حمله به غزه، فاجعه‌ای برای اسرائیل است

مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه جورج واشنگتن
مترجم: زهره صفاری


ارتش اسرائیل در صبح 13 اکتبر به 1.2 میلیون فلسطینی در شمال غزه 24 ساعت فرصت داد تا قبل از حمله قریب‌الوقوع زمینی، منطقه را ترک کنند. شاید حمله زمینی اسرائیل از همان ساعات ابتدایی شکست محاصره امنیتی نوار غزه توسط حماس، غیرقابل اجتناب به نظر می‌رسید اما واشنگتن حمایت کامل خود را از برنامه اسرائیل اعلام کرد؛ به طوری که بلندترین صدایی که از سوی مقامات سیاسی امریکا به گوش می‌رسید فشار حداکثری بر حماس و حمایت از تل‌آویو بود. آن هم در شرایطی که مقامات امریکایی در این برهه باید عاقلانه‌تر عمل کنند و اسرائیل را از آسیب به خودش نجات دهند. حمله همه‌جانبه به غزه می‌تواند چه از بعد حقوق بشری، چه اخلاقی و چه استراتژیکی فاجعه‌آفرین باشد و در عین حال هسته مرکزی منافع امریکا در خاورمیانه، اوکراین و حتی رقابت آن با چین در ایندوپاسیفیک را به مخاطره اندازد. در واقع در این شرایط اسرائیل باید در مسیری قرار بگیرد که برای تقابل با حماس، از قتل‌عام و آواره کردن شهروندان بیگناه فلسطینی اجتناب کند.
 
دولت بی‌ثبات
حمله حماس پایانی بر توافقات تعریف شده دو دهه اخیر میان اسرائیل و غزه برای حفظ وضع موجود بود. در سال 2005، اسرائیل به صورت یکجانبه باریکه غزه را ترک کرد اما حاضر به پایان دادن به اشغالگری‌اش نشد و همچنان در هوا و مرزها غزه را تحت کنترل کامل داشت. حماس در سال 2006 با پیروزی در انتخاباتی قانونی در باریکه غزه به قدرت رسید و سال 2007 با ناکامی تلاش‌های امریکا برای کنار زدن آنها، قدرت خود را تثبیت کرد. از همان زمان ناآرامی‌ها میان اسرائیل و حماس بیشتر شد. اسرائیل همچنان با محاصره غزه، فشار اقتصادی و حقوق بشری سنگینی به منطقه وارد می‌کرد و همین امر اقتصاد غزه را به بازارهای زیرزمینی و تونل‌ها کشاند. در طول تنش‌های مقطعی میان دو طرف در سال‌های 2008، 2014 و همچنین 2021، اسرائیل با بمباران‌های سنگین در منطقه مرکزی پرجمعیت غزه، علاوه بر تخریب زیرساخت‌ها، جان هزاران غیرنظامی را نیز گرفت و سعی کرد توانایی نظامی حماس را نیز پایین بیاورد اما هیچ یک از این اقدامات نتوانست حتی ذره‌ای در قدرت حماس تأثیر بگذارد. سران اسرائیل تصور می‌کردند این توازن برای آنها تا همیشه ادامه خواهد داشت چرا که تصورشان این بود که حماس از پاسخ‌های نظامی آنها عبرت گرفته است. در واقع تنها زمانی که پیش‌تر ارتش اسرائیل به دردسر افتاده بود سال 2014 بود. با این تصویر آنها با نادیده گرفتن غزه، تمرکزشان را بر بسط شهرک‌سازی‌ها و کنترل کرانه باختری بیشتر کردند. اما حماس در فکر دیگری بود. هر چند که برخی از تحلیلگران تغییر استراتژی آنها را به تأثیر ایران ربط می‌دهند اما واقعیت آن است که حماس دلایل خودش را برای حمله به اسرائیل داشت. اخیراً تنش‌آفرینی نظامی ادامه‌دار اسرائیل و حملات شهرک‌نشینان به فلسطینی‌ها در کرانه باختری، خشم و اعتراضات عمومی را برانگیخت. در همین حال تلاش‌های فراوان امریکا برای تحقق توافق عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان، حماس را در موقعیتی قرار داد تا پیش از تغییر معادلات منطقه‌ای علیه خود، تصمیمی دقیق بگیرد. شاید خروش شهروندان مخالف اصلاحات قضایی نتانیاهو علیه این اقدام نیز سبب شد تا حماس، از شکاف و چنددستگی در اردوی دشمن به‌خوبی استفاده کند.
 
