صفحات
شماره هشت هزار و دویست و شصت و هفت - ۰۶ شهریور ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و دویست و شصت و هفت - ۰۶ شهریور ۱۴۰۲ - صفحه ۶

سیاست خارجی واقع گرا و نتیجه بخش

تحولات حاکم بر سیاست خارجی فعال دولت سید ابراهیم رئیسی در دو سال گذشته باعث شد تا یکی از فضاسازی‌های سیاسی و جناحی از سوی منتقدان، در همین مدت کوتاه رنگ ببازد. تأکید گفتمانی دولت سیزدهم بر تمرکز بر ظرفیت‌های داخلی و سعی برای خود اتکایی و جست‌و‌جوی راهکارهایی افزون بر احیای برجام از جمله مواردی بود که با نوعی کج ‌فهمی و کج‌ تابی به عنوان مستندات این دیدگاه مطرح می‌شد؛ تحلیل‌هایی که گذر زمان زیر سایه رویدادهایی همچون ترمیم و تقویت رابطه با کشورهای عربی و اتصال به نهادهای بزرگ همکاری منطقه‌ای و جهانی اشتباه بودنشان را به رخ کشیده است. این گزارش سعی دارد به برخی از تحولاتی که در واقعیت رخ‌ داده است، بپردازد.

ستون پرقدرت جبهه مقاومت

ناکامی ایالات متحده در پرونده جدال‌های پیدا و پنهان با جمهوری اسلامی که از یک نظر جدال میان ایران و رژیم صهیونیستی و از نظر دیگر جدال محور مقاومت هم با امریکا و هم اسرائیل است، چهارچوب‌های سابق خاورمیانه را دستخوش تغییر کرده است. «حزب‌الله»، «حشد الشعبی»، «انصارالله یمن» که هر کدام از آنها نیروی مؤثر در ترتیبات امنیتی کشورهایشان هستند، به ادعای کشورهای غربی بازوهای ایران در منطقه خوانده می‌شوند؛ گروه‌هایی که همگی در مواجهه با رویکرد مداخله‌جویانه ایالات متحده و شرکایش از پشتوانه حمایت‌های معنوی، مستشاری و غیر‌نظامی جمهوری اسلامی بهره‌مند بوده‌اند.
چندین شکست متوالی غرب از جمله در جنگ سوریه که یکی از اهداف آن بستن راه ارسال کمک‌های تسلیحاتی به جریان‌های مقاومت در لبنان و فلسطین بود، هدف قرار دادن جریان‌های مقاومت عراق از سوی امریکا پس از اشغال این کشور و سپس آوردن گروه‌ تکفیری تروریستی داعش برای حمله به عراق و از میان بردن این جریان‌ها که به «حشد الشعبی» تبدیل شدند و همچنین جنگ فرسایشی عربستان علیه جنبش انصارالله یمن بهانه‌هایی را برای پیگیری گزینه‌های نظامی و ماجراجویی‌های جنگی غرب برای خلع سلاح محور مقاومت فراهم کرد. کشورهای غربی فشار و تحریم‌های بی‌سابقه بر ایران ذیل پرونده مذاکرات احیای برجام را فرصتی دیدند تا به واسطه آن، خواسته‌های خود مبنی بر متوقف کردن ایران در حمایت از جریان‌های مقاومت و آزادسازی فلسطین را به آن تحمیل کنند. فارغ از نقش ایران در زمینه کمک‌های مستشاری به دولت‌های بغداد و دمشق برای مقابله با گروه تروریستی داعش، پیوندهای کشورمان با جبهه مقاومت پس از روی کار آمدن دولت سیدابراهیم رئیسی، ابعادی همه‌جانبه پیدا کرد.  سفر چند ماه پیش رئیسی به دمشق بعد از قریب به 12 سال از آغاز بحران ظهور داعش و جنگ داخلی در سوریه، بیش از هر چیز پیام‌آور وفاداری تهران به سوریه به عنوان یکی از کشورهای کانونی محور مقاومت بود و از یک دوره ‌گذار ژئوپلیتیک در جغرافیای این جبهه مبارز حکایت می‌کرد. رویکرد حمایتی دولت سیزدهم از جبهه حزب‌الله نیز در روند بحرانی کمبود سوخت در لبنان پدیدار شد؛ جایی که ایران به درخواست حزب‌الله برای ارسال سوخت به لبنان به منظور حل مشکل کمبود سوخت این کشور پاسخ مثبت داد و عملاً بر تقویت دوستی و اعتماد میان دو ملت ایران و لبنان و افزایش محبوبیت حزب‌الله لبنان اثر گذاشت. این کمک ایران به حزب‌الله سبب شد، امریکا که سال‌ها دلیلی برای عدم شروع پروژه انتقال سوخت از مصر به لبنان به شمار می‌آمد، سرانجام با این طرح که بخشی از آن هم از طریق سوریه تکمیل می‌شود، موافقت کند. «شیخ نعیم قاسم» معاون دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت که واردات گازوئیل از ایران باعث سردرگمی امریکا و عجله آنها به منظور یافتن راه‌حلی برای بحران انرژی لبنان شد.
در چنین فضایی تقویت جبهه مقاومت با نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی موجب شگفتی هیچ یک از ناظران نشده است. دیگر تضعیف یا از میان بردن این جریان، غیرممکن به نظر می‌رسد و نمی‌توان حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک قدرت اثرگذاری همچون ایران از این محور را نادیده گرفت.

