نگونبختیهای نظامی امریکا تازه آغاز شده است
بحران در پنتاگون
مایکل. ا. میلتون، کارشناس نظامی-سیاسی
مترجم: وصال روحانی
در گذشته ارتش امریکا به این میبالید برای اصولی مبارزه میکند که به ادعای کاخ سفید برای حفظ انسانیت و عدالت در سطح جهان الزامی است اما اکنون در طلیعه پاییز 2023 شکی باقی نمانده که اثری از انسانیت در اقدامات لشکر نظامی فاقد رسالت امریکا نیست.
زمانی دور، ژنرال جورج مارشال، رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا در سالهای بین جنگ جهانی اول و دوم، درباره اینکه هر سرباز باید برای چه چیزی بجنگد و هدفش چه باشد، گفته بود: «آنچه یک سرباز را شکل و کار او را قوام میدهد، مبارزه برای برقراری امنیت و عدالت است. وی باید روح و قلبش را نثار این راه سخت کند. در جریان مبارزات بزرگ همین عناصر است که یک سرباز و در گسترهای وسیعتر ارتش یک کشور پیروز میشود. آنجا که لشکری یکدست برای رهایی یافتن از شر بدخواهان دست به فداکاریهای بزرگ میزند.»
متلاشی شده از درون
از حرفهای ژنرال مارشال مدت زیادی نگذشت که ورشکستگی رفتاری دولت امریکا و شکستن آشکار اتحاد بین نظامیان اعزامی این کشور به جنگ ویتنام نشان داد ادعاهای این نظامی پیر چیزی جز مشتی شعار «تاریخ مصرف گذشته» نبوده است. نظامیان امریکایی حاضر در این نبرد نابرابر بهسرعت دریافتند که اولاً مردم ویتنام خواستهای جز استقلال و زندگی در آرامش ندارند و ثانیاً ارتش این کشور به این علت به روی نظامیان امریکایی آتش گشوده که چارهای جز این واکنش نداشته وگرنه خاک عزیزتر از جانش را به امریکاییها واگذار میکرد که بیگمان بزرگترین عنصر برهم زننده آرامش در سطح دنیا از زمان جنگ جهانی دوم بوده است. امروز که امریکا ورشکستگیهای رفتاری و شکستهای نظامی دیگری را در کشورهایی مانند کوبا، نیکاراگوئه، السالوادور و البته عراق و افغانستان تجربه کرده، بیش از پیش ثابت شده که چیزی به نام روح و اصالت و خلوص در میان نظامیان امریکا وجود خارجی ندارد و اگرچه این خصلتها در گذشته هم وجود نداشت ولی حالا وجهه فاقد آرمان ارتش امریکا از هر زمانه دیگری بیشتر شده است.
کافی است نحوه فرار خفتبار نظامیان امریکایی از کابل، پایتخت افغانستان را که دو سال پیش روی داد و این کشور را مجدداً به دست نیروهای داخلی (طالبان) سپرد، به یاد بیاورید که مدتها نقل محافل بود. نظامیان آویزان شده به هواپیماهای کوچک و هلیکوپترهای نظامی و همراهان افغانیشان که در زمان حضور ارتش متجاوز امریکا در افغانستان با خیانت به کشورشان به آنها خدمت میکردند، ماندگارترین خاطرات تلخ آن حضور و نشانگر فروپاشی درونی ماشین نظامیای بود که امریکا و متحدانش ادعای آهنین بودن آن را داشتند اما به واقع از درون پوسیده و متلاشی شده است.
نمیدانم با چه کسانی میجنگم
نظامیان امریکایی حالا از هر جهت فاقد هویت و اعتماد بهنفساند و به هر جا که گسیل میشوند، ابتدا از خود میپرسند آیا برای مبارزه با مردم کشوری که دولت امریکا با انواع بهانههای واهی آنها را به آنجا فرستاده است، دلیل کافی دارند؟ آنان حتی وقتی با بهانه بهظاهر موجه مبارزه با داعش در خیابانهای بغداد و برهوتهای اطراف گشتزنی میکردند، هم توان غلبه نظامی بر تروریستهای این سازمان جهنمی را نداشتند و هم با این اتهام درست مواجه بودند که داعش زاییده اعمال دولت خود آنها بوده و درنتیجه هیچ کس مبارزه نهچندان جدی آنها را با داعشیها جدی نمیگیرد. یکی از نظامیان امریکایی مستقر در بغداد در آن روزها به «ایوینینگ استاندارد» روزنامه پرتیراژ چاپ لندن گفت: «من نمیدانم اینجا با چه کسانی میجنگم و این آدمها برحقاند یا ناحق. اگر بجنگم آیا مرتکب جنایت نشدهام و چنانچه تیراندازی نکنم، آیا به کشورم خیانت نکردهام؟ افکار من مغشوش و وجودم سرشار از تضاد است.»
