نگاهی به نمایش «ط» ساخته مجید رحمتی

طیب، لوطی‌ای که حلاج وار، بر دار شد

 مریم جعفری حصارلو
عضو کانون ملی منتقدان ایران جهان A.I.T.C

این روز‌ها نمایش «ط» نوشته کهبد تاراج به کارگردانی مجید رحمتی ساعت 20 و سی دقیقه در تالار سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود. با توجه به بررسی تاریخ شفاهی ایران در این اثر لازم است به شاخصه‌های این درام بپردازیم. مجید رحمتی پیش از این آثار نمایشی از جمله منتشا، مجلس فرافکنی دلقکی دوملیتی به نام بهرام و فامیلی‌ام رو هم نمی‌گم، نمایش آری یا نه و.... را در کارنامه کاری خود دارد. نمایش «ط» با بازی مهلقا باقری، امیرعدل‌پرور، جواد یحیوی، شهروز دل‌لفکار، آبتین رحمتی، شهاب عباسیان، کهبد تاراج و صدرا محسنی اجرا می‌شود و مورد توجه قشر فرهیخته و منتقدان قرار گرفته است. بنابراین بررسی آن خالی از لطف نیست. ضمن آنکه شیوه بازیگری و نحوه کارگردانی‌اش قابل تأمل است.
 خوب می‌دانیم که ماتریکس نمایش بنیان و اساس مفهوم یک اثر نمایش را به‌صورت چکیده تصویر می‌کند. در نمایش «ط»، ماتریکس نمایش گریزی به نمایش‌های آیینی و سنتی ایرانی می‌زند و یکی از مغفول‌ترین برنامه‌های فولکلور ایران و نمایش‌های ایرانی - ترنا بازی- را که در قهوه‌خانه‌های ایرانی اجرا می‌شد به تصویر می‌کشد. ترنا بازی یک نوع بازی نمایشی است که برای وقت‌گذرانی در دوران قدیم و در زمان‌هایی که هنوز رادیو و تلویزیون در ایران وارد نشده بود، مخاطب خاص خود را در قهوه‌خانه داشت. ترنا بازی در هر مرحله‌ای از زندگی ایرانیان نقش داشته و در قدیم برای آزادی یک زندانی، آشتی‌کنان، گلریزان وهر اشتباه بزرگی که در زندگی فرد صورت گرفته اجرا می‌شد و بر دل افراد نهیب می‌زند تا از خواب غفلت بیدار شوند یا برای یک گره‌گشایی یک ترنا نوش جان کند. به همین مناسبت در ابتدای نمایش ترنازن قهار«رضا آسمانی» ترنایش را بالا می‌برد و با ضرب شست محکم برکف دست مخاطبانی که اعلام آمادگی می‌کنند یا به درخواست کارگردان به روی صحنه می‌روند، می‌زند. دلی که نهیب می‌خورد شاید بر گٌرده خود مشکلاتش را بنشاند و بتواند از عهده مدیریت آن برآید.
 می‌دانیم که ترنابازی در ایران از افطار تا سحر اجرا می‌شد تا نمادی باشد از تازیانه‌ای که به اهل بیت پیامبراکرم(ص) خورده و هم ذات پنداری افراد را با ستمی که برخاندان نبوت، عطرت و طهارت رفته ایجاد کند و هم توسلی باشد تا بر مشکلات و گرفتاری ایشان فرجی باشد. پس نیت همه پاک است. ضمن آنکه طیب حاج رضایی، یکی از جوانمردانی است که پای دوستان و دیگران بارها و بارها خود دستش را به جای دوستانش برای ترنا خوری بالا می‌برد و به جای آنها ضربه نوش جان می‌کند و مرام و معرفتی علی‌وار از خود نشان می‌دهد.