 

خنثی سازی ایران هراسی در منطقه

وقتی روزنامه امریکایی «وال استریت ژورنال» شروع دور جدید رابطه ایران و عربستان را عاملی برای پیچیده‌تر کردن تلاش‌های امریکا و رژیم اسرائیل برای تقویت اتحاد منطقه‌ای علیه تهران خواند، معلوم بود زمینه‌های تحقق این مهم از مدت‌ها پیش از آن در منطقه رخ نموده بود؛ وضعیتی که محصول یکی از موقعیت‌شناسی‌های رشک‌برانگیز دولت سیزدهم بود و در پی آن کشورهای غربی به تماشای اوج گرفتن رابطه ایران و بازیگران عربی منطقه نشستند. نتیجه دیپلماسی اصولی دولت رئیسی بازتابش را در تغییر رویکرد اعراب بویژه حاکمان سعودی نشان داد و آنها را بر آن داشت تا در رویگردانی آشکار از سیاست‌های پیشین خود، اعلام کنند تمایل دارند فصل جدیدی از مناسبات با ایران را در وجه «راهبردی» رقم بزنند، اما نقطه آغاز این تحولات کجا بود؟
سید ابراهیم رئیسی در حالی با تأکید بر ضرورت کنار گذاشتن رقابت‌های مخرب و نابجا، از ایده همکاری درون‌منطقه‌ای همه کشورهای خاورمیانه سخن به میان آورد و دیپلمات‌هایش را مأمور به پیگیری آن کرد که بسیاری تحقق این الگوواره را بر اساس مسائلی چون وجود هویت‌های متکثر، ارزش‌های ایدئولوژیک متفاوت، پیش‌بینی‌ناپذیری و وجود حکومت‌های دست‌نشانده و وابسته به امریکا و غرب غیرممکن دانسته و این سؤال را مطرح می‌کردند که «گیریم همکاری جمهوری اسلامی مدنظر شکل گرفت اما اگر روزی بازیگران قدرتمند بانفوذ فرامنطقه که ناظران و مدعیان ثبات نظم منطقه هستند، حول ایجاد محدودیت‌‌های منطقه‌ای خارج از چهارچوب علیه ایران به اجماع برسند، تکلیف چه خواهد بود؟!» انتقاداتی که تحولات اخیر و تجدید‌نظر کشورهای عربی در ترمیم و تقویت رابطه با جمهوری اسلامی، پاسخ روشنی به آن بود.
این‌چنین بود که پیش بردن روابط دیپلماتیک مؤثر با عربستان و اغلب کشورهای منطقه که به نحوی در دایره نفوذ این کشور قرار دارند، به نقطه عزیمت دولت سیزدهم در تحقق منافع امنیتی و اقتصادی‌اش در منطقه تبدیل شد؛ امری که می‌توان از جمله پیامدهای بلند‌مدت امنیتی‌اش را در بی‌اثر کردن سناریوی «ایران‌هراسی» و تحت‌تأثیر قرار دادن روند عادی‌سازی رابطه رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی در بر آب کردن نقشه اشغالگران قدس برای ایجاد یک محور فشار عربی-‌عبری علیه جمهوری اسلامی ایران، ارزیابی کرد.
در اشاره‌ای کوتاه به رویکرد اقتصادی به‌عنوان یکی از ابعاد مهم تحولات رخ نموده میان ایران و عربستان و دیگر کشورهای عربی، باید به گزارش‌های موجود از 10 ابرطرح توسعه‌ای جهان اشاره کرد که در حال حاضر 5 طرح آن به ارزش بیش از یک تریلیون دلار در خلیج‌فارس در حال اجراست. این طرح‌ها در قالب چشم ‌اندازهای توسعه ۲۰۳۰ در عربستان و قطر و ۲۰۳۰، ۲۰۵۰ و ۲۰۷۱ امارات اجرا می‌شود. بدیهی است اجرای تدریجی این طرح‌ها، حوزه عربی خلیج‌فارس را به قطب‌های اقتصادی در تراز جهانی تبدیل می‌کند و همین می‌تواند به اقتدار اقتصادی و فرهنگی این کشورها منجر شود و لاجرم به‌عنوان عنصر تعیین‌کننده در بافت قدرت و موازنه قوا در شکل‌گیری صحنه ژئوپلیتیک منطقه تعیین‌کننده باشد.
حاکمان سعودی و کشورهای نزدیک به آن در حالی این واقعیت عینی را درک کرده‌اند که بدون همکاری با ایران قادر به ایجاد نظم جدید منطقه‌ای نیستند و نمی‌توانند از امکان‌های بالقوه آن برای تحقق اهداف بزرگ اقتصادی خود بگذرند که اگر دولت سیزدهم در برابر رویه غیریت‌ساز عربستان، سیاستی غیر از تمایل به کاهش اختلافات و ایجاد سازکار جدید همکاری در پیش می‌گرفت، چشم‌انداز روشنی برای آینده این مناسبات قابل پیش‌بینی نبود.

