خطر بیخ گوش پایگاههای امریکا در منطقه
سالار نامدار وندایی
کارشناس مسائل امریکا
بعد از عملیات طوفانالاقصی ضربه بزرگی به رژیم صهیونیستی وارد شده و اکنون رژیم در پی این است که پاسخ مناسبی به حماس بدهد. هراس کاخ سفید از این است که پاسخ رژیم با واکنش سایر بخشهای محور مقاومت از جمله حزبالله روبه رو شود. میتوان گفت که امریکا در برهه کنونی تلاش دارد با اعزام نیروها به منطقه، واکنش نتانیاهو را کنترل کند تا ابعاد جنگ فراتر نرود زیرا ممکن است در مقابل، رژیم آسیب بیشتری ببیند. اما مهمترین پیامد این حمایت، پیچیدهتر کردن اوضاع خواهد بود که بهجای کنترل تنش، آتشافروزی و سطح درگیری را افزایش میدهد.
البته میزان تنش جدید به رفتار رژیم بستگی دارد. هماکنون رژیم در سطح رسانه در دو محور فعالیت میکند. اول اینکه خود را قربانی معرفی کرده و مظلومنمایی میکند تا افکارعمومی را منحرف کند. از همینرو است که آنها واقعه را در اشل 11 سپتامبر نامگذاری کرده و از آن بهرهبرداری میکنند. در گام دوم، این عملیات را به بازوهای دیگر نیروهای مقاومت منتسب میکنند. در حال حاضر پاسخ فقط به منطقه نوار غزه محدود شده و اگر فراتر رود قطعاً سایر نیروهای مقاومت بویژه حزبالله نیز وارد گود خواهند شد. حال اگر نیروهای امریکایی به موضوع ورود پیدا کنند این درگیریها میتواند ابعاد منطقهای به خود گرفته و از حالت دوجانبه خارج خواهد شد.
نکته آنجاست که این اقدام امریکا به رویکرد کلی آن که حمایت تام و بیقید و شرط از رژیم است برمیگردد و چندان به احزاب مربوط نمیشود. اما به هر حال دینامیسمهای داخلی امریکا هم بر موضوع تأثیر خواهد گذاشت. اکنون وضعیت رژیم به گونهای است که هر دو حزب امریکا برای حمایت از آن رقابت میکنند تا نظر لابیهای رژیم صهیونیستی را به خود جلب کنند. در حقیقت هر کدام از احزاب که عملکرد بهتر و مناسبتری را در مقابل این واقعه از خود بروز دهد و در مسابقه حمایت از رژیم پیروزشود، از حمایت بیشتر لابیها برخوردار خواهد بود.
بویژه که اکنون ایالاتمتحده در فضای تنگاتنگ رقابتهای انتخاباتی قرار دارد و هر دو حزب میکوشند که بهنحوی با استفاده از ابزارهای قدرتی که در اختیار دارند، حریف را در مخمصه قانونی قرار دهند و گوی سبقت را از آن بربایند. اظهار نظرهای مقامات مختلف از جمله ترامپ دقیقاً همین امر را نشان میدهد.
ورود کمکهای امریکا به خاک رژیم علیرغم تعدیل بودجه حمایتی از اوکراین، ثابت میکند که آنها تحت هر شرایطی، تعهد بیقید و شرط خود را از اسرائیل اجرایی کرده و به هر قیمتی دست از حمایت از آن نمیکشند. این هشدار بایدن که اعلام کرد هیچکس نباید علیه رژیم صهیونیستی وارد معرکه شود هم بر همین موضوع صحه میگذارد. امریکا قصد دارد که کنترل فضا را بهطور منحصر در اختیار گیرد و با پشتیبانی از رژیم و ایجاد فضای مطمئن، زمینه هرگونه حمله و جنایت علیه مردم غزه را فراهم کند. اگر اوضاع به سمتی رود که رژیم صهیونیستی بشدت احساس خطر کند امریکا در چهارچوب کمک بیقید و شرط به تلآویو از همه ظرفیتهای خود از جمله پایگاههای منطقهای استفاده خواهد کرد و در این صورت جنگ حالت منطقهای پیدا میکند. اما در مقابل این مجوزی به نیروهای مقاومت خواهد بود که به تمام پایگاههای امریکا در منطقه حمله کنند و از اینرو، کاخ سفید در برابر تمام نیروها قرار میگیرد که زنگ خطری برای کاخ سفید خواهد بود. در نهایت، چشمانداز حمایت امریکا پیچیدهتر شدن اوضاع و افزایش تنشی است که همواره بخشی از کارنامه مداخله واشنگتن بوده است.
نکته مهم در این بین، چگونگی و سرعت عمل انعکاس رسانهای جبهه مقاومت بعد از پیروزی نظامی است. این روایتگری باید به گونهای طراحی شود که جنگ روانی رژیم علیه مبارزان فلسطینی را مغلوب کرده و تصویری واقعی از خود به نمایش بگذارد. این روایتها نباید اجازه دهد که رسانههای وابسته غربی و صهیونیستی بتوانند جای جلاد و شهید را تعویض کرده و بر افکار عمومی چیره شوند.
زیرا اگر مقاومت در زمینه رسانه و روایتسازی برد را از آن خود کند و چهره واقعی جنایتگرانه و غاصبانه آن را به مردم دنیا عرضه کند، دولتهای حامی رژیم بویژه امریکا در یک هجمه افکارعمومی قرار گرفته و در اجرایی کردن هر گونه بازی و طرحی محدود خواهند شد. بنابراین روایت صحیح آن است که این عملیات یک «پاسخ» به جنایات تاریخی رژیم تفسیر شود نه آنچه در رسانههای وابسته به رژیم «تهاجم» روایت میشود. هرگونه ضعف در رسانه، واکنش رژیم را کمهزینهتر و میدان آن را بازتر میکند و در مقابل روایت درست جبهه مقاومت هزینه را برای رژیم بالا خواهد برد و مجبور میشوند که پاسخ را تعدیل کنند.