همگرایی منطقهای برای مهار تروریسم تکفیری
امید رحیمی
پژوهشگر مسائل آسیا
وقوع دومین حمله از سوی تروریسم تکفیری در حرم شاهچراغ(ع) در کمتر از یک سال، بار دیگر نگاهها را متوجه گروهک داعش و فعالیتهای آن در منطقه کرد. گروهکی که در سالهای پایانی دهه 90 شمسی، عمدتاً در آن سوی مرزهای غربی ایران فعال بود، پس از تحمل شکست سنگین از سوی نیروهای مقاومت در عراق و سوریه و با حمایت برخی قدرتهای غربی، فعالیتهای خود را به آن سوی مرزهای شرقی کشور منتقل ساخت.در سالهای پایانی حکومت اشرف غنی در افغانستان، تحرکات داعش در این کشور رو به فزونی نهاد و با استقرار حکومت طالبان هم همچنان ادامه یافت. هرچند طی سالهای اخیر برتری خاصی نصیب داعش در افغانستان نشد اما گسترش آن بویژه در آسیای میانه به موضوع نگران کنندهای تبدیل شده است.
پس از خروج امریکا از افغانستان، یکی از تئوریها این بود که این کشور با گسترش فعالیتهای داعش، به یک چالش امنیتی پرهزینه برای بازیگران منطقه از جمله چین، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و ایران تبدیل خواهد شد. براساس این تئوری، پیشبینی میشد که هرچه چالش امنیتی بزرگتر شود، بیش از پیش بازیگران منطقهای را درگیر خواهد کرد. اما آنچه پدید آمد برخلاف این تئوری بود، چرا که با برنامهریزی و انتظار قدرتهای غربی، طالبان در واقعیت توانست تا حدود بسیار زیادی چتر امنیتی خود را روی گروههای شبهنظامی گسترش داده و آنان را تحت کنترل خود درآورد. برخی گزارشها نشان میدهد که طالبان توانست تعدادی از این گروهها را به طور کامل مهار کند. گروههایی مانند جماعت انصارالله، بازماندههایی از جنبش اسلامی ازبکستان و سایر گروههای مشابه در افغانستان، در زمره گروههای مهارشده محسوب میشوند. هرچند این موفقیت طالبان، نه یک امر مطلق، بلکه دستاوردی نسبی بوده است.
داعش از جمله گروههای شبهنظامی و تکفیری است که طالبان در کنترل آنها، موفقیت نسبی داشته است. فقدان موفقیت کامل در مهار داعش، به عنوان روزنهای برای بیثباتسازی منطقه و حتی افغانستان از سوی برخی بازیگران فرامنطقهای لحاظ میشود. بویژه اینکه شواهد بسیاری تأیید میکنند که منافع خاص و استراتژیک امریکا در گرو این بیثباتی منطقهای است. این بیثباتی میتواند از افغانستان بویژه مناطق شمالی این کشور آغاز شود و به آسیای میانه و حتی مناطق دیگر سرایت کند. این همان چالش بزرگی است که امریکا انتظار دارد نه تنها افغانستان، بلکه چین و روسیه و به طور کلی همه آسیای مرکزی را درگیر خود کند.نکته ایجابی تأثیرگذار بر مسألهای به نام داعش، شرایط و تحولاتی است که در آسیای مرکزی بویژه تاجیکستان روی داده است.
تا پیش از این، چهارچوبهای معتدلی همچون حزب نهضت اسلامی تاجیکستان برای کنترل جریانهای افراطی و ارائه مدلی از اسلامگرایی میانهرو و معتدل وجود داشت، اما این مدل از سال 2015 به بعد منحل شده است. به این معنی که در این سال فعالیت حزب نهضت اسلامی در تاجیکستان ممنوع اعلام شد و حتی فراتر از این ممنوعیت، این جریان از سوی حکومت مرکزی تاجیکستان تروریستی خوانده شد، آن هم در حالی که به باور بسیاری از تحلیلگران و ناظران منطقهای، حزب نهضت اسلامی یک جریان اسلامگرای معتدل و میانه رو بود. به این ترتیب، وقتی که یک چهارچوب معتدل و میانه رو با قابلیتهای گسترده، از سوی حکومت تروریستی خوانده شده و از فرایندهای طبیعی سیاسی و فرهنگی خارج میشود، طبیعی است که در مقابل، بستر و فضا برای تقویت افراط گرایی فراهم میشود.
دور از ذهن نیست که بسیاری از جوانان و اعضای سابق این حزب، در دوره جدید و ممنوع اعلام شدن، به زمینهها و ظرفیتهای افراطی گرایش پیدا کنند که داعش یکی از آنها است.گفته میشود که عامل حمله تروریستی اخیر به حرم شاهچراغ(ع) تبعه تاجیکستان بوده است. این امر، توجهها را به دیگر ظرایف امنیتی منطقه و آنچه مشخصاً در کشور تاجیکستان درحال روی دادن است، معطوف میکند. تاجیک بودن عامل تروریستی اخیر، لزوماً به این معنی نیست که این فرد از این کشور آمده باشد، بلکه دلالتهای گستردهتری دارد. شواهد نشان میدهد بسیاری از اتباع این کشور، که گرایشهای افراطی دارند، به عنوان یک کارگر مهاجر در روسیه به سر میبرند. چنین دوگانگی فرهنگی، اجتماعی و مذهبی، یعنی تولید در یک محیط و رشد و زندگی در محیط دیگر، زمینه را برای جذب این افراد در گروههای افراطی فراهم کرده است. مضافاً اینکه اکنون تاجیکستان عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا نیست و به همین دلیل اتباع تاجیکستانی از امتیازاتی که شهروندان کشورهای دیگر عضو این اتحادیه از آن برخوردارند، برخوردار نیستند.
در کنار این موضوع، روسها هم رفتار نسبتاً مناسبی با مهاجران تاجیک ندارند. پس از آغاز جنگ اوکراین موضوع استفاده از این نیروها در جنگ مطرح شد که بعضاً از طریق آزادکردن تاجیکها از زندان و وعده پول و بعضاً هم با فشار دنبال میشد، امری که به نوبه خود بیش از پیش بستر اقتصادی اجتماعی برای افراط گرایی را ایجاد کرد.
بنابراین قابل پیشبینی است که تاجیکهایی که در حملات تروریستی در ایران نقش داشتهاند، عمدتاً از روسیه آمده باشند، کشوری که به دلیل شرایط کارگری و شرایط پیش گفته، زمینههای جذب شدن به جریانهای افراطی و تروریستی را دارا هستند. همه این شواهد نشان میدهد که تکفیر و تروریسم تکفیری، امری منطقهای است. به این معنی که هم زمینههای شکلگیری آن به کل منطقه ارتباط پیدا میکند و هم این تروریسم، با نشناختن هیچ مرزی، عملاً همه کشورهای منطقه را درگیر خواهد کرد. از این رو ضروری است تا پیش از جدی شدن فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای غربی، کشورهای منطقه در یک همگرایی جدی، تلاشهای خود را برای مهار تروریسم در منطقه هماهنگ کنند.