نگرانی غربی ها از قدرت اعضای بریکس

جنگ سرد جدید در راه است

مارک لئونارد، مدیر دپارتمان روابط بین‌الملل در «شورای اروپا»
مترجم: وصال روحانی
جو بایدن، رئیس‌جمهور امریکا ماه گذشته رهبران ژاپن و کره جنوبی را به کمپ‌دیوید آورد تا با آنها درباره راه‌های مهار سلسله کودتاهایی که اخیراً در سطح قاره آفریقا روی داده و به‌زعم وی کار روس‌ها است، مشورت کند. همزمان با این نشست، سران کشورهای عضو نهاد بریکس در ژوهانسبورگ پایتخت آفریقای جنوبی گرد آمدند و یکی از مباحث مهم‌شان حاکمیت بیش از حد غرب بر بنیادهای بین‌المللی پس از اتمام جنگ جهانی دوم و لزوم کنار گذاشته شدن این روند بود. این دو نشست همزمان، باعث شد تاریخ‌نگاران و ناظران مسن به یاد ایام جنگ سرد بیفتند و به این نتیجه برسند که مدل جدیدی از آن در دست تکوین قرار گرفته است. با این حال برخی ملاحظات در این خصوص قابل توجه است.رقیب اصلی و بزرگ کنونی امریکا و بواقع کل غر‌ب، نه روسیه بلکه چین است و هرطور که به بریکس نگاه و آن را هویت‌شناسی کنیم، یک نهاد کاملاً شرقی و عضوی از پیمان ورشو نیست. با این ‌همه چون جهان کنونی پای در یک دوره عدم اطمینان تازه گذاشته، باور خیلی‌ها این است که دوره جدید جنگ سرد از راه رسیده و از آنجا که نا‌آرامی‌های نگران‌کننده در خاورمیانه، کشورهای اخیراً کودتازده آفریقا و حتی در سطح «قدرت»های اروپایی مانند فرانسه و انگلیس بالا گرفته، متخصصان سیاست بین‌الملل بیم آن دارند که حتی اگر مدل و شکل جنگ سردی که در راه است، با نمونه‌های قبلی متفاوت باشد ولی در وقوع چنین فرایندی شکی وجود ندارد.
 
مدرن‌سازی در مدل‌های قدیمی
جنگ سرد قبلی که یک طرف آن امریکا بود و قطب دیگر آن اتحاد جماهیر شوروی (که در سال 1991 تجزیه و به 15 کشور مستقل تبدیل شد)، بسیار طولانی از آب درآمد. این جنگ بیش از آنکه نماد آشکار نظامی داشته باشد، رنگ و بوی عقیدتی داشت و کاپیتالیسم امریکا و کمونیسم شوروی دائماً می‌کوشیدند ریشه‌های پوسیده طرف مقابل را آشکار و پیروان یکدیگر را جذب خویش کنند. کار به جایی کشید که اکثر کشورها نمی‌توانستند پای خود را از این جدل نحس بیرون بکشند و مجبور می‌شدند سمپاد و پیرو یکی از دو سوی ماجرا شوند.امریکا اینک (در فاصله‌ای اندک تا شروع سال 2024) گمان می‌کند، فرایند مشابهی در بطن جنگ سرد جدیدی که ظاهراً در راه است، شکل خواهد گرفت. کاخ سفید اگرچه مدل‌های قدیمی را در ذهن دارد، برخی مدرن‌سازی‌های عقیدتی را هم ضمیمه این روند کرده و بخصوص وجوه اقتصادی این جنگ جدید بسیار بها می‌دهد، زیرا دلمشغولی بزرگ جهانیان در حال حاضر فشارهای مالی و گرانی‌های فزاینده ارزاق عمومی و حامل‌های انرژی است و هر کس در این زمینه‌های حساس قدری تلطیف فراهم آورد، می‌تواند به کشاندن کشورهای فزون‌تری به کمپ خود امیدوارانه بنگرد و به بردن این بازی خطیر امیدوارتر شود. در این میانه چین قصد دارد با ارائه آلترناتیوهایی برای بنیادهای غرب‌گرایانه‌ای همچون «گروه هفت» و صندوق بین‌المللی پول، کشورهای بیشتری از بلوک شرق را به سمت خود بکشاند. در عین حال چین اعتقاد دارد هرگونه استقلال عمل و رهایی از وابستگی‌ها نمی‌تواند با همان آیین‌هایی حاصل آید که جنگ سرد قبلی را پایه‌گذاری کرد و آن را از اوایل دهه 1950 تا اواخر دهه 1980 استمرار بخشید.
 