تهدید انتفاضه‌ای سخت‌تر
پاسخ اولیه اسرائیل به حمله حماس با بمبارانی به‌مراتب فراتر از همیشه همراه بود، در عین حال محاصره غزه نیز با قطع آب، غذا و انرژی شرایط را وخیم‌تر کرد. آنها در عین حال ارتش ذخیره را با حدود 300 هزار نیرو به مرزها کشاندند تا برای یک حمله وسیع زمینی آماده شوند. اسرائیل به غیرنظامیان فرصت تخلیه داد، اما عملی کردن این کار برای ساکنان غزه غیرممکن است چراکه آنها نمی‌توانند جایی بروند. بزرگراه‌ها تخریب شده، زیرساختی نیست و حتی برق کافی برای بیمارستان‌ها نیز در منطقه شمالی وجود ندارد. حتی گذرگاه رفح نیز زیر بمباران است و عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر هم استقبالی از پذیرش مهاجران نکرده است. مردم غزه این واقعیات را به‌خوبی می‌دانند و این فراخوان اسرائیل را یک ژست حقوق بشری می‌دانند و معتقدند، هدف اسرائیل تکرار «نکبت» یا فاجعه‌ای دیگر است. ساکنان منطقه باور ندارند -و البته نباید هم داشته باشند- که با کوچ اجباری از غزه، فرصتی برای بازگشت به آنها داده می‌شود. از این جهت اصرار دولت بایدن برای باز کردن کریدور بشردوستانه فرار غیرنظامیان غزه ایده بسیار بدی است. این اقدام هم می‌تواند جمعیت غزه را کاهش دهد و هم موج جدید پناهجویان را ایجاد می‌کند. در عین حال بدون شک کابینه راست افراطی دولت نتانیاهو نقشه راه برای انجام اهدافی مشابه در قدس و کرانه باختری را به دست خواهد آورد.
با این حال حمله به غزه با ابهامات بسیاری همراه است. حماس تا حدودی چنین پاسخی را از سوی اسرائیل پیش‌بینی کرده بود و بدون شک برای مقاومت ادامه‌دار در برابر نفوذ ارتش اسرائیل خود را تجهیز کرده و امیدوار به وارد کردن ضرباتی به پیکره ارتشی است که سال‌هاست چنین تقابلی را تجربه نکرده است. حالا حتی اگر اسرائیل بتواند بر حماس فائق آید، برای حاکمیت در باریکه غزه با چالش جدی روبه‌روست. نسل جوان غزه هرگز ارتش صهیونیست را به عنوان نیروهای آزادیخواه نمی‌پذیرند و در خوشبینانه‌ترین سناریو، یک جو خشن در منطقه ایجاد می‌شود که در پس آن ناکامی تاریخی قرار دارد و مردم چیزی برای از دست دادن ندارند. از سوی دیگر بدترین سناریو این است که این جنگ به غزه خلاصه نشود و حمله به غزه فشارها در کرانه باختری را بیشتر کرده و فلسطینی‌های کرانه باختری نیز به میدان بیایند. گرچه نتانیاهو به‌رغم خشم داخلی از شکست استراتژیک غیرمنتظره کابینه‌اش توانست با رهبر اپوزیسیون‌ها توافق کند اما همچنان ایتامار بن گویر و بزالل اسموتریچ را در کابینه حفظ کرده است. این تصمیم از آن جهت اهمیت دارد که حضور این دو وزیر اسرائیلی در دولت، تنش‌ها در کرانه باختری و قدس را می‌تواند چند برابر کند. هر گونه تنش جدی در کرانه باختری، چه در قالب یک انتفاضه یا اشغال سرزمین‌های بیشتر برای شهرک‌سازی، در سایه ویرانی غزه می‌تواند تبعات وسیعی برای اسرائیل داشته باشد و رؤیای یک دولت اسرائیلی را برایش غیرقابل دسترس‌تر کند.
 
