مهندس جوان سارق سریالی بود
سرقت به خاطر زیاده خواهی همسر
گروه حوادث - مرضیه همایونی / مهندس جوانی که به خاطر تأمین خواستههای همسرش دست به سرقت می زد پس از دعوا و مرافعه با او لو رفت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت باربند خودرو خود خبر داد. با گزارش این سرقت، مأموران راهی محل شده و در بررسیهای اولیه مشخص شد که سارق فقط دو باربند خودرو را به سرقت برده است.
محل پارک خودرو در مقابل دوربین مغازهای بود و مأموران در بازبینی دوربین، چهره سارق را بدست آوردند. فیلم دوربین نشان میداد، مردی بدون ماسک چندین بار در اطراف خودرو پرسه زده و درنهایت به خودرو نزدیک شده و قسمت بار بند را در چند لحظه باز کرده و با خود برده است. این در حالی بود که سرقت در روز روشن رخ داده بود و عابران بدون توجه به او و سرقتی که در حال انجام بود، از کنار سارق عبور میکردند.
اما این سرقت، تنها موردی نبود که به پلیس گزارش شد و کارآگاهان پلیس با شکایتهای مشابه سرقت باربند خودروها مواجه شدند. بررسی دوربینهای اطراف محل سرقتها نیز نشان میداد که تمامی سرقتها توسط مردی انجام شده که هیچ ماسک و کلاهی ندارد و در روز روشن رخ داده است. سارق پای پیاده به محل نزدیک میشد و پس از اجرای نقشهاش، پای پیاده محل را ترک میکرد.
سرنخی از سارق
مأموران به بازبینی دوربینهای محلهای سرقت و اطرافش پرداختند و درنهایت مشخص شد که مرد جوان، خودرو لیفان خود را در نزدیکی محل سرقت پارک کرده و با پای پیاده به خودروهای مورد نظرش نزدیک شده و سرقت را اجرا کرده است. با آنکه سارق جوان در نزدیکی محلهای سرقت، از خودرواش استفاده نمیکرد با این حال شماره پلاک را مخدوش کرده بود و کارآگاهان به چند عدد از پلاک رسیدند اما نتوانستند خودرو سارق را پیدا کنند.
لو دادن همسر
در حالی که تحقیقات برای شناسایی سارق باربندها ادامه داشت، زن جوانی به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد: همسرم سارق است و میخواهم او را لو بدهم. مدتی است که وضع مالیاش خوب شده است و به او مشکوک شده بودم. تا اینکه چند شب قبل که همسرم با حالی نامساعد خوابید، شنیدم او در خواب هذیان میگوید؛ او میگفت: دلم نمیخواهد دزدی کنم. همهاش تقصیر تو است.
او ادامه داد: همسرم این جملات را زیر لب در خواب میگفت و من سعی کردم در آن حالت از او سؤالات بیشتری بپرسم. اما شوهرم، حال خوبی نداشت و جملاتش مبهم و نامرتبط به هم بود. او در همان حال اسم انباری را آورد. همان موقع به انباری خانه رفتم و ناگهان تعداد زیادی باربند خودرو دیدم. میخواستم فردای آن روز موضوع را به پلیس خبر دهم اما دلم برایش سوخت. مدام با خودم میگفتم اگر بازداشت شود، زندگیمان بهم میریزد. تا اینکه دیروز دعوایمان شد و هر چه از دهانش درآمد به من گفت و مرا مقصر همه بدبختیهایش دانست. من که از حرفهایش خیلی عصبانی شده بودم با خودم گفتم در خانه پدرم یک کلمه حرف نامربوط نشنیدهام حالا او این حرفها را میزند. اشتباه کردم دلم برایش سوخت، بهتر است پلیس ماجرا را بفهمد تا شخص دیگری قربانی نقشههای سرقت همسرم نشود.
دستگیری سارق باربندها
با اظهارات زن جوان، تحقیقات روی مرد جوان متمرکز شد. بررسیها نشان میداد مرد جوان خودرو لیفانی دارد که شماره پلاک او مشابه با شماره پلاک خودرو سارق است. از سویی پس از هماهنگیهای قضایی، مأموران راهی انباری خانه متهم شده و تعداد زیادی باربند کشف کردند. با مدارک و شواهد بدست آمده، وی بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.
گفتوگو با متهم
شغلت چیست؟
مهندس هستم.
چه شد که از یک مهندس به دزد تبدیل شدی؟
همهاش تقصیر همســــــــرم است. او زندگیام را نابود کرد. یک پراید داشتم و با حقوق کارمندی زندگی میکردم اما هر روز یک خواسته جدید داشت. درنهایت هم به من گفت در شأن من نیست که سوار پراید شوم و باید خودرو لاکچری و مدل بالایی داشته باشیم.
من هم به خاطر اینکه زندگیام حفظ شود، مجبور شدم ماشین پرایدم را بفروشم و پولش را به عنوان پیشپرداخت خودرو بهتری بدهم و مابقی را قسطی پرداخت کنم اما نتوانستم اقساط را بدهم.
و به فکر سرقت افتادی؟
وقتی چکهایم برگشت خورد،مستأصل شدم، از طرفی زیادهخواهیهای همسرم تمامی نداشت.
یک روز از من سرویس طلا مثل سرویس طلای دوستش میخواست و یک روز کفش مارک و... برایش مهم نبود من در چه شرایطی هستم اعتراض هم که میکردم میگفت میخواستی ازدواج نکنی.
خلاصه یک شب داشتم از کنار خیابان رد میشدم که مردی را در حال بستن باربندهای خودرواش دیدم. او باربندها را با دست میبست و همین مسأله باعث جرقهای در ذهنم شد؛ سرقت باربندها.
چطور سرقت میکردی؟
روزها سوار بر خودروام در خیابانها پرسه میزدم و با دیدن خودروهایی که باربند داشتند مثل رنو استپ وی؛ در اطراف آن توقف میکردم.
چند باری در اطرافش پرسه میزدم و درنهایت باربندهایش را خیلی خونسردانه باز کرده و داخل ماشینم میانداختم. بعد در سایتها به مبلغ 6 میلیون تومان میفروختم.
از آنجایی که باربندها تقریباً نو بودند سریع به فروش میرفت و سود خوبی داشت.