تأملی جامعه شناختی بر نسبت توسعه با امر زیارت
افقهای فراملی زیارت
«زیارت» همواره در ایران از مهمترین کانونهای تولید فرهنگی و از منابع توسعه فرهنگ شیعی بوده است. هجرت امام رضا(ع) به مشهد، با وجود اینکه مبدأ شکلگیری دولت شیعی (در سدههای بعد) در ایران شد، تغییرات تاریخی و تمدنی بسیاری را هم در جامعه ما رقم زد. حرم ایشان در مشهد و مرقد خواهر و برادر بزرگوارشان در قم و شیراز، از مهمترین کانونهای تولید فرهنگی و توسعه فرهنگ شیعی در ایران محسوب میشوند. اما با این حال، این کانونهای تولید فرهنگی یکی از غایبان اصلی در ادبیات علوماجتماعی ماست. «جامعهشناسی زیارت» از آن دست موضوعاتی است که اهالی علوماجتماعی ما آنچنان که باید به آن توجه نداشتهاند و این خود گواهی بر شکاف علوماجتماعی ما از واقعیات فرهنگی ایران است.
دکتر میثم مهدیار
جامعهشناس و معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
نسبت توسعه با امر زیارت
شکاف علوماجتماعی ما از واقعیات فرهنگی ایران باعث شده است تا نتوانیم تعریف درستی از«نسبت توسعه با امر زیارت» داشته باشیم. پیامد این سردرگمی معرفتی را میتوان در توسعه شهرهای زیارتی ردگیری کرد. شاهد این مدعا، سیمای شهرهای زیارتی ماست که از همان الگوی توسعه سایر شهرها تبعیت میکند که الگویی سرمایهسالارانه، رانتی، تمرکزگرا، غیربومی، برونزا و ناپایدار است و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری را بویژه در اطراف حرمها ایجاد کرده است.
زیارت در الگوی سرمایهسالارانه مسائلی را ایجاد میکند که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
نسبت حرم با شهر
مسأله نخست، نسبت «حرم» با «شهر» است. سیاستگذاریهای فضاهای زیارتی ملی همچون آستان مقدس امام رضا(ع) و شاهچراغ(ع) و... گرفتار رویکردهای منفعتطلبانه شخصی و گروهی شده است. سر برآوردن مگامالها و پاساژها در اطراف حرمها که از جهت منطق فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کمترین تناسب را با فضای درونی حرم دارد از مهمترین این مسائل است.
زیارت در ایران یک مسأله صرفاً ملی نیست بلکه حرمهای زیارتی مثل حرم امام رضا(ع) یک پایگاه منطقهای هستند اما نگاهی که به توسعه بافت پیرامون حرمها وجود داشته، یک نگاه محدود درونشهری است. از همین رو، سرمایهداران خردهپا متصل به نهادهای توسعهای شهری توانستهاند این فضاهای مهم را با ساخت چند پاساژ و هتل از آن خود کنند که خود یک ظلم تاریخی است.
مسأله دوم، مسیرهای زیارتی است. آیینهای پیادهروی و ضیافتهای چند ده کیلومتری در سوگواریهای مذهبی و اعیاد اسلامی و شیعی، به تأسی از اربعین حسینی، در ایران توسعه پیدا کرده است. رویدادسازیها و توسعه مسیرهای فرهنگی اینک یکی از مهمترین راهبردهای مدیریت فرهنگی در جهان به شمار میرود که شهرهای مقصد زیارتی در ایران همچون مشهد، قم، شیراز و... یک ظرفیت مهم در این زمینه محسوب می شوند.
از آنجایی که ایران زائران فراملی دارد، امر زیارت در ایران هم افقهای فراملی پیدا کرده است. ایران را میتوان از مهمترین کانونهای توسعه فرهنگی برای «خراسان فرهنگی»، «ایران فرهنگی» و «جهان اسلام» برشمرد. باید از توسعه بیضابطه حرمها و بافت پیرامونی آنها جلوگیری کرد و برای این منظور باید شاخصهایی برای توسعه پیرامون حرمها تدوین شود.
توسعه فرهنگ زیارت با تربیت سوژههای انتقادی
توسعه را «سوژههای» آن پیش میبرند بنابراین «منابع انسانی» در توسعه باید مورد توجه قرار گیرد و این نحو از توسعه، با محتوای آموزش رسمی در دانشگاهها و دیگر نظامهای آموزشی در ایران نسبت وثیقی پیدا میکند. با توجه به اینکه تغییر ساختارهای آموزشی در کوتاهمدت کار دشواری است، باید به مدارس و دانشگاههای موازی ترمیمی فکر کرد. اگر معدل محتوای آموزشی و تربیتی کشور ذیل ایدههای کمیگرای توسعه، تداوم یابد، وضعیت آسیبزای فعلی بازتولید میشود. از این رو، باید به فکر «تربیت سوژههای انتقادی» نسبت به وضعیت فعلی و راهبرد توسعه مبتنی بر تاریخ و سنت و ظرفیتهای فرهنگی ایرانی اسلامی باشیم و از نقش و سهم تربیت غیررسمی غافل نشویم. سالانه صدها هزار نوجوان به حرم امام رضا(ع) مشرف میشوند؛ فضای حرم و فرصتی که در اختیار دارد، میتواند تأثیر بسزایی در تغییر نگرش این نوجوانان نسبت به هویت، جامعه و تاریخشان داشته باشد.
مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر مهدیار است که در نشست «چشماندازهای فرهنگی و اجتماعی زیارت» از مجموعه نشستهای «زیارت در افق برنامه هفتم» در محل پژوهشکده زیارت دانشگاه فردوسی مشهد ارائه شده است.
بــــرش
فاصله علوم اجتماعی ما با واقعیات فرهنگی ایران
شکاف علوماجتماعی ما از واقعیات فرهنگی ایران باعث شده است تا نتوانیم تعریف درستی از«نسبت توسعه با امر زیارت» داشته باشیم. پیامد این سردرگمی معرفتی را میتوان در توسعه شهرهای زیارتی ردگیری کرد. شاهد این مدعا، سیمای شهرهای زیارتی ماست که از همان الگوی توسعه سایر شهرها تبعیت میکند که الگویی سرمایهسالارانه، رانتی، تمرکزگرا، غیربومی، برونزا و ناپایدار است و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری را ایجاد کرده است.