 

وزنه ای تاثیرگذار برای دلارزدایی

عضویت تاریخی ایران در «بریکس»، آن را به یکی از طرح های سازکار جدید همکاری در عرصه منطقه و بین‌الملل تبدیل کرده که نقطه عزیمت خود را در جست‌وجوی راهکارهای عملی برای ایجاد یک ارز جدید به جای دلار امریکایی قرار داده تا مانع آن شود که کاخ سفید بیش از این از دلار به عنوان منبعی برای تهدید و یک سلاح کشنده علیه مخالفان استفاده کند.
ماجرای پر قصه دلار از سال ۱۹۴۴ آغاز شد؛ جایی که فرانسه، آلمان و انگلیس و کشورهای تحت نظر آنها در کنفرانسی به منظور ساماندهی اوضاع مالی و پولی بعد از جنگ جهانی دوم، خود را به استفاده از دلار برای مبادلات شان متعهد کردند. امریکا ارزش دلار را برابر یک سی و پنجم اونس طلا تعیین کرد، سپس سایر کشورها ارزش پول‌های خود را بر حسب دلار تعریف کردند و بدین شکل داستان سلطه بی‌پایان امریکایی‌ها آغاز شد. در سال ١٩٧١ نیکسون، رئیس‌جمهور وقت امریکا به طور رسمی قانون تبدیل دلار به طلا را لغو کرد و هم‌اکنون در دنیا بیش از ٦٠ درصد از ذخایر ارزی کشورهای جهان و همچنین مبادلات بین‌المللی با واحد پول ایالات متحده است.
امریکا برای تحمیل خواسته‌های خود بر سایر کشورها از دلار و ساختار‌های مربوط به آن به عنوان ابزار فشار استفاده و از مبادلات بین‌المللی آنها جلوگیری کرد؛ رویکردی که یکی از مهم‌ترین اهدافش در روند ضدیت با ایران و در قالب تحریم‌های ظالمانه به اجرا درآمد.
نخست کشورها در واکنش به بهره‌جویی امریکایی از دلار، با انعقاد قراردادهای دوجانبه تصمیم به تبادلات اقتصادی با ارزهای غیر دلار گرفتند که سلطه ایالات متحده بر نهادهای اقتصادی مهم دنیا نظیر گروه هفت، گروه ٧٧، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و فشار این گروه‌ها به کشورهای تصمیم گیرنده مبارز علیه دلار، پیمان‌های دوجانبه را بی‌اثر کرد و همگان را به خانه اول بازگرداند. این چنین شد که کشورهای بزرگ و متأثر از این رویکرد، به تدریج به سمت ایجاد ساختارهای موازی سیستم دلار در قالب «بریکس» حرکت کردند و ایده دلارزدایی از تبادلات اقتصادی را با هدف شکست انحصار امریکا شکل دادند. به این ترتیب با «بریکس» موجی آغاز شده که بی‌تردید حمله‌ای همه‌جانبه علیه سلطه دلار امریکا خواهد داشت و در این میان، پیوند ایران به این گروه بین‌المللی، آن را نیز در جرگه کشورهای مبارز برای شکستن دلار قرار می‌دهد و فرصتی برای این ائتلاف جهت راه‌اندازی سونامی ضد دلار فراهم می‌سازد.

