«ایران» پاسخ دفتر حسن روحانی به گزارش اخیر خود را بررسی میکند
برای هیچ!
انتشار گزارشی از سوی پایگاه اطلاعرسانی دفتر حسن روحانی تحت عنوان «دیداری که رخ نداد»، پیرامون آخرین سفر وی به نیویورک در مهر 1398 بعد دیگری از عملکرد دولت دوازدهم در سیاست خارجی خالی از تدبیر و فراهم شدن زمینه برای تصویب تحریمهای جدید علیه ایران را روشن ساخت. این گزارش ادعا میکند «روحانی واهمهای از پیامدهای داخلی ملاقات با دونالد ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل نداشت» و او با ادعای ملاحظاتی چون «غیرقابل اعتماد بودن ترامپ» از انجام این کار خودداری کرده است. با این حال گذشت دو سال از کنار رفتن روحانی از مسئولیت اجرایی کشور و ادعاهای مطروحه از سوی او فرصت مناسبی دست داده تا ابعاد پشت پرده «دیداری که رخ نداد» بازخوانی و ارزیابی شود.
مذاکره در موضع ضعف
گفتوگوی مستقیم رؤسای جمهور وقت ایران و امریکا در سال 92 با این توضیح حسن روحانی که «وجدانم راحت بوده و به قولی که به مردم دادهام، پایبند بودم»، از انگاره ذهنی روحانی رمزگشایی میکند؛ انگارهای مبنی بر اینکه برای پایان کشمکش بر سر پرونده هستهای راهی جز کوتاه آمدن و عقبنشینی از مواضع اصولی کشور وجود ندارد و او برای جلوگیری از جنگی ادعایی که دولتمردان او مدام از آن سخن میگفتند، میبایست در زمین دیپلماسی بدیهیترین اصول را زیرپا بگذارد و از هر وسیلهای برای هدف خود توجیه بسازد. گفتوگو در موضع ضعف که با انتقاد گسترده در داخل از جمله «تذکر رهبر انقلاب» مواجه شد، پیامی به طرف مقابل مخابره کرد که دولت مستقر در ایران آماده پذیرش توافقی خواهد بود که طرف امریکایی دیکته کرده باشد.
تکرار یک اشتباه
روحانی مدعی شده 6 سال پس از گفتوگوی تلفنی با «اوباما» و در حالی که ایران در تله برجامی واشنگتن گرفتار شده بود، میتوانست برای خروج از این تله با «ترامپ» دیدار کند؛ این در حالی بود که او بهخوبی به این واقعیت وقوف داشت که بویژه با اوجگیری رابطه بحرانی ایران و امریکا در پی خروج این کشور از برجام، مجوزی برای ملاقات با همتای امریکایی خود نخواهد داشت.
چه تصمیمگیری پیرامون دیدار نمایشی با شخصی چون ترامپ، در سطحی فراتر مطرح بود و روحانی نمیتوانست یک تنه و بنا به نگاه شخصی خود دوشادوش ترامپ مقابل دوربین رسانهها بایستد. رئیسجمهور پیشین در حالی ادعا میکند که در مجمع عمومی سال 98 بابت تکرار این اقدام یعنی گفتوگو با همتای امریکایی خود نگرانی نداشت که وقتی محمدجواد ظریف، وزیر خارجهاش در جریان یکی از سفرهای خود به نیویورک از روحانی میخواهد به درخواست ترامپ برای دیدار با وزیر امور خارجه ایران در کاخ سفید، پاسخ مثبت دهد، رئیسجمهور ترجیح میدهد حتی این درخواست را به تهران هم منتقل نکند و شخصاً این درخواست را رد میکند.
سیاهه پمپئو و دو برابر شدن تحریمها
12 شرطی که دولت «ترامپ» پس از خروج یکجانبهاش برای مذاکره با ایران در سیاههای پیش روی دولت روحانی گذاشت، اگر چه لحن و محتوایش با سابقه نوع هجو و هزلی که در رفتار دولتمردان «ترامپ» ارائه میشد چندان جای تعجب نداشت، اما از نظر سطح منازعه سیاسی که مطرح میکرد قابل تأمل بود و نشأت گرفته از فهمی بود که از نوع مواجهه کماثر دولت روحانی با کارشکنی امریکاییها در اذهان دولتمردان این کشور شکل گرفته بود. چه رویکردی که روحانی تحت لوای «صبر راهبردی» در ماههای پس از خروج ترامپ از برجام در پیش گرفت، نهتنها امریکا را از طرح شروط 12گانه خود پشیمان نکرد که تحریمهای بیشتری را هم پشتوانه آن ساخت. چنانکه در کوتاهمدت شمار تحریمهای قبل از برجام از 802 تحریم به بیش از 1500 تحریم رسید.
