الگوی بازنمایی انسان دفاع مقدس با عبور از رویکرد ژانر جنگی و تاریخی در فیلم‌های ایرانی توسعه داده شده است

ایران به روایت انسان دفاع مقدس

فاطمه  ترکاشوند
خبرنگار

دو ژانر تاریخی و اکشن جنگی، زیرساخت و چهارچوب رویکرد فیلم‌های دفاع مقدس را چه در حوزه سینما و چه در تولیدات نمایشی تلویزیون در تمام طول چهار دهه انقلاب اسلامی به خود اختصاص داده‌اند. این درحالی است که هم تجربه داخلی و هم تجربه خارجی نشان داده است مخاطب علاقه دارد که تداوم آدم‌های جنگ را در زندگی روزمره و در کنار خود ببیند و لمس کند و اتفاقاً اساسی‌ترین چالش‌ها چه در شرح تفاوت انسان دفاع مقدس با انسان جنگ‌های سده اخیر غرب و چه در نسبت انسان دفاع مقدس با جامعه پیرامونش، در همین جا مطرح می‌شوند. اما تلویزیون که با مخاطب عام سروکار دارد و وجوه اجتماعی و فرهنگی دفاع مقدس را باید پیش و بیش از سایر وجوه آن مورد توجه قرار دهد، چه سهمی در توسعه این رویکرد داشته است؟

«جز درباره بسیجی‌ها فیلم نساختن» چگونه است؟
وقتی ابراهیم حاتمی‌کیا فیلم «دعوت» را ساخت بخشی از انتقادات معطوف به عبور این فیلمساز برجسته دفاع مقدس از ساخت فیلم‌های جنگی بود. بسیاری تلاش می‌کردند با یادآوری جملات شهید مرتضی آوینی به حاتمی‌کیا، او را نسبت به عواقب این عبور انذار دهند؛ جملاتی که نه تنها روی دوش مخاطب خاص آنها مسئولیتی سنگین می‌گذاشتند بلکه انگار از نقطه‌ای دوردست صدای اثرگذاری عواطف همه جامعه ایران را تحریک می‌کرد چنان که خود آوینی هم با اطلاع از این موضوع نوشته بود: «بگذار بگویند فلانی رمانتیک می‌نویسد اما من اگر بخواهم در بند این حرف‌ها باشم دیگر نمی‌دانم عاشق بسیجی‌ها بمانم»! و بعد ادامه می‌داد: «اما تو ابراهیم جان، بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسیجی‌ها فیلم مساز و هرگاه خسته شدی این شعرگونه را که یک جانباز برایت نوشته است بخوان؛ ای بلبل عاشق، جز برای گل‌ها مخوان!»
اما آیا پرداختن به انسان دفاع مقدس جز در چهارچوب ژانر جنگی و تاریخی ممکن نبود؟ دست‌کم تجربه‌های موفقی نظیر «آژانس شیشه‌ای» و «از کرخه تا راین» خلاف این مسأله را اثبات می‌کردند و این صدا در فیلمسازی ایران طنین می‌انداخت که زیست آدم‌های جنگ پس از بازگشت، موضوعی به مراتب مهم‌تر و راهبردی‌تر از پرداخت تاریخی و اکشن به دفاع مقدس است.

خوانش انتقادی آدم‌های دفاع مقدس، چه الگویی ساخته است؟
رسول ملاقلی‌پور در این رویکرد حتی صاحب خوانشی به مراتب انتقادی‌تر نسبت به آدم‌های جنگ محسوب می‌شد. اگر حاتمی‌کیا، جامعه و زمامداران و مسئولان دولتی را به نفع آدم‌های دفاع مقدس به باد انتقاد می‌گرفت. ملاقلی‌پور به خصوص در آثار متأخرش چون «قارچ سمی» و «مزرعه پدری» به سراغ نقد خود این آدم‌ها و جذب‌شدن‌شان در زندگی پس از جنگ می‌رفت. این خوانش‌های انتقادی بعدها توسط سایر فیلمسازان جوان‌تر نظیر سامان سالور در «سیزده59»، مسعود ده‌نمکی در «اخراجی‌ها 2 و 3»، محمدحسین مهدویان در «درخت گردو» و نرگس آبیار در «شیار143» و برخی دیگر ادامه پیدا کرد و توسعه داده شد و به نقطه‌ای رسید که دیگر می‌شد شخصیت‌های ثابتی را در این دست روایت‌ها سراغ گرفت.
در فیلم‌های حاتمی‌کیا انسان دفاع مقدس در برابر بدمن‌هایی قرار می‌گرفت که یا رضا کیانیان در آژانس شیشه‌ای نماینده سیستم سیاسی بودند یا گروه‌های اجتماعی را نمایندگی می‌کردند یا مانند صادق صفایی در «از کرخه تا راین» به علت ازخودبریدگی و خستگی از فشارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به عنوان طیفی از رزمندگان پس از جنگ مقابل قهرمان قصه قرار می‌گرفتند. اما رزمندگان تغییر جهت‌داده هم کاراکترهای دیگر فیلم‌هایی بودند که تلاش می‌کردند تداوم جهان دفاع مقدس را در زندگی روزمره ایرانی‌ها نشان دهند. این کاراکترها هرچند بسیار کم تکرار شدند و برای حفظ احترام رزمندگان دفاع مقدس اغلب تنها با اشاراتی در روایت‌ها مورد نقد قرار می‌گرفتند، خود ضدقهرمان‌های قصه‌هایشان بودند.

