صفحات
شماره هشت هزار و دویست و هفتاد و شش - ۱۹ شهریور ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و دویست و هفتاد و شش - ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ - صفحه ۱۷

بهداشت روانی اعضای خانواده را جدی بگیرید

دکترفربد فدایی
روانپزشک

خانواده به عنوان کانون مهر و همبستگی شناخته می‌شود، بنابراین خشونت در خانواده امری ناهنجار تلقی می‌شود. خشونت ممکن است جنبه جسمی مانند ضرب و شتم، جنبه عاطفی مانند بی‌توجهی به نیازهای عضوی از خانواده، بی‌مهری یا توهین و جنبه جنسی مانند سوء‌استفاده جنسی داشته باشد. در اوج خشونت‌ها، قتل عضوی از خانواده قرار دارد که بسیار ناخوشایند و فجیع است اما متأسفانه نادر نیست. معمولاً خشونت در افراد مذکر خانواده بیشتر دیده می‌شود و قربانیان آن هم زن و فرزندان هستند. زنان، پرخاشگری خود را عموماً به صورت غیرمستقیم ابراز می‌کنند؛ رفتارهایی مثل بی‌اعتنایی، قهر، انجام ندادن مسئولیت‌های معمولی و نظایر آن از این دست بازخوردهاست. در این میان کودکان به عنوان ضعیف‌ترین اعضای خانواده، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر مورد خشونت قرار می‌گیرند. یکی از موارد عمده قتل‌های خانوادگی، حسادت‌های بیمارگونه زناشویی است که عموماً ناشی از اختلال هذیانی است. علل دیگری هم وجود دارد، از جمله بیماری اسکیزوفرنیا، افسردگی شدید، سوء مصرف و اعتیاد به الکل و سوء مصرف و اعتیاد به موادمخدر و محرک (در اینجا باید ذکر کرد که حتی مصرف حشیش می‌تواند سبب ایجاد هذیان‌های حسادت و خیانت زناشویی شود و گاه به طور متناقض فرد از اینکه فکر او نادرست است، آگاهی دارد.) در نمونه‌هایی که علت هذیان، مسائل عضوی باشد، از قبیل مصرف مواد و بویژه مواد محرک، عموماً هذیان جنبه حاد دارد. در مواردی که بیماری‌های روان پریشانه عامل هذیان باشد، فرد به مدت طولانی دچار هذیان است، بنابراین بسیاری اوقات با برنامه‌ریزی قبلی تصمیم به انتقام می‌گیرد و برای افراد غیرمتخصص این شبهه را ایجاد می‌کند که فرد با سلامت عقل دست به خشونت زده است. در بسیاری از موارد تنها قتل‌هایی که به دنبال برانگیختگی آنی روی داده است، کشف می‌شود. مصرف موادمحرک روانی در جامعه با تعداد قتل‌های خانوادگی ارتباط مستقیم دارد. هذیان‌های خیانت زناشویی اغلب به اقداماتی علیه افراد دیگر منجر می‌شود. این امر به این نوع هذیان جنبه ویژه‌ای می‌دهد. افکار هذیانی در بیشتر موارد در ذهن فرد مبتلا پنهان می‌ماند و به آشکارا ابراز نمی‌شود. این افکار ممکن است بر رفتار فرد تأثیر بگذارد اما عموماً خطر جدی برای دیگران ایجاد نمی‌کند. بیان هذیان‌های خیانت نه تنها به وجود یک وضعیت ذهنی بیمارگونه اشاره دارد، بلکه این هشدار را نیز می‌دهد که زندگی یک یا دو نفر دیگر هم ممکن است در مخاطره باشد. وضعیت هذیانی دیگری هم به نام نشانگان کاپگراس یا اختلال هذیانی در شناخت چهره‌ها وجود دارد. مشخصه آن ناتوانی فرد در تشخیص چهره بستگان نزدیک است به نحوی که بیمار قادر نیست پدر یا مادر خود را بشناسد و احساس می‌کند، آنان که خود را به عنوان پدر یا مادر یا یکی دیگر از بستگان نزدیک معرفی می‌کنند، افرادی بیگانه هستند و خود را به هیأت پدر و مادر او درآورده‌اند. بیمار عموماً می‌گوید، این افراد بیگانه پدر و مادر واقعی او را از بین برده‌اند تا خود را جای آنان قرار دهند. این فکر موجب رفتارهای خشونت‌آمیز در بیمار نسبت به پدر و مادر می‌شود. در قتل‌های خانگی 20 درصد قربانیان مرد هستند. 80 درصد قربانیان را زنان تشکیل می‌دهند. قبل از این رویداد عموماً خشونت خانگی وجود داشته است. در 70 درصد موارد این خشونت مرتبط با روابط خارج از چهارچوب زناشویی و یا سوء ظن به وجود آن بوده است. در تاریخچه زندگی افرادی که در زندگی آنان یک رابطه مبتنی بر آزار و پرخاشگری به مرگ یک یا هر دو طرف ختم می‌شود، برخی عوامل شایع است؛ این عوامل برحسب پژوهش‌ها عبارتند از: درجه بالایی از انزوای اجتماعی، روابط درازمدت همراه با ضرب و جرح، کاربرد زور به عنوان شکل عمده ارتباط در حل کشمکش‌های بین فردی، درجه بالا از گوشه‌گیری در اثر مصرف الکل و مواد.
وضعیت دیگری که از مصادیق خشونت و قتل‌های خانوادگی است، فرزندکشی است. طبق گزارش‌ها، میزان فرزندکشی (کشتن فرزند بیش از یک روزه) توسط مادران، دو برابر پدران است. اگر مادر مسئول باشد، عموماً ناشی از نوعی مشکل روانی است. گاهی انگیزه این مادر نوع دوستانه و برای پرهیز از رنج و ناراحتی کودک است. گاهی فرزندکشی، بخشی است از خودکشی گسترده است به عنوان نمونه زمانی که پدر یا مادر یا هر دو تصمیم می‌گیرند برای رهایی از مشکلات که گمان می‌کنند لاینحل است، دست به خودکشی بزنند و ابتدا فرزندان را از بین می‌برند. این وضعیت عموماً در افسردگی شدید ملاحظه می‌شود.
سرانجام باید از خشونت دیگری که در خانه روی می‌دهد، یاد کرد و آن سالمندآزاری است که می‌تواند جنبه جسمی، عاطفی یا مالی داشته باشد. بی‌توجهی به فرد سالمند و دخالت ندادن او در تصمیم گیری‌ها و بازنشستگی اجباری در عین کارایی از آشکارترین شکل‌های طرد است. بسیاری از زنان سالمند که خیلی بیشتر از مردان زنده می‌مانند مجبور به تحمل بار فقر و وابستگی فزاینده به اعضای خانواده هستند. سالمندان بویژه زمانی که بیمار باشند، محتمل است مورد خشونت و ضرب و جرح اعضای خانواده قرار می‌گیرند که گاه منجر به مرگ آنان می‌شود. گاهی به علت بی‌توجهی فرزندان به نیازهای غذایی و بهداشتی، آنان از دنیا می‌روند.

جستجو
آرشیو تاریخی