«ایران» موجسازی مخالفان دولت در واکنش به تحولات سیاست خارجی را بررسی میکند
دوقطبیسازان مقابل منافع ملی
با احتساب این روزها، دو سال از عمر دولت سیزدهم و سیاستی که در عرصه سیاست خارجی در پیش گرفته است، میگذرد؛ دورهای هرچند کوتاه اما با تحولات بیشمار که طی آن مخالفان دولت هر چه در چنته داشته، بیرون آوردهاند تا در یکی از سرنوشتسازترین ادوار سیاست خارجی، فارغ از ضرورتهای برآمده از منافع ملی، پیگیر خواستها و مطامع سیاسی خود باشند؛ رویکردی که اگرچه با توجه به پیشینه مخالفان، راههای به کارگرفته برای اجرای آن، چندان جای تعجب نداشت اما از نظر سطح منازعه سیاسی که میگشاید، قابل تأمل به شمار میآید.
تخطئه پشت نقاب دلسوزی
موج تخطئهای که مخالفان با «نقاب دلسوزی» از همان روزهای آغاز به کار دولت سیزدهم راه انداخته و به طور همهجانبه در شبکههای اجتماعی ادامه دادهاند، در واقع نمایش روی صحنهای است که عدهای مشخص با صدای بلند آن را کارگردانی میکنند؛ جریانی که سالها پیش بازتاب رویکرد دولت مورد حمایتشان با تکیه بر خصلت «تمرکزگرایی» و بیاعتنایی به ظرفیتهای بالقوه در سیاست خارجی منطقهای بود و در نهایت کشور را با بدون نتیجه شدن توافقی که کار نمیکرد، روبهرو ساخت. عجیب اینکه این جریان با چنین سابقه و ید طولایی در انباشتگی پروندههای نیمهتمام، در مواجهه با واقعیات جاری یک اراده سیاسی جدی در ماههای اخیر برای کشاندن رقابتهای جناحی به میدان سیاست خارجی از خود نمایان کردهاند.
منطقه ممنوعه!
در حالی که در سالهای گذشته، عرصه دیپلماسی همچون منطقهای ممنوعه برای این گروههای سیاسی بود که کمترین نقدی را نسبت به رویکرد دولت حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین برنمیتابیدند، در مرحله کنونی هجمهای آشکار و گسترده به صحنه سیاست خارجی دولت رئیسی را آغاز کردهاند؛ اتفاقی برآمده از دستگاه ذهنی جبهه این مخالفان که هر موفقیتی در این حوزه را خط بطلانی بر انگارههای ذهنی خود میبینند که سالهاست کوشیدهاند ذیل سیاست تمرکز صرف بر مراوده با کشورهای منظومه غرب به افکار عمومی بقبولانند. منتقدانی که به جای پذیرفتن مسئولیت سوءتدبیرهایی که باعث شد آوارهای تحریم روی شانه مردم ریخته شود، از کم و کیف تحولات پرشماری انتقاد میکنند که بعضاً اطلاع چندانی هم از جزئیات آن ندارند. برای نمونه در حالی که طی روزهای اخیر خبر عضویت ایران در «بریکس» به عنوان یکی از ائتلافهای نوظهور قدرتهای بزرگی همچون چین، روسیه و هند به سرفصل اخبار منطقهای و جهانی تبدیل شده است، این رویداد به محملی برای خلافگویی مخالفان دولت تبدیل شده و با ابزارها و امکانهایی که در شبکههای اجتماعی همچون «توئیتر» برای پمپاژ و ایجاد هیاهو و کماهمیت نشان دادن این رویداد دارند، میکوشند مشروعیت پیوستن ایران به یک باشگاه بزرگ قدرت را به چالش بکشند.
