک ایدئولوژی است و مانند یک سازمان است. میتوان رهبران آن را کشت اما ماهیت یا خواستهای آن همچنان زنده میماند.
اسرائیل حملات هوایی به غزه را آغاز کرده و شواهد آشکارا گویای آمادهسازی برای یک حمله بزرگ و وسیع است. این شرایط اما واشنگتن را در شرایط سختی قرار خواهد داد. درست است که دولت بایدن از حق انتقام اسرائیل حمایت میکند اما همچنان شکل این انتقام دارای اهمیت است. در واقع امریکا نمیتواند اسرائیل را مجبور به چشمپوشی از تهاجم زمینی وسیع کند یا اینکه از آن بخواهد حمله را زودتر تمام کند اما سیاستمداران امریکایی باید برای آن تلاش کنند. آنها همچنین باید گامهایی برای کاهش احتمال بسط جنگ بردارند. به عبارت بهتر آنها باید فراتر از بحران پیش بروند و شرکای اسرائیل را برای ارائه مسیر صلحی بادوام تحت فشار قرار دهند.
امریکا منافعی در خاورمیانه دارد که بدون شک با هجوم اسرائیل و اشغال غزه یا حتی سیاستهای بلندمدت اسرائیل که امید به از بین رفتن خشونت را از بین میبرد، این منافع به خطر خواهد افتاد. از طرفی چنین اهدافی فرصت هرگونه مذاکره یا اقدام سیاسی را برای امریکا دشوار میکند. در واقع راهحل جایگزین این اقدامات با یک جنگ وسیع و تداوم شرایط بیثبات دولتی به مراتب دشوارتر و خطرناکتر خواهد بود.
هزینههایی که نمیتوان نادیده گرفت
نخستین بحثی که در مسأله تهاجم وسیع اسرائیل مطرح است، هزینههایی است که میتواند وزنی سنگینتر از سود برای تلآویو داشته باشد. با توجه به اینکه زیرساختهای نظامی حماس در عمق غزه رخنه دارد، پس نمیتوان آن را یک هدف نظامی خوب دانست و تلاش برای نابودی آن نیازمند ویرانی کامل یک منطقه مسکونی و ساکنان آن است؛ اتفاقی که بدون شک برای اسرائیل گران تمام خواهد شد و از سوی دیگر با افزایش قتل عام غیرنظامیان، حمایتها از حماس را از سوی سایر گروههای فلسطینی نیز بشدت افزایش میدهد.
در واقع ایجاد یک فشار عظیم علیه غزه میتواند خشم بینالمللی را نسبت به اسرائیل افزایش دهد که در نتیجه آن روند عادیسازی با دولتهای عرب و در رأس آنها عربستان سعودی متوقف خواهد شد و همزمان باید روابط اسرائیل با همسایگان عرب نیز به کلی تغییر یافته یا مورد بازنگری قرار گیرد. در عین حال یک حمله نظامی طولانی و بزرگ شرایط را به سمت جنگ منطقهای وسیع سوق میدهد و خواسته یا ناخواسته حزبالله را مقابل اسرائیل قرار میدهد و فضای خشونتبار در کرانه باختری و حتی کشورهای عربی مانند اردن یا مصر که رابطه خصمانهای با تلآویو ندارند را نیز علیه تلآویو خواهد کرد. در این شرایط حتی اگر اسرائیل بتواند حماس را هم شکست دهد، هیچ حکومت جایگزینی برای آن وجود ندارد. تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری ظرفیت این کار را ندارد و هیچ دولت عربی آماده پذیرفتن مسئولیت غزه نیست. بنابراین شرایطی مشابه سال 2005 پس از عقبنشینی اسرائیل از غزه رخ میدهد و حماس یا گروهی مشابه آن به سرعت شکل خواهد گرفت.
دولت بایدن با سخنرانی ای که رئیسجمهور در 10 اکتبر انجام داد، دیدار هفته گذشته آنتونی بلینکن، وزیر خارجه این کشور با مقامات اسرائیل و عزم واشنگتن برای تأمین تجهیزات نظامی مورد نیاز تلآویو، حمایت خود از دولت و مردم اسرائیل را به خوبی نشان داده است. ماریو کومو، فرماندار فقید نیویورک یکبار گفت کمپینهای سیاسی شعر است اما حکومتداری باید به نثر انجام شود. اکنون نیز باید گفت، سخنرانی بایدن هم همان شعر بود اما الان دیگر وقت آن رسیده که نثر را پیاده کنند و بهترین توصیهها را در خفا به اسرائیل بدهند. به هر حال هم اسرائیل و هم امریکا از تبعاتی که اسرائیل را در اوج محکومیتهای منطقهای و جهانی مجبور به آتشبس کند، امتناع دارند.