 

دیپلماسی سرگردان و بایدن ناامید

تمرکز دولت سیزدهم بر سیاست منطقه‌ای به این معنا نبود که مذاکره با غرب بر سر رفع تحریم‌ها جایی در راهبرد همه جانبه دولت سید ابراهیم رئیسی در عرصه سیاست خارجی ندارد. آزادسازی میلیاردها دلار اموال مسدود شده ایران در کره جنوبی در ازای تبادل شماری از زندانیان امریکایی اولین ثمره مذاکرات غیر مستقیم تهران و واشنگتن برای گشودن گره فروبسته مذاکرات رفع تحریم‌ها بود که دو هفته پیش به انجام رسید؛ روندی که به گفته علی باقری، رئیس هیأت مذاکراتی ایران، امریکایی‌ها را ناگزیر به عقب‌نشینی از خواسته‌هایی کرد که پیشتر مذاکرات احیای برجام را به آن گره زده بودند.
این تفاهم که به نظر می‌رسد در صورت اجرای تعهدات، راه را برای تبادل نظر پیرامون دیگر موضوعات اختلافی بویژه تحریم‌ها هموار کند، از دیپلماسی مقتصدانه و هدفمند دولت رئیسی حکایت می‌کند. دیپلماسی دولت سیزدهم در شرایطی که از بخش مهمی از زمان و نیروی خود برای حل تدریجی چالش‌های سیاست خارجی در استراتژیک‌ترین موقعیت‌ها بهره گرفته، بخشی دیگر از سرمایه‌اش را در حل مسأله تحریم‌ها و در روند مذاکره غیرمستقیم با ایالات متحده به کار گرفته و به این ترتیب عمق نفوذ دیپلماتیک خود را پای میز مذاکرات به رخ طرف مقابل کشیده است.
اینچنین بود امریکایی که در ماه‌های نخستین دولت سیزدهم به واسطه سیاست‌های دولت پیشین، تعیین تکلیف مذاکرات را به بوته فراموشی سپرده بود، ناگزیر شد به سیاستی روی آورد که ناظران غربی آن را پلن «C» نام گذاشتند. «هنری روم»، تحلیلگر ایران در مؤسسه واشنگتن درباره سیاست خاور نزدیک، در این باره می‌گوید: «سیاست اولیه بایدن طرح A یعنی احیای برجام بود که دولت تلاش کرد در سال‌های 2021 و 2022 به آن دست یابد. این تلاش شکست خورد. طرح B توسط اسرائیلی‌ها و برخی ناظران در واشنگتن با تشدید فشار اقتصادی، سیاسی و نظامی بر ایران برای وادار کردن ایران به پذیرش توافق بهتر ارائه شده بود که این طرح نیز راه به جایی نبرد و در نهایت دولت بایدن ناچار شد به سمت اجرای طرح C گام بردارد که از روی اجبار برای کاهش تنش بود.
رسانه «هیل» وابسته به کنگره امریکا در تحلیلی دلایل رجوع «بایدن» به طرح «C» را پافشاری او در روند تداوم بخشیدن به سیاست‌های تحریم شکست خورده دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق و جمهوری‌خواه این کشور جست‌و‌جو می‌کند؛ جایی که دولت بایدن انتظار داشت ایران اولین گام را بردارد و با این رویکرد یک فرصت بزرگ را از دست داد. این درحالی بود که به اعتقاد این رسانه، ایران پس از خروج امریکا اجرای بخش‌هایی از برجام را متوقف کرد، اما هرگز توافق را به‌طور کامل ترک نکرد و این نشان‌دهنده هوشمندی بود. با این حال، دولت بایدن از همان ابتدا از لغو تحریم‌ها خودداری کرد.
بنابراین «هیل» در این گزارش معترف می‌شود که تحریم‌های اقتصادی امریکا بیش از آنکه برای مردم این کشور کار کرده باشد، اثرات گسترده‌ای برای اقتصاد جهانی و منافع ملی امریکا داشته است.

جستجو
آرشیو تاریخی