حال سؤال اینجاست، روحانی از کدام عقبنشینی ترامپ سخن میگوید و مدعی میشود که او شروط خود را تنها به دو شرط مذاکره درباره «نقش منطقهای ایران» و «فعالیتهای موشکی» تقلیل داده بود؟ به نظر میرسد این ادعای روحانی اشاره به طرح «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه دارد که یک سال پس از خروج امریکا از برجام طرحی را در 4 بند تهیه کرد و کوشید آن را مبنای مذاکره «روحانی» و «ترامپ» قرار دهد. 2 بند از این طرح 4 مادهای به «نقش منطقهای» و «فعالیتهای موشکی» اختصاص داشت اما امریکا حاضر نشد با وجود موافقت دولت دوازدهم برای مذاکره درباره همین موارد که جزو خطوط قرمز جمهوری اسلامی محسوب میشد، از شروط خود عقب بنشیند.«مایک پمپئو» در کتابی تحت عنوان «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای امریکایی که عاشقش هستم» به این موضوع اشاره میکند و میگوید: «مکرون فکر میکرد میتواند رئیسجمهور را متقاعد کند این معامله را بپذیرد. اما نقشه مکرون در هر حال محکوم به شکست بود. ترامپ عمیقاً ماهیت رژیم ایران را میشناخت و حتی یک بار هم اشارهای به پذیرش پیشنهاد ناقص مکرون نکرد. من و رئیسجمهور هر دو میدانستیم که بازگرداندن تحریمها پس از برداشتن آنها سخت است. تحریمها اهرم بیاندازه قدرتمندی در دست ما علیه ایرانیها بودند. نمیتوانستیم کوتاه بیاییم.»
مذاکرات روحانی-بایدن
فارغ از آنکه شکلگیری زمینه مذاکرات احیای برجام ممکن نشد مگر زیر سایه قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و متغیرهای اثرگذار در مواجهه میدانی از جمله در سوریه، رویکردی که روحانی در واکنش به وعدههای موهوم «بایدن» برای بازگشت به برجام در پیش گرفت، چیزی جز همان بیراههای نبود که پیشتر در روند دستیابی به این توافق پیموده بود. روحانی بعدها و پس از پایان دوره مسئولیتش ادعا کرد: «کشورهای طرف توافق در اسفند ۹۹، حتی شروط ما برای رفع برخی تحریمهای غیرهستهای را هم پذیرفته بودند، اما مصوبه مجلس جلوی احیای برجام را گرفت.»
این سخن به پیشنویس ششمین و آخرین دور مذاکره احیای برجام در خردادماه 1400 در پایان دولت دوازدهم اشاره میکرد و روحانی ترجیح داد این واقعیت را نگوید که چرا بنا به ادعای او فرصت توافق دوباره از دیپلماتهایش گرفته شد؛ پیشنویس مورد اشاره متضمن موافقت تهران با دو شرط اصلی یعنی مذاکره درباره «نقش منطقهای» و «فعالیتهای موشکی» بود. پیوستهای موشکی و تسلیحاتی که پیشتر نیز در جریان امضای برجام به گفته «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه، مقامهای ایرانی داوطلبانه آن را پذیرفته بودند و این در حالی بود که اگر تیم ظریف با پذیرش این دو شرط مخالفت میکرد، مسکو و پکن هم با آن همراهی میکردند.
بنابراین روحانی در حالی یکطرفه به بازگویی پشت پرده وقایع برجامی در اواخر عمر دولتش پرداخته و خود را در مقام قهرمان ملی! نشانده که آماده بود برای تحقق «عقل برجامی» خود، فداکاری کند که هرگز در دفاع تمامعیار خود از نتیجه قبلی کمترین اشارهای به پذیرش غیر منطقی «مکانیسم ماشه» نکرد؛ سازکاری که تهدیدی دائمی و یکطرفه را در بالای سر برجام قرار داد تا غرب همچنان از آن به عنوان حربهای برای تداوم سیاستهای زورگویانهاش بهره ببرد.