همسرکشی به خاطر مالکیت خانه 50 متری
گروه حوادث - مرضیه همایونی/ مرد میانسال که بر سر مالکیت خانه 50 متری با همسرش اختلاف داشت، هنگامی که قصد رفتن نزد مشاور خانواده را داشتند با چاقو همسرش را به قتل رساند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 6 بعد از ظهر دوشنبه 20 شهریور مأموران کلانتری 132 نبرد، در تماس با بازپرس امیرحسین علیمردان از قتل زن میانسالی در پارکینگ خانهاش خبر دادند.
به دنبال این گزارش، بازپرس کشیک قتل تهران به همراه تیم بررسی صحنه جرم، راهی محل شدند. جسد زن میانسال در حالی که با ضربه چاقو به قتل رسیده بود در پارکینگ مجتمع مسکونی قرار داشت. شوهر مقتول که عامل این جنایت بود در چند قدمی او ایستاده و ابراز ناراحتی و پشیمانی میکرد.
مرد 52 ساله در تحقیقات اولیه به قتل ناخواسته همسرش اعتراف کرد. به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چطور با همسرت آشنا شدی؟
23 سال قبل، در خانه برادرم میهمان بودم، فتانه (همسرم) را برای اولین بار آنجا دیدم. او در همسایگی خانه برادرم زندگی میکرد و آن روز او هم آنجا دعوت بود همدیگر را دیدیم و به او علاقهمند شده و با او ازدواج کردم.
ازدواجی که حاصلش دو دختر است و الان نمیدانم جواب بچه هایم را چی بدهم؟ زندگی ما خوب بود و همه چیز از زمانی شروع شد که من تصمیم گرفتم خانهای خریداری کنم.
شغلت چیست؟
پاکبان هستم. چند سال قبل، پسانداز سالها کارم را با یک وام 16 میلیون تومانی روی هم گذاشتم و توانستم خانهای 50 متری بخرم.
اما برای اینکه وام نیاز به ضامن داشت خانه را به نام همسرم کردم و خودم ضامنش شدم و اقساط را هم خودم پرداخت میکردم. اما همین خانه شد بلای جان من و زندگی خودم و دخترهایم.
یعنی همسرت مالک خانه شد؟
بله البته قرار بود وام خانه که تمام شد او سند را به نام من کند، اما او قبول نمیکرد. میگفت چه فرقی دارد که خانه به نام چه کسی باشد.
اما من میخواستم خانهای که پولش را خودم پرداخت کردهام به نام خودم باشد.
من حتی حاضر بودم که سه دانگ خانه را به نام من بزند، اما همسرم قبول نمیکرد. میگفت اگر حرف بزنی هم تو و هم دخترهایم را از خانه بیرون میکنم. فتانه رابطهاش با دخترها هم خوب نبود.
هیچ راه چارهای برای پایان این درگیری پیدا نکردید؟
تمام راهها را رفتم اما بیفایده بود. چندین بار او را تهدید به طلاق کردم اما همسرم به جای اینکه بترسد و از تصمیمش منصرف شود، از طلاق استقبال کرد. میگفت خانه به نام خودم است و بعد از طلاق شماها را بیرون میکنم و به تنهایی زندگی میکنم. او همیشه مرا متهم میکرد که مشکل روحی و روانی دارم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
من شیفت شب هستم و صبح که به خانه آمدم، کمی استراحت کردم.
دخترم میخواست خودرواش را از نمایندگی تحویل بگیرد که به همراه او رفتم و بعد از بازگشت به خانه دوباره استراحت کردم چرا که شب دوباره باید به محل کارم میرفتم.
اما همسرم میگفت تو مشکل روانیداری و باید پیش مشاور بروی من خیلی با این موضوع موافق نبودم. میگفتم ما که میخواهیم طلاق بگیریم چرا باید پیش مشاور برویم.
روز حادثه هم نوبت مشاوره داشتیم و سر همین مسأله باهم کمی جر و بحث کردیم.
به من گفت تو دیوانهای و مشکل از تو است و این ماجرا باید مشخص شود.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
به ناچار حاضر شدم تا برویم اما به قدری عصبانی بودم که یک چاقو از آشپزخانه برداشتم و داخل جیبم گذاشتم.
اما قصدم کشتن همسرم نبود، به پارکینگ آمدیم و دوباره دعوایمان شد و من ناخواسته با چاقو ضربهای به همسرم زدم که مرگش را رقم زد.
چه کسی موضوع را به پلیس خبر داد؟
با سر و صدای ما همسایهها به پارکینگ آمدند اما زمانی که همسرم روی زمین افتاد خودم به اورژانس زنگ زدم.
من آدم زحمتکشی هستم و قاتل نیستم. فقط میخواستم او را بترسانم. همسرم مدام غر میزد و خانهای را که با دسترنج خودم خریداری کرده بودم به نامم نمیکرد.
همسرم را دوست داشتم و حالا شرمنده دو دخترم هستم. باور کنید چاقو را همین طوری زدم اما کشته شد.