بگذارید فرزندتان از تونل احساسات عبور کند
راضیه خوئینی
خبرنگار
تشبیه کردن احساسات و هیجانات فرزندان ما به یک تونل کمنور و ترن، شاید ساده به نظر برسد، اما دارای مفاهیمی عمیق است که بهکارگیری آنها در زندگی روزمره، بهعنوان والدین چندان ساده نخواهد بود. در واقع احساسات مانند تونل است و کودکان درگیر با احساسات دشوار، همان قطارهای در حال عبور از این تونلها به شمار میآیند. آنها باید از این تونل تاریک عبور کنند تا در انتها به نور و هوای تازه برسند.
مشکل اینجاست که ما بهعنوان والدین و بزرگسالان، به سختی اجازه میدهیم کودکان بدون دخالت از تونل احساسات عبور کنند.
بهعنوان مثال در مواجهه با کودکی که گریه میکند چون اسباببازی محبوب خود را خراب یا گم کرده است، تمایل به گفتن جملاتی داریم تا به او اطمینان و آرامش بدهیم، مثل: «پیدا میشود» یا «درست میشود»، چون دوست داریم احساسات فرزندمان را به حداقل برسانیم. گفتن این جملات که «مهم نیست، این فقط یک عروسک است» و « شاید هم گم نشده باشد» یا پیشنهاد دادن گزینههای جایگزین مثلاً آوردن اسباببازیهای مشابه یا اینکه از کودک میخواهیم اغراق نکند و اینکه «این فقط یک اسباببازی بود نه بیشتر»، عکسالعمل معمول خیلی از والدین است.
اغلب اوقات وقتی کودک تحتتأثیر احساساتی دردناک مانند خشم، ترس، ناراحتی و شرم قرار میگیرد، تمایل داریم از منطق استفاده کنیم تا نشان دهیم ما بهعنوان بزرگسال همیشه راهحلهایی داریم که میتواند به احساسات ناخوشایند آنها پایان دهد. با این حال به نظر میرسد ما اغلب به گونهای عمل میکنیم تا خودمان احساس بهتری داشته باشیم. احساسات سخت فرزندانمان آنقدر برای ما غیرقابل تحمل است که در حقیقت میخواهیم با سرکوب عواطف و ساکت کردن بچهها با توسل به هر روشی، ناراحتی خودمان را تخلیه کنیم.
این خود ما هستیم که میخواهیم فرزندمان از گریه کردن، فریاد زدن، کوبیدن پا بر زمین و شکایت کردن دست بردارد، نه آنها.
حالا اگر به قیاس قطار و تونل برگردیم، برای رسیدن به خروجی تونل، به ناچار باید اجازه دهیم خودشان از درون این تونل احساسی عبور کنند. هر قدر تحرک احساسی کند یا متوقف شود، خروج از تونل به تأخیر میافتد.
ما هیچ راه فراری برای داخل نشدن و خروج از این تونل نداریم. ممکن است بخواهیم از خروجیهای اضطراری خارج شویم، در وسط تونل توقف و وانمود کنیم تونلی وجود ندارد یا با توسل به بهانههایی حواس خود را پرت کنیم تا به تاریکی تونل فکر نکنیم، مانند لذت بردن از یک بستنی، نوشیدن یک لیوان چای یا قهوه، رفتن به خرید و موارد دیگر، ولی مطمئن باشید تا زمانی که به خروجی نرسیده باشیم، موضوع برای همیشه به صورت حل نشده باقی خواهد ماند. بنابراین تنها راه، رسیدن به خروجی برای بیرون رفتن از این احساسات و هیجانهاست.
فقط با از بین رفتن احساسات ناخوشایند میتوانیم با احساس آرامش و رهایی از تونل بیرون بیاییم. با انجام دادن کارهایی مانند فریاد زدن، گریه کردن، غمگین شدن، دویدن، بیرون ریختن خشم و بسیاری از راههای دیگر.
درباره کودکان هم این موضوع صدق میکند. هیچ راه عبور یا خروج اضطراری از تونل احساسات وجود ندارد. تنها راه رهایی از یک هیجان این است که با متوسل شدن به موارد مذکور، مجوز عبور از این تونل را صادر کنیم.
این تشابه ترن و تونل به احساسات، ما را دعوت میکند به اینکه توصیهها، استدلالها، انتقادات، اطمینانبخشیها یا حتی به حداقل رساندن شدت احساسات کودک را کنار بگذاریم. میتوانیم به سادگی با ایجاد یک رابطه ساکت و همدلانه با کودکی که در حال پشتسر گذاشتن دورانی سخت است، حضور خود را ثابت کنیم. اگر احساس کردیم کودک به آن نیاز دارد و با آن موافق است، میتوانیم او را نوازش کنیم یا در آغوش بگیریم. احتمالاً اگر شرایط مساعد باشد، صحبت کردن با او مؤثر خواهد بود. برای منعکس کردن آنچه او دیده است، به طور فعال به او گوش بدهید. برای کمک کردن به او برای عبور از این تنگنا به او بپیوندید و از او کاملاً حمایت کنید. این حمایت میتواند از طریق کلمات همدلانهای که تجربه او را تأیید میکنند انجام شود مانند: «شما عصبانی و ناراحت هستید و این شرایط سخت بود»، «به شما حق میدهم. این شما را خیلی ناراحت کرد.» و «حتماً خیلی شرایط سختی است.»
اینکه کودک گریه میکند طبیعی و نشانه سلامت او است. این روش صحیح او برای گذر از احساسات دردناک و گیر نیفتادن در وسط تونل است. در این مرحله، نگرش ما مهمتر از گفتارمان است. آنچه برای کودکی که در تنگنای عواطف دشوار قرار گرفته مفیدتر است، این است که احساس کند والدینش در کنار او هستند، نه علیه او.
گریه کودکان در نهایت متوقف میشود و نمیتواند تا ابد ادامه یابد. در واقع به ندرت پیش میآید بیش از یک دقیقه ادامه پیدا کند. پس از عبور از تونل، امکان اقدام و یافتن راهحل وجود دارد.
تربیت کودکانی که از نظر عاطفی قوی و سالم هستند، احتمالاً از همین جا شروع میشود: به آنها اجازه دهید در زندگی احساسات خود را رها کنند و با آنها ارتباطی با همدلی در خصوص اتفاقاتی که از سر میگذرانند برقرار کنید. پس از رها شدن هیجان و احساس، از آنها درخواست کنید راهحلهایی برایش پیدا کنند. نقش ما بهعنوان والدین این نیست که به هر قیمتی جلوی گریه یا عصبانیت فرزندان خود را بگیریم، بلکه باید به آنها اجازه دهیم از تونل احساسات خود با موفقیت عبور کنند، یعنی فرصت کافی برای گذر از این سر تونل تا سر دیگر آن را در اختیارشان قرار دهیم.