بحرانی فراتر از مرزها
سران عرب همواره براساس منافع ملی و داخلی در وقایع مداخله می‌کنند. بدون شک هیچ کس توقع فداکاری آنها برای فلسطین را ندارد اما در عین حال نمی‌توانند اعتراض و خشم عمومی را نیز کنترل کنند. عربستان می‌تواند عادی‌سازی را به‌خوبی با اسرائیل پیش ببرد و خواست امریکا را محقق کند اما از آنجا که جو عمومی جامعه اعراب نسبت به وقایع فلسطین خشمگین است، این توافق چندان سهل نخواهد بود. اما در عین حال تداوم جنگ می‌تواند گروه‌های بیشتری را به میدان بکشاند. به طور مثال اگر حمله به غزه را خط قرمزی که حزب‌الله را به جنگ وارد کند ندانیم، افزایش تنش‌ها در کرانه باختری و قدس بدون شک این امر را محقق خواهد کرد. امریکا و اسرائیل تلاش دارند از ورود حزب‌الله به جنگ جلوگیری کنند اما تهدیدات حزب‌الله در صورت تداوم تنش‌آفرینی ارتش صهیونیست عملی می‌شود.
در این بین برخی از سیاستمداران اسرائیلی و امریکایی از گسترش جنگ استقبال می‌کنند، اما این بسط یافتن جنگ به سمت خلیج (فارس) می‌تواند ریسک بسیار بالایی داشته باشد چراکه می‌تواند کشتی‌های نفتی را هدف حملات قرار دهد. این شرایط تبعات وقوع این جنگ گسترده را غیرقابل پیش‌بینی می‌کند و جهان به‌سختی خواهد توانست به سمت این بحران برود.
 
تناقض در جرم‌انگاری
عزم اسرائیل برای حمله به غزه با اهداف سیاسی افراطی، حامیان تل‌آویو را به فاجعه‌ای استراتژیک و سیاسی سوق خواهد داد. مسأله اخلاقیات در این میان بشدت پررنگ است و نمی‌توان اسرائیل را به خاطر مجازات جمعی ساکنان غزه، محاصره، بمباران و آوارگی اجباری آنها از جرم جنگی خارج دانست. آنها باید پاسخگو باشند و به قوانین بین‌المللی احترام بگذارند.
گرچه این چهارچوب برای سران اسرائیل چندان اهمیتی ندارد اما می‌تواند چالش استراتژیک مهمی را برای امریکا به عنوان یکی از بزرگ‌ترین اولویت‌هایش ایجاد کند. بسیار دشوار است که امریکا در دفاع از اوکراین در برابر روسیه، دم از استانداردهای بین‌المللی و قوانین جنگی بزند و در مورد غزه، استانداردهای مشابهی را نادیده بگیرد.
دولت بایدن آشکارا حمایت خود را از پاسخ اسرائیل به حماس اعلام کرد، اما حالا زمان آن است که از توان و روابط خود برای پایان جنگی که یک فاجعه مسلم است، بهره‌ بگیرد. موضع فعلی واشنگتن ترغیب اسرائیل به سمت جنگ است و وعده داده که با ایجاد بازدارندگی برای دیگر گروه‌ها، تبعات را برای اسرائیل کاهش دهد، اما امریکا این کار را به قیمت منافع جهانی و منطقه‌ای‌اش انجام خواهد داد. سؤال اینجاست که آیا حمله اسرائیل به غزه با این شدت و حدت رخ خواهد داد؟ بدون شک دولت بایدن برای این انتخاب متأسف خواهد شد.
منبع: Foreign Affairs

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و دو
 - شماره هشت هزار و سیصد و دو - ۲۳ مهر ۱۴۰۲