فرایند جامعه پذیری مختل شده است

پیشگیری از جرم با احیای محله

مهسا قوی قلب
خبرنگار

مردم باید با جان و دل پذیرای قانون باشند که اگر این گونه نباشد، می‌شود تحمیل و در نهایت هم قانون‌گریزی است که باقی می‌ماند. آنچه از آمارها و میزان پرونده‌های انباشته در قوه قضائیه نمایان است، این است که قانون باید بازبینی شود، آنجا که نیاز است تغییر کرده و آنجا که لازم است بازنویسی یا از نو تبیین شود. اینکه گاهی می‌شنویم، ایرانی‌ها قانونمدار نیستند، حرف نادرستی است، این فرایند قانون است که باید مقبولیت داشته باشد. اگر تنها سیاست تحکم می‌توانست جوابگو باشد، تا این اندازه پرونده در دستگاه قضایی وجود نداشت، لاجرم باید سیاست‌ها تغییر کنند، اما از سویی دیگر می‌بینیم که همین حالا هم خیلی از مردم تا اجبار و تحکم نباشد، قانون را رعایت نمی‌کنند، به عنوان نمونه در قوانینی مانند راهنمایی و رانندگی تا پلیس نباشد یا دوربین نباشد، خیلی‌ها قانون را رعایت نمی‌کنند اما به محض حضور پلیس یا دوربین قانونمند می‌شوند، این در حالی است که باید حساسیت نسبت به قانون وجود داشته باشد، لاجرم باید منبع قانون را نزد مردم مقبول و مشروع کنیم. ریشه‌های این مقاومت تاریخی را باید شناسایی کرده و برای رفع آن برنامه‌ریزی‌های درست، منطقی و درازمدت داشته باشیم.
دکتر اردشیر انتظاری، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه نیز در گفت‌و‌گو با «ایران»، با اشاره به اینکه در نگارش قانون نباید نگاه سیاسی و گرایش‌های سیاسی دخیل باشد، عنوان می‌کند: «نیاز است تا مناسبات و نظام‌های هنجاری دیده شود. شرایط نرمال جامعه در این است که نظام هنجاری جامعه به قانون تبدیل شود. علت وجود بار زیاد پرونده‌های قضایی همین امر مقاومتی است که در برخی افراد شکل گرفته و تداوم پیدا کرده است. باید تدبیری اندیشیده شود. تدبیری جامعه‌شناختی با توجه به اینکه با زور جلو جرم گرفته نشود بلکه سوق پیدا نکردن به سمت جرم در مردم به صورت نهادینه وجود داشته باشد.»

نگاهی بر فرایند جامعه‌پذیری
جامعه‌پذیری را باید از منظرهای مختلفی دید، خانواده، مدرسه و محله هریک به نوعی در جامعه‌پذیری نقش دارند به گونه‌ای که در حال حاضر هرسه عامل لطمات زیادی را به افراد یک جامعه وارد ساخته و سبب بوجود آمدن حجم بالای انباشت پرونده‌های قضایی شده‌اند. باید دید در هر یک از این عوامل چه اختلالاتی وجود دارد و گام‌هایی مؤثر در جهت رفع آنها برداشت.