چین داعیه دار ابرقدرتی
چین که از طرفداران لزوم تشکیل یک جهان چندقطبی است، می‌داند که وسیله و لازمه نخست رسیدن به چنین جهانی پایان دادن به جهان دوقطبی 70 سال اخیر است. البته به‌نظر می‌رسد، چنین خواسته‌ای تحقق یافته زیرا نه امریکا متحدان سابقش را حفظ کرده و نه روسیه پس‌از جنگ اوکراین چنان قدرتی را دارد که دیگران را وادار به تأسی تام و تمام از خود سازد. چین اینک یکی از قدرت‌های اصلی جهان چندقطبی تازه شکل گرفته‌ای است که منشورهای کاری آن با قواعد رایج در جنگ سرد اول تفاوت‌های عظیمی دارد. مخالفان چین ادعا می‌کنند، این کشور با تشدید تفاوت‌های سیاسی و عقیدتی در کشورهایی که پیش‌تر یا عضو بلوک شرق بودند یا حاضر در بلوک غرب، جایگاه هر دو کشور روسیه و امریکا را متزلزل‌تر از هر زمانی کرده و حتی اگر چنین نباشد، امریکا و روسیه به‌رغم باقی ماندن به عنوان قطب‌های حاضر جنگ سرد تازه، هرگز از قدرت و نفوذی بهره نمی‌برند که پیش‌تر داشتند.
 
الگویی که پررنگ‌تر می‌شود
اتفاق‌ها و گرایش‌های مشاهده شده در جریان اجلاس اخیر کمپ‌دیوید نشان داد، اکثر کشورها بدون تأثیرپذیری آشکار از امریکا یا روسیه فقط در پی دستیابی به اهداف خود هستند. سران کره جنوبی در این اجلاس در درجه اول کوشیدند ضمانت‌نامه‌هایی به‌دست آورند که آنها را در عقب راندن همسایه و مخالف سرسخت سالیان طولانی‌شان یعنی کره شمالی همراهی و تقویت کنند. ژاپن بی‌توجه به جنگ طولانی نه چندان نظامی رایج در قلمرو کره در پی سازکارهایی می‌گشت که تایوان را در نبرد بی‌سرانجام اقتصادی و سیاسی‌اش با چین تقویت کند، زیرا اگر دولت پکن تایوان را با همان شدتی که در سال‌های اخیر مشاهده شده، سرکوب اجتماعی و عقیدتی کند، چین بازارهای جهانی را بیش از پیش از دست تایوان و سایر ممالک غربی بیرون می‌کشد و در این صورت عرصه بر ژاپن هم که با چینی‌ها رقابت دارد، تنگ می‌شود و الگوی اقتصادی چین که جهان را درنوردیده، پررنگ‌تر می‌گردد.
فروریختن واپسین پایگاه مهم غربی‌ها در آفریقا
روسیه متهم ردیف اول در طراحی و اجرای کودتاهایی است که در سه ماه گذشته در کشورهای آفریقایی بورکینا فاسو، گینه و مالی رخ داده و نیروهای راست‌گرا در آن از صحنه خارج شده‌اند و به همین سبب جو بایدن و شرکای غربی‌اش به دولت نیجر به عنوان یکی از واپسین پایگاه‌های طرفدار خود می‌نگریستند و تلاش در حفظ و تقویت آن داشتند. آنها مدعی هستند، هر چند یوگنی پریگوژین، رهبر گروه نظامی و روسی و تقریباً مستقل واگنر پس از پشت کردن به ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در یک سانحه سقوط هواپیما کشته شد اما گروه وی هنوز فعال است و در تدوین کودتاهای اخیر در آفریقا شریک بوده و اگر این قصه در نیجر هم تکرار می‌شد، ضررهای وارده به «قدرت»های غربی غیر‌قابل محاسبه می‌شد و بخصوص امریکا و فرانسه از هر ابزار در دسترس در راه حفظ این جایگاه لرزان سود می‌جستند. حالا که آن جایگاه هم از بین رفته و نظامیان نیجر با کودتایی موفق زمام امور در این کشور را در دست گرفته‌اند، نه تنها غرب در آفریقا بی‌پناه‌تر از هر زمانی شده، بلکه امریکا و فرانسه هم بر سر نحوه برخورد با این کودتا و کنار آمدن یا نیامدن با رهبران تازه‌اش به اختلاف نظر خورده‌اند و به دنبال آن همان طور که هفته پیش دیدیم، مجبور به خروج از این کشور شدند. سران نظامی نیجر هم از باقی‌مانده گروه واگنر درخواست کرده‌اند در عملیات غرب‌زدایی در سطح این کشور دست‌شان را بگیرند؛ چیزی که برای امریکا یک عقبگرد بزرگ و تازه به حساب می‌آید.
 