مقایسه بازنمایی وِتِران‌های جنگ ویتنام با آدم‌های دفاع مقدس چه می‌گوید؟
بر این اساس سینمای دفاع مقدس موفق شد الگوهای روشنی را برای پرداختن به انسان دفاع مقدس در میان سایر گروه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه روز ایرانی توسعه دهد. در سینمای امریکا هم به خصوص در فیلم‌های ساخته‌شده پس از جنگ ویتنام، این الگوها شناخته و توسعه داده شد. فیلم‌های مهمی نظیر «متولد چهارم جولای» اثر الیور استون و «اینک آخر الزمان» ساخته فرانسیس فوردکاپولا به وتران‌ها یا همان کهنه‌سربازان بازگشته از این جنگ و چالش‌هایشان برای تطابق با وضعیت اجتماعی می‌پرداختند که در دوره خود مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند.
یک تحلیل تطبیقی میان بازنمایی رزمندگان بازگشته از دفاع مقدس در نسبت با اجتماع و سیاست ایران در فیلم‌های دفاع مقدس با بازنمایی وتران‌های جنگ ویتنام در نسبت با جامعه و سیاست امریکا در فیلم‌های امریکایی می‌تواند به راحتی نشان دهد که جهان این دو انسان اعم از افکار، عقاید، آرمان‌ها و حاصلی که از حضور در جنگ پیدا کرده‌اند تا چه اندازه متفاوت است و این مقایسه چقدر قادر است گنجینه جامعه برآمده از هشت سال جنگ تحمیلی عراق با ایران را برای مردم ایران و حتی سایر جهان، بگشاید.

سریال‌های تلویزیونی برای توسعه الگوی انسان دفاع مقدس چه کرده‌اند؟
در این میان، تلویزیون هم نقشی مهم و حیاتی در پرداختن به این انسان داشته است. ساخت فیلم‌های اکشن جنگی، عموماً به علت پروداکشن سنگین، محدودیت‌های مالی و لجستیکی زیادی برای سازندگان ایجاد می‌کند و اگر این تولیدات سریالی باشند به طریق اولی، دشوارتر هم خواهند بود. با این حال تلویزیون هم در برخی آثار الف ویژه مانند سریال «کیمیا» و «در چشم باد» و آثار دیگری چون «لحظه گرگ و میش» روی ساخت سریال‌های جنگی سرمایه‌گذاری کرده و در عین حال با ادامه دادن روایت آدم‌های جنگ در فصل‌های دوم و سوم این سریال‌ها، تلاش کرده تا نقشی در توسعه این الگوی «انسان‌های دفاع مقدس در زیست روزمره و در میان اجتماع مردم عادی» داشته باشد؛ سریال‌هایی که با استقبال مخاطبان هم همراه شدند و حالا چندین سال است که بازپخش آنها همچنان جزو آثار تماشایی و پرمخاطب باقی مانده است.
اما مسأله اینجاست که نه جامعه از حرکت ایستاده و نه دفاع مقدس و آدم‌هایشان تمام شده‌اند. امروز بن‌مایه و چهره چالش‌های جامعه ایران از چالش‌های دهه هفتاد، هشتاد و نود عبور کرده است و خوانش مجدد انسان‌های دفاع مقدس در نسبت با این اجتماع، سیاست و فرهنگ حتماً می‌تواند دستاوردهای تازه‌ای برای فیلمسازی کشور از یک سو و جامعه ایران از سوی دیگر داشته باشد. هرچند که آثاری نظیر «بادیگارد» و «غریب» نشان دادند که حتی آثاری در ژانر جنگی و تاریخی هم می‌توانند دستاوردهای ضمنی روشنی برای جامعه روز ایران در حوزه سیاست و فرهنگ داشته باشند، اما عبور از این دو ژانر به سمت درام‌های انسانی با حضور کنشگرانه انسان‌های دفاع مقدس حتماً می‌تواند گام مثبتی به سمت بازگشایی مجدد گنجینه دفاع مقدس برای جامعه امروز باشد.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و هشت
 - شماره هشت هزار و دویست و هشتاد و هشت - ۰۵ مهر ۱۴۰۲