توحش عمومی میآید؟!
ژنرالهای امریکایی همواره کوشیدهاند در مواجهه با این تردیدها با دادن شعارهای ملی-میهنی خون نظامیان تحت فرماندهی خود را بهجوش درآورند و از این طریق آنها را به انجام برنامههای نظامی مورد نظر خود و کشتار مخالفان تشویق کرده و هر فرد متمردی را بلافاصله حذف و به واشنگتن دپیورت میکنند. با این حال کم و کمتر شدن دائمی نیروهای مسلح امریکایی در اقصی نقاط جهان به این معنا است که پنتاگون هم فهمیده عصر زورگویی آشکار نظامی و رسیدن به اهداف سیاسی از طریق تحت منگنه قرار دادن ملتهای مختلف، گذشته و فعلاً باید آهسته آمد و آهسته رفت و تدارکات نظامی و نظامیان وابسته را در سایه قرار داد و به سایر دیپلماسیهای موجود برای رسیدن به اهداف مورد نظر روی آورد. کار امریکاییها به قدری خراب و سخت شده که برای متقاعد کردن نظامیان خود برای انجام وظایف نظامیشان نه از «منافع امریکا» بلکه «مصالحغرب» نام میبرند و برای تهییج نیروهای مسلح پیوسته به آنها هشدار میدهند که اگر نجنبند، تروریستهای چندملیتی کل جامعه غرب را ساقط کرده و توحش را بر دنیا حاکم خواهند کرد.
سرباز عراقی: به پسرانم هشدار دادهام
اما نگونبختیهای نظامی امریکا با ادعایی واهی از این دست هم رفع و حل نشده است و در تأیید این گزاره یک سرباز عراقی مستقر در شهر بصره میگوید: «ژنرالهای امریکایی به هیچ چیز و حتی خدا و مذهب اعتقاد ندارند و اگر در گفتوگو با نظامیان کشورشان مکرراً به مسائل مذهبی و باورهای ایمانی اشاره میکنند، برای فریفتن آنها و تشویقشان به اجرای عملیات نظامی گسترده و تخریب تأسیسات عراق و تصاحب ذخایر ماست. ولی ما از حالا حتی به پسران 10-12 ساله خود هشدار دادهایم که وقتی سلاح به دست گرفتند و مقابل این اشغالگران ایستادند، از تمام توان و امکانات خود بهره گیرند و دشمن را بیرون برانند تا منطقه از این پس در آرامش نسبی روزگار بگذراند و نظامیان بیهویت امریکایی که هنوز هم تعدادی از آنها در بعضی پایگاههای پنهانی کشورشان در خاورمیانه حاضرند و توطئه و قتل میکنند، مثل همگنان خود که دو سال پیش گریختند، چارهای جز فرار مذبوحانه نداشته باشند.»
سختیهای عصر سایبری
زرادخانه نظامی امریکا حتی داخل خاک خود نیز مشکلات بزرگی دارد و پیش از آن که پای به خارج بگذارد و در سایر کشورها با مقاومتهای عظیم مردمی مواجه و کمی تا قسمتی عقیم شود، باید به مقولههایی مانند لزوم مدرنسازی ارتش، وارد کردن آن به عصر پستمدرن و تجهیز تمامی اقشار ارتش به پیشرفتهترین نرمافزارها بپردازد و این ممکن نمیشود مگر با یک بازسازی کلی و فروپاشی بافت سنتی لشکرهای خاکی، آبی و هوایی و از نو ساختن آنها با ادوات عصر اینترنت و فضا. بخشی از این بازسازیها البته انجام شده اما قسمتی از بافت فرسوده قبلی ارتش هنوز پابرجاست و این پروسه زمانبرتر از آن است که حتی تا سال 2025 کامل شود. پنتاگون میداند تا زمانی که روند مدرن و به غایت هوشمند کردن مکانیسمهای جنگی امریکا تکمیل و فرایندهای مرتبط با آن اجرایی نشود، ورودی موفقیتآمیز به صحنه جنگهای گرم و سرد در عصر پستمدرن و ورطههای دهه 2030 برای کاخ سفید امکانپذیر نخواهد بود. شاید این مشکل روزی حل شود اما حتی در آن روز هم ماشین جنگی امریکا برای غلبه بر کشورهای آزاده و ملتهای بیدار شده مشکل خواهد داشت و در عصر موسوم به سایبری هم با محنتهای فراوانی روبهرو خواهد شد که جز فرسایشی هر چه فزونتر ثمری برایش نخواهد داشت.
منبع: The American Spectator