حالا که «بریکس» قدرت گرفته است
شکست بزرگ دیگر امریکا در عرصه‌های بین‌المللی و در زمانه‌ای که مدل‌های جدیدی از یارگیری و شریک‌یابی در هر دو بلوک شرق و غرب مشاهده می‌شود، پس از تقویت اخیر سازمان بریکس شکل گرفته است.
عضویت شش کشور تازه در این نهاد شامل آرژانتین، اتیوپی، امارات، عربستان سعودی، مصر و البته ایران، این سازمان را که می‌کوشد منادی عدالت‌طلبی در جهان باشد به جایگاه رفیع‌تر و مهم‌تری در صحنه‌های بین‌الملل نائل کرده است و بدیهی است که چین بیش از هر یک از «قدرت»های حاضر در یک جهان چندقطبی تازه، به این سازمان نزدیک و همچون یک شریک همفکر و قدرتمند برای آن است. اثر سریع عضویت در این نهاد، تشدید استقلال عمل کشورها و پیش‌رو داشتن راه‌هایی عدالت‌آمیز برای طراحی نحوه زندگی سیاسی و اقتصادی هر مملکتی است. خودخواهی‌های پایان‌ناپذیر امریکا که هنوز هم می‌کوشد دولت‌های دست‌نشانده خود را در اینجا و آنجای جهان سر کار بیاورد و کم‌شدن آشکار وجهه روس‌ها پس از ورود تأسف‌آور ارتش‌شان به خاک اوکراین به قصد تسخیر این کشور، سند روشن تازه‌ای در این خصوص است که اگر جنگ سرد تازه‌ای در حال شکل‌گیری باشد، با جنگ سرد تلخ سابق امریکا و شوروی تفاوت‌های عظیمی دارد. شاید هم پایه‌گذار اصلی این جنگ، عنصر تفرق‌گرایی و تکیه بر هماوردی‌های سیاسی و عقیدتی باشد که جهان کنونی را آشفته‌تر از هر زمانی کرده اما هر دلیل و رویکردی را که بر این قضیه قائل باشیم، در این شکی نیست که کشورهای استقلال‌خواه دائماً رو به تزاید هستند و دیگر کسی حاضر نیست متحد صرف امریکا و «قدرت»های غربی‌ای باشد که ثابت کرده‌اند برای آنها منافع خودشان در رأس امور قرار دارد و منفعت سایر ممالک معمولاً از محاسبات‌شان خارج است.
 منبع:
 The Australian Strategic Policy Institute

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و نود و سه
 - شماره هشت هزار و دویست و نود و سه - ۱۲ مهر ۱۴۰۲