دستگیری 45 سارق و مالخر در طرح پلیس آگاهی پایتخت

دختر قمارباز دوست سارقش را لو داد

گروه حوادث- مرضیه همایونی 45 متهم که هرکدام یا متخصص سرقت هستند یا خریدار اموال مسروقه در حالی که از سوی پلیس دستگیر شده‌اند در اداره پلیس آگاهی پایتخت کنار هم نشسته‌اند. برخی سابقه‌دار هستند و برخی دیگر نخستین بار است که دستگیر شده‌اند. عده‌ای هم از اتباع بیگانه هستند و کارشان خرید گوشی‌های مسروقه و انتقال‌شان به خارج از مرزهاست چون به قول خودشان سود خیلی خوبی دارد. سردار علی ولیپورگودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران می‌گوید همه این متهمان در چند روز اخیر دستگیر شده‌اند و از مخفیگاه متهمان ۷۰۰ گوشی سرقتی کشف شده است. چند نفر از متهمان اهل کشور افغانستان هستند و سعی داشتند با اتوبوس تهران به مقصد تایباد ۱۰۰ گوشی سرقتی را از مرز خارج کنند اما مأموران پلیس با تیزهوشی موفق به دستگیری آنها شدند. وی اولویت اصلی پلیس را برخورد با مالخران می‌داند و می‌گوید: با هماهنگی قوه قضائیه برخورد جدی با سارقان و جرایم خشن در دستور کار پلیس قرار دارد و از اوایل امسال به سارقان جرایم خشن دستگیر شده اجازه مرخصی داده نشده است. رئیس پلیس آگاهی تهران در خصوص کشفیات 4 ماهه نخست سال نیز می‌گوید: سرقت‌ها در تهران 4 درصد کاهش داشته و کشفیات 50 درصد افزایش پیدا کرده است. در خصوص پرونده‌های خشن در 4 ماهه نخست سال 21 درصد پرونده‌های قتل، 23 درصد آدم‌ربایی، بیش از 18 درصد سرقت منزل و یک درصد سرقت‌های قاپ‌زنی کاهش داشته و در خصوص سرقت‌های مسلحانه 90 درصد پرونده‌ها کشف شده است. در تلاش هستیم مردم احساس امنیت بیشتری کنند و از اوایل امسال تاکنون بیش از هزار سارق دستگیر شده‌اند که در کاهش وقوع سرقت‌ها تأثیر‌گذار بوده است.

از زنان سرقت نمی‌کردم

مهیار و پدرام و دو زن جوان، چهار نفر از متهمانی هستند که در این طرح بازداشت شده‌اند. خودشان اعتراف به 200 فقره سرقت گوشی تلفن همراه دارند. مهیار در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما از جزئیات سرقت‌هایشان می‌گوید:
چطور دستگیر شدی؟
یک ماه قبل وقتی از خانه دوستم بیرون می‌آمدم، یک نفر را دیدم که گوشی آیفون 11 در دستش است. گوشی را در یک چشم بر هم زدن قاپیدم اما پلیس ردم را زده و محل را زیر نظر گرفته بود. شبی که بازداشت شدم دوستم زنگ زد و گفت دوست دخترش آب‌دوغ خیار درست کرده بیا، اینجا. رفتم آب‌دوغ بخورم، اما خانه تحت نظر بود و دستگیر شدم.
با همدستت چطور آشنا شدی؟
پدرام موتورسازی داشت و دوستم بود. با شقایق هم در قمارخانه آشنا شدم.
چرا او را در سرقت‌ها با خودت می‌بردی؟
خودش می‌آمد، البته شقایق هیچ گوشی سرقت نکرده ولی طعمه‌ها را شناسایی می‌کرد و اطلاعات می‌داد و من هم در چشم برهم زدنی گوشی را می‌دزدیدم.
گوشی‌ها را چطور شناسایی می‌کرد؟
خودم به شقایق یاد دادم. دوره‌اش را در قاسم مهاجر گذراندم و به شقایق هم یاد دادم.
کجا؟
پاساژ علاءالدین؛ بین ما خلافکارها به قاسم مهاجر معروف است، علتش را هم نپرسید که تخصصی خودمان است، نمی‌توانم بگویم. می‌رفتیم پشت ویترین مغازه‌ها، گوشی‌ها را با دقت نگاه می‌کردیم و از فروشنده مدل هر گوشی را می‌پرسیدیم. مدل گوشی را یاد می‌گرفتیم و قیمت را هم که از اینترنت پیدا می‌کردیم. البته بگویم من از خانم‌ها سرقت نمی‌کردم.
چرا؟
چون خانم‌ها بلافاصله شروع می‌کنند به جیغ و فریاد و همه را جمع می‌کنند؛ گیر می‌افتی.
معتادی؟
بله، من در کار سقف کاذب هستم و در بازار خیلی اعتبار داشتم اما دوست دخترم مرا معتاد کرد. به قمارخانه‌ها می‌رفتیم و به این ترتیب کم‌کم معتاد شدیم.
قمارخانه چرا؟
 دوست هایمان در قمارخانه تاس می‌انداختند، وقتی می‌باختند ما پولش را پرداخت می‌کردیم و برای پرداخت بدهی قمار دزدی می‌کردیم.
چند تا گوشی به سرقت بردی؟
200 تایی می‌شد.
سابقه داری؟
مشارکت در سرقت موتورسیکلت داشتم و دو سال حبس برایم بریدند.

