جغرافیای بدون مرز مقاومت

انقلاب اسلامی را نه بسان یک مقطع تاریخی و سیاسی بلکه باید به مثابه سرمنشأ گفتمان مقاومت در عصر معاصر دانست که با تکیه بر آموزه‌های دین، موضوع مقاومت، نپذیرفتن ظلم و پشتیبانی از حق را نه تنها به عنوان یک ایدئولوژی و راهبرد اساسی برای پیشرفت در برابر دولت‌های استعماری، بلکه نقطه امیدی مهم و کارا تلقی کرد که نقش مهمی در هدایت رهبران ذ‌ی‌نفوذ اسلام و حرکت آنها به سمت گفتمان سیاسی مقاومت در جغرافیای اسلام داشته است. در چنین فضایی نسل جدیدی از رهبران مسلمان ظهور کرده‌اند که از غرب آسیا گرفته تا شمال و غرب آفریقا در حال نقش آفرینی در فراسوی مرزهای جغرافیایی هستند و با ترویج ایده سیاست اسلامی به‌جای بنیادگرایی اسلامی به مقابله با نفوذ تفکر اسلام ستیزی و نظم سرمایه‌داری تک قطبی برخاسته‌اند. زیر سایه چنین مواجهه‌ای است که مسلمانان از بحران هویتی که چندین دهه پیش دامنگیر جهان اسلام شد، عبور کرده‌اند؛ بحرانی که همان زمان امریکایی‌ها و اروپایی‌ها کوشیدند آن را مهار کنند و از بیم هویت‌ها و مبادی جدید، مسلمانان را محصور مرزهای تصنعی خود بسازند.
تحجرمآبی، وابستگی و دامن زدن به تفرقه از جمله آسیب‌هایی بوده که جهان غرب با بهره‌برداری از آنها کوشیده جنبش‌های ضد استعماری را منحرف سازد اما بی‌تردید این تحولات بزرگ سیاسی، اجتماعی متکی به پشتوانه‌های تاریخی و تمدنی و محصول تراکم جریان ساز اسلامی در کشورهای بزرگی همچون ایران بوده است. چنانکه وقوع انقلاب اسلامی در کنار خودآگاهی مسلمانان جهان اسلام، گفتمان مقاومت و همسویی فراسرزمینی را مورد توجه قرار داد و گرایش به آن را شتاب بخشید. چنانکه رهبران سربرآورده در نقاط مختلف جغرافیای اسلام از سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان و شیخ عیسی قاسم، رهبر معنوی شیعیان بحرین گرفته تا شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه در غرب آفریقا به عنوان رهبرانی کاریزما که متأثر از ایدئولوژی انقلاب اسلامی امکان بسیج گسترده مردم، ایجاد حس وفاداری به آرمان مقاومت و بسیج توده‌ها در برابر سیاست‌های استعماری را داشته، درصدد برآمده‌اند تا نسخه برآمده از انقلاب مردم ایران را در جهت پوشش بخشیدن به مبارزه علیه استعمار فزاینده و قدرت بخشیدن به اندیشه سیاسی اسلام به کار گیرند. این چنین بود که پایگاه مبارزاتی این رهبران به مکتب مبارزه با استثمار ملت‌های مستضعف تبدیل شد؛ مکتبی که گرچه ممکن است به تناسب مبارزه با استعمارگران، کارکردی دفاعی نیز پیدا کند اما در بطن خود اهداف نظامی را دنبال نمی‌کند. بلکه یک جریان فراگیر، محبوب با پشتوانه قوی مردمی را شکل داده که مبانی گفتمانی و نگرش سیاسی آن بیشترین تشابه و نزدیکی را با گفتمان مقاومت برخاسته از انقلاب اسلامی ایران دارد.
این در حالی است که متقابلاً نظام سلطه کوشیده تلاش و حرکت اسلامی ذیل روشنگری این رهبران را منزوی سازد یا از میان بردارد. چنان که شیخ عیسی قاسم را در بحرین و شیخ زکزاکی را در نیجریه برای سال‌ها به ‌بند زندان بکشند. با وجود این روند تحولاتی که در جغرافیای اسلام در ضدیت با جهان سلطه جریان دارد از تغییر در نظم حوزه راهبردی آسیای غربی حکایت می‌کند و نشان می‌دهد گفتمان مقاومت اسلامی با جبهه گیری‌ها و اقدامات خود توانسته نظم هژمونیک امنیتی منطقه را متحول سازد. این چنین است که شاخه‌های زیر مجموعه گفتمان مقاومت اسلامی با هدایت رهبران ذی‌نفوذ خود زیر سایه الگوی انقلاب اسلامی به بازتولید قدرت مقاومت در منطقه پرداخته و در نهایت به شکل‌گیری جبهه بندی‌های جدید و لزوم اتخاذ راهبردهایی نوین در قبال این گفتمان فراگیر جهان اسلام انجامیده است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و نود و نه
 - شماره هشت هزار و دویست و نود و نه - ۱۹ مهر ۱۴۰۲