نگاهی به رمان «من پناهنده نیستم»

خاکی که پروریده مرا، دوستان کجاست؟

آزاده جهان احمدی
منتقد ادبی

«رضوی عاشور» بانوی نویسنده فلسطینی داستان آوارگی و تجاوز به روح و غرور آدم‌ها را از منظر و نگاهی زنانه روایت می‌کند. من پناهنده نیستم، زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره که روستایی ساحلی است در 49 کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین را به تصویر می‌کشد که به علت حمله اسرائیلی‌ها از سرزمین خود کوچ می‌کنند. شخصیت اصلی و قهرمان داستان زنی به نام رقیه است. او به اصرار پسرش حسن داستان زندگی خود را تعریف می‌کند.
این رمان روایت پناهندگی فلسطینیان و جنگ داخلی لبنان و حمله اسرائیل به این کشور است، رنج هجرت و قتل عام و وقایع بزرگی که بعد از پیمان اسلو بر سر فلسطین آمده است؛ همه این روایات چنان با جزئیات دقیقی بیان می‌شود که یکی از مهمترین رمان‌های مربوط به واقعه 1948 فلسطین در ادبیات روایی عرب را رقم می‌زند. حکایتی از مصیبت ملت فلسطین و اجبار آنان برای خروج از سرزمین و وطنشان و زندگی تلخ در نقاط مختلف جهان به امید بازگشت به وطن.
رضوی عاشور در این اثر چنان از فلسطین و سنت‌های آن می‌نویسد، که گویی در آنجا زندگی می‌کند. البته این یکی از ویژگی‌های مثبت و از ویژگی‌های سبک نوشتاری عاشور است که در دیگر آثار او نیز به خوبی قابل مشاهده است. پرداختن به جزئیات زندگی، سنت‌ها و آیین‌ها، دغدغه‌های یک فلسطینی به صورت پیوسته در کتاب دیده می‌شود؛ هرچند ممکن است گاه برای مخاطب ملال‌انگیز شود.رقیه، شخصیت اصلی این داستان، قصه زندگی خانواده‌اش را از کودکی تا بزرگسالی روایت می‌کند. «رقیه» در واقع نمادی است از تمام جوانان فلسطینی که دوره تاریخی سختی را پشت سر می‌گذارند.
 «من پناهنده نیستم» نماینده‌ای است برای معرفی میراث فلسطین از عادات و سبک زندگی گرفته تا آهنگ‌ها و موسیقی.رقیه راوی داستان به اصرار پسرش «حسن» خاطراتش را می‌نویسد. نظم حاکم بر داستان به ساختار خاطره نویسی تنه می‌زند اما در یک پلان کلی کاملاً شکل رمان دارد، برای علت این ادعا علاوه بر زاویه دید و شخصیت‌های داستان باید به رفت و برگشت‌های زمانی هم اشاره بکنم. گاهی رقیه سیزده ساله از سال 1948 به هفتاد سالگی و زمان حالش در کانادا می‌آید. نویسنده با این ترفند علاوه بر تشدید فرم داستانی در کل اثر از ملال در طول داستان هم جلوگیری می‌کند.
نام فلسطین با جنگ و گلوله و فریاد و تلاش برای حفظ خانه و خاک گره خورده است. اخراج از خاک و خانه یک بخش ماجرای زندگی آنهاست؛ اسکان در اردوگاه‌های پناهندگی در چادر با حداقل امکانات در حالی که هیچ یاور و فریادرسی در هیچ جای جهان نداری(یک تنهایی عمیق و بی‌کف و سقف)بخش مهم‌تری از زیست فلسطینی‌هاست.
برای همین نویسنده به واسطه زن بودن، محور داستانش را دقیقاً زندگی در همین شرایط قرار داده است؛ یعنی علاوه بر روایت همه آنچه مسبب رنج، خشم و اندوه است مانند مواجهه با فجایعی مانند کشتار در صبرا و شتیلا، امید مادران برای بازگشت فرزندانی که در جریان اخراج  یا جنگ با متجاوز مفقود شده‌اند؛ اشاره به بخش‌های دیگری از زندگی فلسطینی‌ها مانند غذاها و خوراکی‌های محلی و بومی، ناجی علی کاریکاتوریست معروف، گلدوزی لباس زنان فلسطینی با همه جزئیاتش به آشنا شدن با شکل‌گیری روند منطقی حیات با مختصات آوارگی کمک می‌کند.
 عنصر فرهنگ و هنر در کنار مؤلفه‌های سیاسی و نظامی قرار گرفته است تا با یک زندگی تمام عیار روبه‌رو باشیم. این قدرت زندگی است که در سخت‌ترین و بدترین شرایط هم خودش را با همه جزئیات تحمیل می‌کند. در واقع خلاقیت نویسنده برای پرداخت داستانی همراه با روایتی لطیف و نرم و زنانه به درک رنج ناشی از زندگی در فلسطین اشغالی و اردوگاه‌های پناهندگی یاری‌گر خواننده برای درک درست و جامعی از حیات در بخشی از خاورمیانه است. در کنار همه این موارد باید اضافه کنم هرچند «رقیه» راوی این داستان است، اما نویسنده در همه داستانش مجالی هم برای شخصیت‌های دیگر قصه فراهم می‌کند تا آنها هم حرف بزنند و این راویان متعدد عملاً به چند صدایی و مناظر گوناگون در داستان منجر شده است. در من پناهنده نیستم فقط خانه و سرزمین موضوعیت ندارد بلکه در کنار حفظ آنها، روایت جنگ و تلاش مادران برای حفظ خانواده از فروپاشی، حفظ هویت در میانه پناهندگی، فرهنگ متفاوت و ساختار دنیای جدید جریان جدی و غالب است. مادران حفظ خانواده را برای برگشت و رجعت به خانه‌هایشان می‌خواهند و شاید به همین دلیل باشد که دنیا از منظر رقیه راوی قصه سیاه مطلق نیست.
آنچه جهان و زندگی را نجات می‌دهد امید همه مادران است و در این میانه سهم مادران فلسطینی بیشتر است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و سه
 - شماره هشت هزار و سیصد و سه - ۲۴ مهر ۱۴۰۲