سیاست محدود کردن جنگ
دومین هدفی که امریکا باید آن را دنبال کند، ممانعت از بسط یافتن جنگ است. بزرگترین خطر نیز حزبالله است که با داشتن 150 هزار راکت آماده شلیک میتواند اسرائیل را تهدید کند. در این شرایط بازهم بهترین راه آن است که واشنگتن، اسرائیل را برای تعلیق اقدام وسیع متقاعد کند تا بتواند بهانهای برای حملات متقابل ایجاد نکند. امریکا توانایی زیادی برای کنار نگه داشتن حزبالله ندارد و همانطور که تاریخ نشان داده اسرائیل انتخاب خوبی در لبنان است. اما واشنگتن میتواند برای فشار بیشتر بر گروههای دیگر این کار را انجام دهد. فشارهایی مانند کاهش صادرات نفت و... میتواند مؤثر باشد. از آنجا که یک سر این نوع تجارتها به چین برمیگردد، امریکا باید چین را از این نوع هشدارش آگاه کند تا پکن نیز برای حل موضوع وارد عمل شود.
گمانههای زیادی است که میگوید ایران بیش از حمایت تاکتیکی، پشتیبانی استراتژیک از حماس دارد و در طول سالها نیروهای حماس را آموزش داده و سرمایهگذاریهایی بر آن داشته است اما همچنان شواهدی درباره اینکه ایران پشت حمله فعلی باشد، وجود ندارد چراکه اگر ثابت میشد، بدون شک واشنگتن فشار اقتصادی و نظامی علیه ایران را بالا میبرد.
راهحل دیپلماتیک
وقتی آبها از آسیاب بیفتد، دیپلماسی پایدار امریکاییها با هدف احیای راهکار دو دولتی ضرورت مییابد. سیاستمداران امریکایی باید شرکای اسرائیلیشان را به عبرتهای پرونده ایرلند شمالی و انگلیس سوق دهند.
این قیاس به معنای آن نیست که پیشنهاد بازگشت به مذاکرات جدی برای پایان دادن به مناقشه اسرائیل-فلسطین بزودی یا در آیندهای نزدیک دستیافتنی است. در واقع شرایط لازم برای رسیدن به این دیپلماسی هنوز مهیا نیست چراکه هیچ گروه فلسطینی بهجز حماس قدرت سیاسی یا مصالحه را ندارد. تشکیلات خودگردان که خودش ضعیف و محبوبیتی ندارد، حتی یاسر عرفات قویترین رئیس این تشکیلات نیز نتوانست گزینه صلح را زمانی که مقدور بود، پیش ببرد و در عین حال سران اسرائیل نیز تمایلی برای مذاکرات جدی نشان نمیدهند. از طرفی دولت بنیامین نتانیاهو پیش از این حملات نیز هر گونه شانسی برای مذاکره را منتفی خوانده بود و کابینه تحت حمایت آن نیز جنگ را به مذاکرات صلح ترجیح میدهند. بنابراین یک دولت جدید با استراتژی جدید برای گامهای بعدی نیاز است.
کار امریکا تازه شروع شده است
اگر گزینه مذاکره را برای آینده نزدیک پوچ یا نادرست بدانیم، دیپلماسی امریکایی باید برای ساختن بستر این مذاکرات وارد عمل شود. برای این کار راهکار دو دولتی ضروری است چراکه بدون آن فرایند عادیسازی اسرائیل با کشورهای عربی بویژه عربستان دشوار خواهد شد. مهمتر از آن، اسرائیل بدون فلسطین دیگر نمیتواند امنیت، آرامش و دموکراسی مورد ادعایش را حفظ کند. بنابراین راهکار تک دولتی تهدیدی برای منافع آن خواهد بود. امریکا در اینجا باید اسرائیل را ابتدا در خفا و پس از آن در صورت ضرورت علنی به ایجاد سیاستی در مسیر بسترسازی مناسب برای همکاری مؤثر و بادوام با فلسطین سوق دهد. این دقیقاً مخالف سیاستهای سالهای اخیر اسرائیل در قبال فلسطین است چراکه آنها همواره حقوق طرفهای فلسطینی را نادیده میگیرند. از طرف دیگر این سیاست به معنای محدود کردن منافع اسرائیل مانند فعالیتهای شهرکسازی در کرانه باختری و پذیرش آخرین راهحل دیپلماتیک و همان دولت دانستن فلسطین است. تنها این راه منطقی میتواند فلسطین را به حضور پای میز مذاکره ترغیب کند. دستیابی به این هدف به نقشآفرینی مؤثر واشنگتن نیز وابسته است و بدون شک این نوع مذاکرات تنها از عهده امریکا، نزدیکترین شریک اسرائیل برمیآید. این موضوع بسیار دارای اهمیت است چراکه اگر اصلاحات قضایی پیشنهادی دولت نتانیاهو را تهدیدی برای دموکراسی اسرائیل بدانیم اما اتفاقات هفته گذشته نشان داد راهکار حل نشده اسرائیل و فلسطین، خطری به مراتب بزرگتر برای تلآویو خواهد بود.
Foreign Affairs