ما، مصرفکنندگان سلیقه جهانی
سعید فلاحفر
پژوهشگر هنر
سلیقه متحد جهانی محدود به رنگ سال و لباس نمیشود و در موسیقی، سینما، معماری، خوراک و... ـ گاهی در تعامل با مفاهیم بومی و گاهی در تقابل با آن ـ وجود دارد. بازارهای کریستیز، ساتبیز و رویدادهایی مثل دوسالانه ونیز، دانشجویانی که از غرب به سراسر جهان صادر شدهاند و... نشان میدهد در هنرهای تجسمی هم عبارت «سلیقه جهانی» برای «هنرمعاصر» قابل انکار نیست.
در این حوزه میتوان به سلیقههای متفاوتی در اقصی نقاط جهان اشاره کرد. مثلاً سلیقه امریکای لاتین، ایالات متحده امریکا، بلوک شرق، جهان عرب، اروپا، خاور دور، آفریقا و... میتواند منبع تجمیع، تأمین و توسعه این سلیقه جهانی باشد. نسبت هنر با روایت، شگفتی و غافلگیری، مضمون و محتوا، فلسفه، جامعه و... بخشی از همین سلیقه است. ایران ـ که میتوانست در کنار مشخصات هنر شرقی یکی از همین منابع باشد ـ چقدر در شکلگیری این سلیقه جهانی، سهم داشته است؟ با این یادآوری که «سلیقه جهانی» الزاماً با «زبان جهانی» همتراز نیست.
در واقع باید بپذیریم ما بیش از آن که در فرهنگ جهانی هنرهای تجسمی سهمی داشته باشیم، مصرفکننده این فرهنگ و سلیقه بودهایم. ما بیشتر واردات هنری داشتهایم تا صادرات هنری. ایرانیها چقدر در پالت رنگی یا روانشناسی رنگ جهانی مورد استناد بودهاند؟ نگارگری ایرانی، پردههای ایرانی، سقاخانه، دیوارنگارهها و... چقدر در معنای جهانی «زیبایی شناختی معاصر» تأثیر گذاشتهاند؟ در سالهای اخیر، نقاشان و هنرمندان معاصر ما اگر مورد توجه مجامع بینالمللی یا بازار هنر جهانی قرار گرفتهاند، تنها در همین چهارچوب سلیقه جهانی، فرصت ابراز پیدا کردهاند.
فارغ از هر نوع ارزیابی در درستی و نادرستی یا غربستیزیهای افراطی، هنر ما حتی در بازارهای داخلی هم تابع همین سلیقه و معیار اقتصاد جهانی است. شیوه قیمتگذاری آثار هنری میتواند به روشنی گویای این واقعیت باشد. هنر ایرانی ـ حتی آنجا که به پدیدهای مثل خط نقاشی، با تکیه بر خطوط ایرانی افتخار میکند ـ در تمام معیارهای زیباییشناختی تابع مکتب بزرگ امریکا در مفهوم هنر غرب عمل میکند. این شیوه ـ که اصولاً نمیتوان آن را ایرانی محسوب کرد ـ بشدت وامدار هنر انتزاعی است تا جایی که در ناخوانی و انتخاب ابعاد بزرگ اثر و شیوه نمایش هم به همان سلیقه جهانی نظر دارد. بدون تأییدات جهانی در ظهور نقاشانی مثل جکسون پولاک و...، تکلیف پسند خط نقاشیهای ایرانی چه میشد؟ ایرانیها حتی در ارجاع به گذشته فرهنگی خود نیز با فرمول از پیش تعیین شده غرب، اقبال پستمدرنیسم و برگشت هنرمندان ایرانیالاصل [وارداتی] رفتار کردهاند. ما به چیزی میگوییم «زیبا» که مطابق سلیقه منتقدان جهانی و ابررسانههای جهانی باشد.
امروزه نگارگری ایرانی و هنرهای کاربردی مثل تذهیب و خوشنویسی ـ به فرمان سلیقه و شیوه جهانی ـ پایگاه خود را ترک کردهاند. حالا قاب میشوند و روی دیوار نگارخانههایی به سبک جهانی به نمایش در میآیند. فرش ایرانی وقتی به غرب رسید، به همان سلیقه هنری، روی دیوار رفت و همین رفتار، دوباره به عنوان پسند جهانی، در ایران مورد استفاده قرار گرفت. (خوب و بدش البته موضوع دیگری است.)