 در این جا کارگردان افراد را از روی صندلی تماشاگران به روی صحنه می‌کشد تا تجربه ترناخوری را امتحان کنند، اما یادآوری می‌کند سیدها، پیرها، بچه‌ها و دیوانگان هرگز ترنا نمی‌خورند  اما اگر قرار باشد کسی ترنا بخورد و دیگری دستش را به سمت او بالا ببرد، به جای او ترنا خواهد خورد. یک نکته که بر اثر تلاش یکی از خبرنگاران بانو متوجه می‌شویم، این است که  زنان نیز هرگز ترنا نمی‌خورند و علت اصلی این ماجرا به فضای مردانه قهوه‌خانه‌ها در دهه 1320تا 1350 در ایران مربوط است.
 صحنه دومی که کارگردان طراحی می‌کند مفهوم تعزیه ایرانی و معرفی نقش‌خوان‌ها در تعزیه است. اول از مخالف‌خوان شروع می‌کنند. می‌گوید: «اول هرکار بسم‌الله الرحمن الرحیم» و سپس شهادت‌خوان برای مخاطبان، شهادت خوانی می‌کند. بنابراین نمایش ناگهان به صحرای کربلا می‌زند و دو مفهوم مخالف‌خوان و شهادت‌خوان را بر مبنای زندگی طیب حاج رضایی نشان می‌دهند.
 تا اینجای نمایش، نوعی از مستندنگاری رخ داده و کارگردان با مخاطبان رو در رو صحبت می‌کند و شیوه بازیگر- تماشاگر را استفاده می‌کند و نوعی سبک و سیاق تئاتر آموزشی و فاصله‌گذاری برشت رعایت می‌شود. سپس نور می‌رود. از اینجا دیگر نمایشی دیگر آغاز می‌شود،همراه با تکنیک تئاتر استانیسلاوسکی و در سبک و سیاقی مشابه با سوررئالیسم که ویژگی‌های فانتزی و گروتسک را نیز با خود همراه دارد.  علت اصلی انتخاب سبک سوررئالیسم برای نمایش طیب، به چالش کشیدن زمان و مکان و استفاده از کاراکتر طیب در دوران کودکی همزمان با طیب در بزرگسالی است. طیب کودک و طیب بزرگسال که مدام در حال تغییر سن و سال هستند، همزمان قصه را پیش می‌برند و بُعد فانتزی آن داشتن همسر طیب در دو زمان با بازی مهلقا باقری است  که به نحو احسن ایفای نقش می‌کند.
 شروع  نمایش از شب شهادت و دارزدن طیب در زندان آغاز می‌شود و در پایان طیب به دار کشیده می‌شود. در واقع داستان این نمایش با فلش‌بک و فلش فوروارد با بازی‌های زمانی، شکل می‌گیرد. از آن مهم‌تر مونولوگ جاندار و قدرتمند همسر اول طیب است که با بازی قابل تأمل و درخشان مهلقا باقری، شکلی از درام مدرن را به خود می‌گیرد. ضمن آنکه بازی‌های نوری و شیوه نور‌پردازی خطی که نوعی از نورپردازی غیرمتعارف و خلاقانه است در روند اجرای اثر، نقش کلیدی ایفا می‌کند در واقع نور خود به‌عنوان یک کاراکتر نمایشی در صحنه خودنمایی می‌کند و ساختار درام را تحت تأثیر شدیدی قرار می‌دهد. همچنین گاهی نور به‌صورت موازی، نور موضعی و ساختار درام حسی نیز جاری است و تلفیق درست شیوه‌های متنوع و سبک‌های مختلف کارگردانی اثری پست مدرنیستی ایجاد کرده است.
از ویژگی‌های متن نوعی از ریزوم وارگی و داستانک‌های کوتاهی که به‌صورت شبه قصه در اثر روایت می‌شود و ساختار پایان باز اثر را نیز می‌سازد، می‌توان نام برد. در عین حال زمان و مکان سیالیت دارد و با اینکه در پایان طیب به دار آویخته شده اما همچنان پایان باز دارد که قابلیت تفسیر و ادامه از سوی مخاطب وجود دارد.
