گفت‌و‌گو با استاد کامبیز روشن‌روان موسیقیدان و آهنگساز به بهانه درگذشت زنده‌یاد استاد محمد اسماعیلی متین

هنرمندان هر کشوری افتخارات آن سرزمین‌اند

ندا  سیجانی
روزنامه‌نگار

آخرین گفت‌و‌گویم با استاد محمد اسماعیلی‌متین، نوازنده پیشکسوت ساز تنبک، اواخر مردادماه سال 1397 بود. یک هفته به سالروز تولد این هنرمند بزرگ باقی‌ مانده بود (4 شهریورماه) و به انگیزه زادروز ایشان میهمان خانه پرمهرشان بودم. هنرمندی با سیمای مهربان و لبخند‌هایی پرمهر. میهمان‌نوازی‌اش هم به وسعت دل دریایی‌اش زیبا بود. با همان دستان چروکیده‌اش گهگاهی تنبک به دست می‌گرفت و ساز می‌نواخت و آنچنان با عشق آموخته‌هایش را از حسین تهرانی نقل می‌کرد که گویی نوآموزی است در ابتدای راه. اتاقش مزین به عکس‌هایی بود که تاریخ برخی از تصاویر به بیش از 50 سال قبل می‌رسید؛ تصاویری از همنوازی‌ها و همراهان همیشگی‌اش. استاد اسماعیلی از شاگردان متعهد و متعصب استاد حسین تهرانی بود و علاوه بر هنر نوازندگی، همچون استادش به آداب و ادب نیز آراسته بود و به نقل از استاد خود می‌گفت:««نخست انسان باشید و بعد هنرمند.» این جمله را باید با آب طلا نوشت تا این کلام حرام نشود و جوانان معنای این جمله را به خوبی درک کنند، اما متأسفانه جوان‌های امروزی به ادب بی‌توجه هستند و این مسأله رعایت نمی‌شود و جز ضرر برای موسیقی چیزی نخواهد داشت به این سبب که هنرمند از جامعه خودش جلوتر است و باید در هر ابعاد زندگی‌ نمونه باشد تا مردم از او تأسی بگیرند. با بزرگان کار کردن غیراز هنر، زندگی کردن را به انسان می‌آموزد و این خیلی مهم است.» و این درسی بود که استاد محمد اسماعیلی تا پایان زندگی با خود تکرار کرد تا جاودانه شد و حال که چند روزی از درگذشت این استاد بزرگ می‌گذرد، یاران، دوستان و موافقان همچنان از او به نیکی و ادب و اخلاق یاد می‌کنند.
 خاطرات 59 سال آشنایی
استاد کامبیز روشن‌روان از شاگردان محمد اسماعیلی است و به گفته او در محضر استاد خود درس هنر و آداب اخلاق آموخته است. او درگفت‌و‌گو با «ایران» درباره این آشنایی بیان کرد:«اولین ملاقاتم با زنده‌یاد محمد اسماعیلی به سال 1343 برمی‌گردد در هنرستان موسیقی. استاد اسماعیلی به‌عنوان مدرس تنبک به هنرستان موسیقی ملی دعوت شده بود. البته یک سال قبل از حضور ایشان، من، آقایان علی رهبری، اسماعیل تهرانی و اسماعیل واثقی درکلاس استاد حسین تهرانی آموزش می‌دیدیم اما بعد از حضور آقای اسماعیلی در هنرستان، آقای تهرانی کلاس را به ایشان واگذار کرد و این اتفاق و دیدار آغاز آشنایی و رفاقت و شاگردی من با استاد اسماعیلی بود. من از سال 43 شاگرد ایشان بودم و این همکاری ادامه داشت تا زمان اخذ مدرک دیپلم از هنرستان.
او در ادامه افزود:«طی سال‌هایی که در هنرستان تحصیل می‌کردیم ارتباط ما با استاد بسیار صمیمانه بود و ایشان هم مشتاقانه به ما تعلیم می‌دادند. البته سال‌ها بعد آقای علی رهبری از جمع جدا شد و اغلب ما سه نفر بودیم. آن دوران کلاس‌های ما ساعت 2 بعد‌از‌ظهرشروع می‌شد. آن روزها آنقدرغرق در تمرین بودیم که متوجه گذر زمان نمی‌شدیم و هیچ احساس خستگی نداشتیم و این انرژی‌ای بود که از ارتباط صمیمانه استاد دریافت می‌کردیم و ایشان، ما را با تعالیم خود آشنا می‌کرد. ناگفته نماند ارتباط دوستانه و ارتباط شاگرد و استادی هر کدام بر سر جای خود بود و در کنار این روابط دوستانه، احترام بسیار برای استاد قائل بودیم. طی این سال‌ها آشنایی و رفاقت همکاری‌های بسیاری هم شکل گرفت و بعد از دوران فارغ‌التحصیلی از هنرستان، کنسرت‌های ما با استاد شروع شد و در گوشه و کنار ایران بویژه در تالار وحدت اجراهای بسیاری برگزار کردیم. این ارتباطات همچنان ادامه داشت تا زمانی که دوران سربازی فرارسید و اعزام شدم. البته بعد از دوران پایان خدمت همچنان این ارتباط‌ها برقرار بود تا آنکه برای مدت زمانی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم. بعد از بازگشتم به ایران مجدداً به دیدار استاد رفتم و این دیدارها تازه شد. البته کنسرت‌های کمتری برگزار کردیم و به سبب مشکلات کاری و گرفتاری‌های زندگی فرصت کمتری برای دیدار فراهم می‌شد اما تلاشم این بود که در اولین فرصت به دیدارشان بروم. در این ملاقات‌ها استاد همچنان