 

اعترافات دختر قمارخانه‌دار

فتانه، یکی از دخترانی است که بازداشت شده است، او دوست پدرام است و حالا به همراه شقایق، پدرام و مهیار به اتهام سرقت گوشی تلفن همراه بازداشت شده است. زن جوانی که علاوه بر سرقت، تبحر زیادی در قمار دارد و رئیس قمارخانه‌ای بوده که همدستانش به آنجا می‌آمدند.
چرا قمار می‌کنی؟
همسر سابقم خیلی خلافکار بود، او مرا با قمار آشنا کرد. کم‌کم پایم به قمارخانه باز شد و زمانی که جدا شدیم، تصمیم گرفتم خودم یک قمارخانه کوچک راه بیندازم. البته قمارخانه که نه، وقتی چند تا معتاد و دزد کنار هم می‌نشینند و تاس می‌اندازند و شرط‌بندی می‌کنند، می‌شود قمار.
چه شد پایت به سرقت باز شد؟
این اواخر با پدرام آشنا شدم و متوجه شدم یکدفعه وضع مالی‌اش خوب شده است. از طرفی هر روز هم یک گوشی مدل جدید دستش می‌دیدم. یک شب وقتی خواب بود به سراغ جیب‌هایش رفتم؛ داخل جیبش یک گوشی بود که تصور می‌کنم متعلق به یک دختر والیبالیست معروف بود، پدرام و دوستش آن را سرقت کرده بودند. وقتی فهمیدم پدرام دزد است مشخصات و آدرس او را به دختر مالباخته دادم او هم با پلیس سر وقت پدرام آمد.
اعتیاد داری؟
 وقتی پشت کنکوری بودم گفتند هر کسی شیشه بکشد می‌تواند شب نخوابد و درس بخواند. من هم که می‌خواستم رتبه خوبی در کنکور کسب کنم شیشه کشیدم. پدر و برادرم استاد دانشگاه و مادرم کارمند دانشگاه است اما موادمخدر زندگی مرا تباه کرد.
بالاخره در کنکور قبول شدی؟
فوق‌دیپلم تربیت‌بدنی گرفتم؛ می‌خواستم مربی هندبال بشوم اما همین شیشه مانع موفقیت من شد، البته فقط شیشه نبود، همسر سابقم زندگی‌ام را نابود کرد. با وجود اینکه خانواده‌ام مخالف بودند، با او ازدواج کردم. یک بچه هم دارم اما شوهرم قاچاقچی بود و جدا شدم.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و شصت و یک
 - شماره هشت هزار و دویست و شصت و یک - ۳۰ مرداد ۱۴۰۲