کاهش تعامل بین اعضای خانواده
اعضای یک خانواده شامل پدر، مادر و فرزندان می‌شود اما به صورت گسترده‌تر عمو، عمه، دایی، خاله و نسبت‌های بعدی هم قرار دارند. قدیم‌ترها، بچه‌ها توسط اعضای خانواده جامعه‌پذیر می‌شدند، حالا خانواده‌ها بشدت کوچک و از خویشاوندان دور شده‌اند. یک کودک ممکن است سال تا سال عمو، دایی یا خاله و عمه خود را نبیند، چرا راه دور برویم، حتی کودکان ممکن است ساعت‌های طولانی پدر و مادر خود را هم نبینند چه برسد به اقوام و فامیل. برخی از پدرها وقتی که دیگر کودک به خواب رفته از سر کار باز می‌گردند و این اتفاق ممکن است به صورت روتین و به کرات هم تکرار شود، پس می‌توانیم به جرأت بگوییم که تعامل بین بیشتر خانواده‌ها بشدت کاهش یافته و جامعه‌پذیری نیز در آن خانواده‌ها به درستی انجام نمی‌شود. به تعبیر انتظاری، در برخی از خانواده‌ها اولویت اصلاً خانواده نیست و بحث فقط مسائل اقتصادی است یا اینکه جمع کردن پول، مدارک تحصیلی یا پایه‌های شغلی اهمیت بالاتری از خانواده پیدا کرده است. در این خصوص نظام تعلیم و تربیت نیز کار خود را درست انجام نداده تا بتواند خانواده را درست بشناساند. از سویی دیگر در سیستم مدیریت شهری هم اعضای خانواده از هم دور شده‌اند، ساعات اشتغال به کار به حدی زیاد شده که فرصت باهم بودن‌ها از افراد گرفته شده است. در کل می‌توان گفت که فضایی که لازم است کودک در آن جامعه‌پذیر شود، وجود ندارد. با نگاهی دیگر به مباحث حوزه خانواده، می‌توانیم به نقش والدین و کارکرد پدر و مادر در خانواده اشاره کنیم، در زمان‌های گذشته پدر و مادر نقشی بسیار متفاوت‌تر از امروز داشتند. جامعه‌شناسان هم در این زمینه متفق‌القول هستند، تا جایی که انتظاری هم به آن تأکید دارد و می‌گوید: «با رایانه‌ای شدن اطلاعات و تغییر زمینه‌های یادگیری، اقتدار پدرو مادر از دست رفته و مخدوش شده است.»
(اقتدار یا فرد مقتدر یا اُتوریته (به فرانسوی: Autorité)، به فرد یا مقامی نسبت داده می‌شود که می‌تواند به فرد تحت اقتدار دستوری بدهد و فرد تحت اقتدار از او پیروی می‌کند. اقتدار، به فرد یا مقامی نسبت داده می‌شود که فرد یا افراد تحت اقتدار از آن فرد مقتدر اطاعت می‌کنند.)
این جامعه‌شناس می‌افزاید: «در گذشته کودکان از پدر و مادر می‌آموختند ولی حالا برعکس شده، باید از قبل برای این شرایط طراحی می‌شد تا فرایند جامعه‌پذیری مختل نشود اینها باید تدبیر می‌شد.»

نقدی بر جنایت
سیستم کنترل موالید
مدتی است شاهد هستیم سیاستمردان و جامعه‌شناسان در حوزه جمعیت‌شناسی نگران سالمندی جمعیت و حرکت به سمت کشوری با جمعیتی غیرفعال هستند. در حقیقت می‌توانیم بگوییم که سیستم کنترل موالید با جنایت برخی سبب شد به اینجا برسیم. این حرف تأسف‌آور را انتظاری می‌زند و در ادامه توضیحات خود با اشاره به سیاست‌های نادرستی که در این حوزه گرفته شده، می‌گوید: «باید افرادی که چنین سیاست‌هایی گذاشتند، بازخواست شوند زیرا درحال حرکت به سمت جمعیتی سالمند هستیم، سالمندانی که نه برادری، نه خواهری و نه خویشاوندی دارند، تنها تا 20 سال دیگر شاهد افزایش تعداد چنین سالمندانی خواهیم بود.»

تربیت تست‌زن به جای تربیت انسان در مدارس
جامعه‌شناسان معتقدند که مدرسه در کنار عوامل دیگر باعث شده در امر درونی کردن جامعه‌پذیری ناموفق باشیم. عقلانی و منطقی این است که مدارس به دنبال تربیت دانش‌آموزان باشند نه اینکه فقط به دنبال روش‌های تست‌زنی بخواهند مدارس را اداره کنند. آنچه که باید ملاک عمل باشد، پرورش مسئولان و شهروندانی است که خوب رفتار کنند و خوب بیندیشند، اما بر کسی پوشیده نیست که این گونه نیست. حالا باید ببینیم چه اختلالی وجود دارد. از انتظاری سؤال کردیم، او می‌گوید: «مدرسه‌ای که هدفش قبولی کنکور است، تمام اهتمام خود را به کار می‌بندد که به جای تربیت انسان، یک تست‌زن تربیت کند و برای روح و جسم دانش‌آموزان اهمیت و ارزشی قائل نیست. نوع فعالیت و کارکردهای مدارس باید بررسی شوند. مدارس دولتی یا غیرانتفاعی فرقی نمی‌کنند. هر دو باید کارکردهای درستی داشته باشند. نمی‌توان جو کاشت ولی گندم برداشت کرد. جامعه‌پذیری لوازم و اقتضائاتی دارد. مدارس باید استاندارد باشند تا امر جامعه‌پذیری به درستی در آن اتفاق بیفتد تا زمانی که استانداردهای لازم وجود نداشته باشند به هدف مورد نظر نمی‌توانیم دست پیدا کنیم.»