 همچنین مخاطبان شاهد لحظات گروتسک از جمله دستی که از دل گور بیرون می‌آید، نیز هستند که قابل تأمل است و سبب ساختار‌شکنی درام واقع‌گرایی می‌شود.
باید گفت نمایشنامه بسیار جان‌دار، دیالوگ‌های به شدت شعرگونه و دراماتیزه شده هستند و اثر نمایشی خلق شده، قابل تحسین است. اما لوطی‌ها دارای دو بخش مثبت و منفی هستند و جای تعجب است که در شخصیت‌پردازی طیب تنها به بخش مثبت کاراکتر یک لوطی-طیب- پرداخته شده است!
 ساختار روایی بر یک نوع روایت تخیلی و سوررئال بنیان شده و هم اطلاعات، کافی نیست و هم امکان روایت واقعی ندارد و تلفیق زمانی، خلأ روایی را می‌پوشاند. در ساختار متن، بحث رئالیسم انتقادی در نظر گرفته نشده و اینکه طیب از لمپن‌های اصلی کودتای زاهدی علیه مصدق بوده و پس از مدتی تغییر تفکر و باورمی دهد و در ضدیت‌های انتقادی با شاه مواجه و در نهایت مخالف شاه می‌شود. بنابراین طیب همواره معترض بوده که از دهه 1320 تا 1340 تغییر تفکری می‌دهد. در حالی که متن نمایشی در ساختار نوشتاری درحوزه رئالیسم انتقادی سکوت می‌کند و هیچ دیدگاهی ارائه نمی‌دهد.
 از سوی دیگر بحث سکوت و تأمل و تفکر‌سازی برای مخاطب است که در روند سوررئالیسم این اتفاق رخ نمی‌دهد بلکه برای ته‌نشین شدن مفاهیم باید کمی به مفهوم سکوت توجه می‌شد. اما در عین حال طراحی فضای سوررئالیسم باعث شکسته شدن دیوار واقعیت‌ها وایجاد فضایی تخیلی و خلاقانه شده است.
 بنابراین نویسنده باید از رئالیسم انتقادی به‌عنوان دیدگاه محوری استفاده می‌کرد تا نمایش صرفاً احساس مخاطب را نسبت به کاراکتری کاملاً انتقادی و چالش برانگیز برنیاشوبد بلکه تفکر او را تحت تأثیر قرار دهد. طراحی تفکر انتقادی بسته به طراحی شخصیت محوری اثر یعنی شخصیت طیب حاج رضایی است.
 از سوی دیگر در طراحی لباس و طراحی صحنه به خوبی استریلیزاسیون استفاده شده است و با کمترین آکسسوار نمایشی، کارگردان بهترین تصویرسازی‌ها را ایجاد کرده است. همچنین در تصویرسازی و تابلو‌سازی کارگردان به خوبی توانسته است تصاویر خلاق و هنری ارائه دهد.
 سایر عوامل نمایش «ط...» از جمله کارن کیانی و هانیه تائبی دستیاران کارگردان، روشان رستم‌پور منشی صحنه، حسین ورزنده، محمد فرجی‌پور و خدیجه بابادی مدیر صحنه، کهرام تاراج مدیر تولید، ماریا حاجیها طراح گریم، رضا خضرایی طراح نور، سهیلا جوادی طراح لباس، مجید رحمتی طراح صحنه، آرش موسوی طراح صدا و آهنگساز، شایان کیانی طراح پوستر و بروشور و تیزر تبلیغاتی، رضا جاویدی عکاس با تلاش گروهی خود سبب خلق اثری بدیع در نوع خود شده‌اند. بالاخص بازی مهلقا باقری قابل تأمل بود.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و دویست و پنجاه
 - شماره هشت هزار و دویست و پنجاه - ۱۷ مرداد ۱۴۰۲