از گذشته‌ها به نیکی یاد می‌کرد و زمان بسیاری به گفت‌و‌گو می‌نشستیم. اتفاق بسیار جالبی که هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم یک اجرای بداهه‌نوازی با تنبک بود که مربوط به چندین سال قبل است. مراسم بزرگداشت استاد اسماعیلی بود. بعد از برنامه از بین اساتیدی که در سالن حضور داشتند، عده‌ای برای اجرای روی صحنه انتخاب شدند. زنده‌یاد استاد هوشنگ ظریف، استاد حسین علیزاده، استاد اسماعیل تهرانی و استاد محمد اسماعیلی و من روی صحنه آمدیم. پنج صندلی بود و پنج تنبک به ما دادند و خواستند قطعه‌ای فی‌البداهه بنوازیم. این خاطره را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم. یکی از زیبا‌ترین خاطراتی است که به یادم مانده است. ماجرایی که دیگر هیچ‌گاه تکرار نشد و تنها یک تصویر از آن باقی مانده است.
 مرید و مرادی
این موسیقیدان درباره شیوه تنبک‌نوازی استاد اسماعیلی گفت:«آقای اسماعیلی به سبک و شیوه استاد تهرانی تنبک می‌نواخت. آن دوران استاد اسماعیلی با حمایت و همت استاد حسین دهلوی کتاب آموزش تنبک‌نوازی به شیوه استاد تهرانی را نوشتند و چاپ کردند. آقای اسماعیلی ارادت ویژه‌ای به استادش حسین تهرانی داشت و به عقیده من ارتباط این دو استاد بزرگ، مرید و مرادی بود. ارتباط صمیمانه‌ای که استاد اسماعیلی همیشه در صحبت‌های خود به آن تأکید داشت و علاوه بر تعلیم و تعلم، همیشه در کنار ایشان بود و تا پایان زندگی استاد تهرانی این ارتباط وجود داشت. البته همان‌طور که قبل‌تر اشاره کردم، ما نیز مدت زمانی در هنرستان شاگرد استاد تهرانی بودیم. ایشان در اولین جلسه کلاس خود درس بزرگی به ما داد. استاد تهرانی با لحنی جدی و مصمم و تأکید بسیار به ما گفت یادتان باشد قبل از آنکه ساز به دست بگیرید، باید انسان باشید. این سخن استاد را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم و همین تفکر، سرلوحه کاری و زندگی استاد اسماعیلی هم بود. ایشان علاوه بر اینکه نوازنده‌ای بزرگ بود، انسانی بسیار شریف و دوست‌داشتنی، پاک و رفیق بود. رفیقی قابل اعتماد و اتکا. انسانیتی که مرحوم استاد تهرانی به آن تأکید داشت موضوع مهمی است که من نیز در برخی از نشست‌ها به جوانان توصیه و تأکید می‌کنم، به این علت که هنرمند بودن تنها به نواختن ساز یا آواز خواندن خلاصه نمی‌شود چراکه قبل از هر چیز باید وجدان انسانی در ما بیدار باشد. انسانی به معنای واقعی کلمه. این نصیحت استاد همیشه در گوشم زمزمه می‌شود و سعی کردم تا به امروز در وجود خود نگاه دارم، همان‌طور که استاد اسماعیلی نگاه داشت. در آن سال‌های بعد از دوران سربازی و ادامه تحصیل و بازگشت به ایران، هر گاه استاد را می‌دیدم همچنان همان شخصیت را داشت. همان زیبایی و صمیمیت و همان تفکر و مهربانی و همان وجدان پاک. هنر واقعی او در وجودش بود و با گذشت زمان تغییر نکرد و همچنان افتخار می‌کنم شاگرد ایشان بودم.
تأسف از حذف بزرگان از صحنه هنر
استاد روشن‌روان در ادامه صحبت‌هایش اظهار کرد: متأسفانه باید بگویم امروزه در سرزمین ما رسم بر این است که هنرمندان به سن و سالی که می‌رسند، از صحنه هنری حذف می‌شوند واز دیده‌ها کنار می‌روند. چه عوامل یا جریانی باعث این اتفاق می‌شود را نمی‌دانم! اما همان‌ که این بزرگان از دیده‌ها کنار می‌روند، فقط یک نام از آنها باقی می‌ماند در حالی که این بزرگان زنده‌اند و نیاز دارند مورد توجه قرار بگیرند و از همه تجربه‌ها، استعداد‌ها و هنر آنها استفاده شود اما متأسفانه نه تنها از هنر این بزرگان استفاده نمی‌شود بلکه هیچ اسم، آثار و نشانی از آنها در جامعه باقی نمی‌ماند و با فوت آنها مردم متوجه می‌شوند چنین هنرمند بزرگی دیگر در بین ما نیست و این یکی از دردهای بزرگ موسیقی ما است و نمی‌دانم چه باید کرد و متولی آن کیست. استادان حسین پایور، هوشنگ ظریف، فرهنگ شریف و... از بزرگان موسیقی بودند که خانه‌نشین شدند و در انزوا فوت کردند و بعد از مرگشان عزاداری شد. باید تا زمانی که این بزرگان در قید حیات هستند به جامعه معرفی شوند و از آنها تشکر و قدردانی شود. هنرمندان هر کشوری از افتخارات آن سرزمین‌اند.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و پنجاه و نه
 - شماره هشت هزار و دویست و پنجاه و نه - ۲۸ مرداد ۱۴۰۲