نقش محله‌ها در کاهش جرم
در محله به مدیریت شهری بازمی‌گردیم در این حالت است که احتمال‌های فیزیکال به جای گفتمان تعیین تکلیف می‌کنند. این روزها دیگر همسایه‌ها در محله‌های مختلف بویژه در کلانشهرها شناختی از یکدیگر ندارند، این در حالی است که در زمان‌های قدیم همه افراد در هر محله‌ای به خوبی همدیگر را می‌شناختند که همین موضوع به گونه‌ای مستقیم یا غیرمستقیم به مدیریت شهری بازمی‌گردد و با ابعاد مختلف پیشگیری از وقوع جرم پیوند خورده است. برای باز شدن این موضوع و فهم آسان‌تر آن، انتظاری توضیح می‌دهد: «در سیاست‌های مدیریت شهری با تراکم‌فروشی یک خانه دو طبقه به ساختمانی 7 طبقه تبدیل شده و کم کم محله‌ها معنای قدیم خود را از دست داده‌اند. در شرایط اقتصادی امروز که بیشتر ساکنان پایتخت مستأجر هستند، کلاً با سیاست‌های مهندسی‌زده فاقد پیوست اجتماعی، محله را نابود کردیم و عمدتاً با این کار شاهد افزایش اراذل و اوباش هستیم، مثلاً با خراب کردن محله‌های قدیمی از جمله نواب و با کشیدن اتوبان افزایش چنین افرادی را محتمل کردیم. با این همه با توجه به مشکلات موجود، شهرداری احیای محله را در دستور کار دارد که فکر خوبی است و نباید در قالب شعار باقی بماند. در محله‌ها سیستم کنترل درونی وجود دارد در این برج‌های سر به فلک کشیده، معلوم نیست چه قانون و سازمانی وجود دارد و چه میزان در آنها تخلف صورت می‌گیرد. جامعه‌شناسان باید در این خصوص تحقیقات انجام داده و نظریه‌پردازی کنند که محله‌ها دوباره احیا شوند.»
در دوران پیشین یعنی قبل از آغاز کشیده شدن برج‌های سر به فلک کشیده، در محله‌های قدیمی کودکان، دوستانی داشتند که حالا ندارند و به جای بازی در کوچه پس کوچه‌های امن محله‌ها البته حالا در فضای افسار گسیخته مجازی رها شده‌اند. تمامی این موارد که ناشی از تخریب و محو محله‌ها شده دست به دست هم داده‌اند و بستر جرم و بزه را بیشتر از قبل فراهم کرده‌اند.

نقش رسانه‌ها بر میزان جامعه‌پذیری و وقوع جرم
بدون شک غیر از نهادهای جامعه‌پذیر، رسانه‌ها هم نقش مهمی دارند، رسانه‌های سنتی مانند رادیو و تلویزیون، مساجد و برساخت‌هایی که رسانه‌های آن سوی آبی دارند، همه بر این امر تأثیرگذار هستند.
به اعتقاد انتظاری، یکی از مواردی که سبب افزایش جرم می‌شود، این است که مردم فکر می‌کنند، خیلی از افراد خلاف می‌کنند، دزد هستند و مواردی از این دست. چه بسا اخباری از این دست و القای چنین موضوعی که از طریق ماهواره صورت می‌گیرد، می‌تواند ذهن مردم را آلوده کند. همین کافی است که فرد فکر کند همه دزد و رشوه‌گیر هستند، پس چرا من نباشم. با چنین فضاسازی‌هایی باید برخوردهای درستی شود تا زمینه‌سازی برای آمادگی بزه زیاد نشود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و پنجاه و چهار
 - شماره هشت هزار و دویست و پنجاه و چهار - ۲۲ مرداد ۱۴۰۲