مبنای نظری معین
بدیهی است، رئیسی نماینده طرز نگرشی است که بر مبنای نظری معین، گفتمان ویژه خود را در قالب همان مبانی، طراحی کرده و داشتن چهارچوب مشخص نظری و عملی در سیاست خارجی یکی از مهمترین ویژگیهای گفتمان دولتش به شمار میآید؛ به عنوان مثال گفتمانی که مبتنی بر این نظریه مدون است، نه آنکه یک روز بازیگران غرب را چنان دوست خود پندارد که همه ظرفیتهای سیاست خارجی کشور را به خدمت توسعه رابطه با آنها درآورد و نه روز دیگر که همه سعی خود را برای جبران خسارات این سیاست هزینهساز به کار گیرد. آنچه میتوان بدان تغییر در راهبرد و مشی دیپلماتیک اطلاق کرد، محاسبه دقیق دولت رئیسی برای تعیین مسیری جهت اعتمادسازی متوازن با اغلب بازیگران در حوزه شرق، خاورمیانه و غرب بود؛ رویکردی که در کوتاهمدت به گشوده شدن دریچه و امکانهای جدید برای نقشآفرینی ایران در قالب مجموعههای بزرگ همکاری همچون «شانگهای» و «بریکس» انجامیده و فرصت بهرهمندی از ترمیم و تقویت رابطه ایرانی- عربی را فراهم کرده است. بیتردید مجموعه این تحولات، شکلدهنده چهارچوبی است که منافع زودهنگام و بلندمدت آن در سبد سیاست خارجی نمایان خواهد شد؛ اما این همان منافعی است که منتقدان نمیخواهند ببینند و بشنوند.
رد یک نظریه بدبینانه
مخالفان دولت در حالی دولت رئیسی را با این نقد مینواختند که رویکرد او اندک روزنههای باقیمانده برای رفع تحریمها را در روند مذاکره با غرب مسدود میسازد که امروز و هنگام نگارش این نوشتار، نخستین ثمره ابتکارعمل در مذاکره غیرمستقیم با ایالات متحده، در آزادسازی اموال ایرانی و ریلگذاری برای ادوار بعدی گفتوگوها پدیدار شده است. این مسیر که بدون یافتن آلترناتیوهای اثرگذار در مواجهه با تحریمها ممکن نمیشد، آغاز راهی برای عبور از بحرانی است که در اثر خوشبینی افراطگرایانه به غرب شکل گرفته است. این درحالی است که برای رسیدن به چشماندازهای تازه نباید تعجیل داشت. دیپلماتهای دولت رئیسی به این حقیقت وقوف کامل دارند که اگر راه رسیدن به توافق را بدون توجه به جزئیات نهایی کنند، همچون گذشته امکان تفسیرهای مختلف در آینده باز میماند و همین کاستی، زمینهساز بروز اختلافهایی خواهد شد که فرجام آن نامشخص و هزینه تحمیلیاش بالا خواهد بود. بنابراین بیاهمیت نشان دادن رویکرد جاری که تا همینجا هم در بازی با شرق و هم میدان مذاکره با غرب، امتحان خود را پس داده است و همچنین تمایل به دوقطبیسازیهای افراط و تفریطگرایانه نه تنها نسخه مطلوبی برای خروج از چالشها، اختلافها و حتی بنبستها نیست بلکه فرصتی است که سخاوتمندانه از سوی مخالفان به دشمنان ارزانی میشود.
روی گشاده دولت
خوشبختانه دولت سیزدهم دولتی است که با زبان فصیح و شفاف سخن میگوید و روی گشاده خود را به نقد دلسوزان واقعی منافع ملی آشکار کرده است. این چنین بود که رئیسجمهور در یکی از نشستهای اخیر با دولتمردانش خواستار پرهیز جریانهای سیاسی از کشاندن رقابتهای سیاسی و جناحی به ساحت سیاست خارجی شده است.
تأکیدی که این پرسش را پیش میکشد، بهراستی آیا منافع زودگذر و دلخوشیهای کوبیدن رقیب، این ارزش را دارد که سرنوشت کشور در صحنه سیاست خارجی دستمایه بازیهای مضحک جناحی قرار گیرد؟ بنابراین در حال حاضر که متأسفانه برخی گروهها میکوشند اسباب و عوامل درگیری و نزاع سیاسی را فراهم سازند، باید نگاهی عمیق به پیامدهای سوء این گونه کارزار ضداخلاقی در عرصه سیاست انداخت و آن را آفتی درنظر گرفت که اگر درمان نشود، دود آن به چشم همگان خواهد رفت. این امر ممکن نمیشود مگر آنکه حرکتی فراگیر و هوشمندانه از سوی همه جریانها و نخبگان سیاسی در مقابله و مهار این موج دوقطبیسازی در صحنه سیاستورزی شکل گیرد.